پاورپوینت کامل فصل دوازدهم; چند حکایت ۲۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فصل دوازدهم; چند حکایت ۲۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فصل دوازدهم; چند حکایت ۲۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فصل دوازدهم; چند حکایت ۲۸ اسلاید در PowerPoint :

۱۴۱

روش پند دادن گناه کار

جوانی خدمت امام حسین علیه السلام رسید و گفت: «من مردی گناه کارم و نمی توانم
خود را از انجام گناهان بازدارم، مرا نصیحتی فرما» امام حسین علیه السلام فرمود:

پنج کار را انجام بده و آن گاه هرچه می خواهی، گناه کن. اول، روزی خدا
را مخور و هرچه می خواهی گناه کن. دوم، از حکومت خدا بیرون برو و
هرچه می خواهی گناه کن. سوم، جایی را انتخاب کن تا خداوند تو را نبیند
و هرچه می خواهی گناه کن. چهارم، وقتی عزراییل برای گرفتن جان تو
آمد، او را از خود بران و هرچه می خواهی گناه کن. پنجم، زمانی که
مالک دوزخ، تو را به سوی آتش می برد، در آتش وارد مشو و هرچه
می خواهی گناه کن.

جوان اندکی فکر کرد و شرمنده شد و در برابر واقعیت های
طرح شده، چاره ای جز توبه نیافت.

به خاطر حسین علیه السلام بخشیده شد

چند روزی بود که برای فرار از مجازات، پنهان شده بود. گناهی کرده بود که باید
تنبیه می شد. امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را که هنوز چندان بزرگ نشده بودند ،از
دور دید. سرآسیمه به طرف آنها دوید و آنان را به دوش کشید و با شتاب نزد
رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: «یا رسول الله صلی الله علیه و آله ! من پناه آورده ام به خدا و این دو
فرزند، مرا به خاطر این دو ببخش.»

رسول خدا صلی الله علیه و آله تا این جریان را دید، به گونه ای خندید که دست به دهان
مبارک گذاشت و فرمود: «تو را بخشیدم و به خاطر حسن و حسین علیهماالسلام از گناهت
گذشتم.» آن گاه به حسن و حسین علیهماالسلام رو کرد و فرمود: «شفاعت شما را
پذیرفتم».

رسول خدا صلی الله علیه و آله گلوی حسین علیه السلام را می بوسید

از امام باقر علیه السلام ، روایت شده است: «امام حسین علیه السلام ، در کودکی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله
وارد شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله او را در آغوش گرفت و زیر گلوی او را بوسید و
بی اختیار، اشک از چشمان مبارکش جاری شد. روزی حسین علیه السلام پرسید: یا جداه!
چرا گریه می کنید؟ حضرت فرمود؛ چرا گریه نکنم، درحالی که جای شمشیرهای
دشمنان را می بوسم».

اعطای لقب سیدالشهدا علیه السلام از طرف خدا

از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است: «روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله ، در خانه
حضرت زهرا علیهاالسلام بود و حسین علیه السلام در دامان ایشان قرار داشت. ناگاه
رسول خدا صلی الله علیه و آله به سجده افتاد. سپس فرمود: ای فاطمه! پروردگار بی همتایت به
من فرمود: آیا حسین را دوست داری؟ عرض کردم: آری، حسین، نور چشم من
است و گل خوش بو و میوه قلب من است. آن گاه درحالی که دست مبارک خود را
بر سر حسین علیه السلام قرار داده بود، فرمود: پروردگارم به من فرمود: مبارک باد این
مولود که برکات و صلوات و رحمت و رضوان من بر او باد و غضب و عذاب
من، بر کسی که او را به قتل می ساند و با او دشمنی می کند. به راستی که او،
سیدالشهدا علیه السلام ، اولین و آخرین است. هم در دنیا و هم در آخرت. او سرور
جوانان اهل بهشت است».

عمر سعد در دامان پدر

«بپرسید از من، قبل از آنکه از میان شما بروم.» این کلامی بود که
امیرالمؤمنین علی علیه السلام بر فراز منبر برای مردم بیان کرد. لحظه ای همه جا را سکوت
فرا گرفته بود. ناگهان مردی از میان جمعیت برخاست و پرسید: «یا
امیر المؤمنین علیه السلام ! تعداد موهای سر و صورت من، چه مقدار است؟» پرسشگر،
کسی نبود جز سعد بن ابی وقاص. امیر المؤمنین علی علیه السلام فرمود: «به خدا! از
مسئله ای، پرسش کردی که دوستم رسول خدا صلی الله علیه و آله ، مرا به آن، آگاه ساخته بود. در
سر و صورت تو مویی نیست، مگر آنکه در ریشه آن، شیطانی نشسته باشد. بدان!
که در خانه تو پسری است که فرزندم، حسین علیه السلام را به قتل می رساند.» راوی
می گوید: «در آن لحظه که امیر المؤمنین علی علیه السلام چنین فرمود، عمر سعد (سرکرده
لشکر یزید)، هنوز طفل بود و در دامان پدرش نشسته بود.»

لعن بر قاتلان حسین علیه السلام

داود رقی می گوید: «روزی در خدمت امام صادق علیه السلام بودم. حضرت مقداری آب
نوشید و بی اختیار اشک از چشمان مبارکش سرازیر شد. آن گاه فرمود: «ای
داوود! خدا لعنت کند قاتلان حسین علیه السلام را. پس هرکس که آبی بیاشامد و جدّم
حسین علیه السلام را یاد کند و بر قاتلان او لعن و نفرین کند، خداوند صد هزار حسنه
برایش بنویسد و صد هزار گناه او را بیامرزد، و او را در درج

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.