پاورپوینت کامل فصل سوم;دروغگویی ؛ آسیب ها، ریشه ها و درمان ۷۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فصل سوم;دروغگویی ؛ آسیب ها، ریشه ها و درمان ۷۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فصل سوم;دروغگویی ؛ آسیب ها، ریشه ها و درمان ۷۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فصل سوم;دروغگویی ؛ آسیب ها، ریشه ها و درمان ۷۱ اسلاید در PowerPoint :
۱۵
۱. آسیبهای دروغگویی
الف) آسیبهای اجتماعی دروغ[۱]
یک ـ برملا شدن دروغ و رسوایی
یکی از زیانهای اجتماعی دروغ، رسوایی است. رسوایی همیشه در انتظار دروغگوست؛ زیرا
دروغ، پنهان نمیماند و روزی آشکار میشود. دروغگو، هر چند زیرک باشد و اطراف و
جوانب دروغش را بسنجد، محال است که دروغش کشف نشود. کشف دروغ، بنابر نوع آن به
رسواییهای مختلف میانجامد.
روزی یکی از پیشوایان یکی از فرق باطل بر منبر سخن میگفت. در ضمن سخن، نامهای
پادشاهان جن را ذکر میکرد و میگفت که سلطنت کدام یک از آنها مقدّم بوده و کدام یک
مؤخر. سخنان او از این قبیل بود: نخستین پادشاهی که از این سلسله به سلطنت رسید،
تهتاه شاه بود و سپس قهقاه شاه و سپس جهجاه شاه و مانند اینها. سخنران همچنان به
سخنش ادامه میداد تا به نام پادشاه یازدهم رسید که نام او هم کلمهای بود مانند
نامهای گذشته. در این وقت، رندی از پای منبر گفت: آقا، نام پادشاه پنجم را دوباره
بفرمایید! سخنور محترم در جواب عاجز ماند؛ زیرا در یادش نبود که کدام یک از این
نامها را برای شهریار دروغین پنجم ذکر کرده است.
دو ـ بیآبرویی
از دیگر زیانهای اجتماعی دروغ، بیآبرویی است. هنگامی که چند دروغ از دروغگو ثابت
و او رسوا شد، بیآبرویی نصیبش میشود. رسوایی دروغگو، از کشف دروغ اوست و
بیآبرویی، او را بی ارج میسازد. اندیشمندان و خردورزان، در همه حال آبرو و حیثیت
خویش را پاس میدارند. ثروتمند، دارایی خود را برای بدست آوردن آبرو و جایگاه
شخصیاش صرف میکند؛ قدرتمند، قدرتش را برای رسیدن به این موقعیت به کار میگیرد و
دانشمند، از دانش خود برای جلب افکار عمومی بهره میبرد. پس محبوبترین چیزها نزد
دوراندیشان و نیککرداران، آبرومندی است، حال آنکه دروغگو خود را از این موقعیت
محروم میسازد.
سه ـ بیاعتمادی
بیارزش شدن سخنان دروغگو نزد مردم یکی دیگر از زیان های اجتماعی دروغ، است. یکی از
معیارهای سنجش ارج و بهای آدمی، میزان ارزشگذاری مردم به سخنان اوست. بدین ترتیب،
هرچه سخن کم ارزشتر باشد، گوینده بیبهاتر است.
انسان اگر بالاترین ارزشها را در قبال سخنش به دست آورد، همین که به دروغگویی رو
کرد و مردم او را بدان صفت شناختند، سخنش بیارزش و از جایگاه انسانی خود دور
میشود.
کسی را که عادت بود راستی
خطا گر کند در گذارند ازو
وگر نامور شد به ناراستی
دگر راست باور ندارند ازو
جلب اعتماد مردم، بهترین راه کامیابی است و بیشتر مانعها در راه رسیدن به هدفها،
با کسب اعتماد میان مردم، از بین میرود. دروغگو خود را از این نعمت گرانقدر و
راهگشا محروم میسازد و با پای خویش به سوی سیاه بختی میتازد. چه قدر تلخ است
برای فردی که خویشان و دوستانش سخنان او را باور نکنند.
دروغگو اگر از بیچارگی خود سخن بگوید، کسی نمیپذیرد و اگر از بیماریاش حرف زند،
کسی باور نمیکند و اگر از ویژگیهای شخصیتش بگوید، کسی قبول نمیکند و اگر درباره
دیگران نظر دهد، کسی سخنانش را تأیید نمیکند.
چهار ـ سخریه و استهزاء
از پیآمدهای ناخوشایند اجتماعی دروغ، به سخره گرفتن و کوچک شمردن دروغگوست. فردی
که به دروغگویی شهره شود، مردم او را خوار و مسخره میکنند؛ خواه در حضور او و خواه
در غیبت او.
ب) آسیبهای اقتصادی دروغ[۲]
راستی و درستی، ثروت را میافزاید؛ زیرا برای دارنده آن اعتبار میآفریند، حال آنکه
دروغگویی سرمایه فرد را راکد نگه میدارد؛ زیرا هم اعتباری برای فرد در پی ندارد و
هم اعتبار موجود را از بین میبرد و هیچ کس با چنین فردی هرگز معامله نمیکند.
ج) آسیبهای روانی دروغ[۳]
یک ـ ناراحتی درونی
روح و روان فرد دروغگو از شرّ و زیان دروغش در امان نیست دروغگو همواره از ناراحتی
درونی رنج میبرد؛ زیرا راستی، حقیقتی است که وجود دارد و راستگو از آن خبر میدهد،
در حالی که سخن دروغ، ساخته و پرداخته فرد دروغگوست و واقعیتی برای آن وجود ندارد.
ازاین رو، دروغگو باید همواره مراقب باشد ساخته ذهنی خود را فراموش نکند تا مبادا
وقت دیگران را به گونهای متفاوت با آنچه گفته است بیان کند و دروغش آشکار شود.
بر این اساس، دروغگویی که میخواهد دروغش را کسی نفهمد، پیوسته نگران است که مبادا
سخن کنونیاش با سخن گذشتهاش، در تناقض باشد. پس دروغگو همیشه این بار سنگین را
باید در ذهن داشته باشد، ولی راستگو همواره پس از گفتههایش در آسایش است و نگران
پیآمدهای آن نیست؛ زیرا هنگام تکرار تناقضی در آنها به وجود نخواهد آمد.
دو ـ فراموشی
فراموشی نیز یکی از بیماریهای روانی است که دروغگو بدان گرفتار میشود. انسان
دروغگو، دروغی را که میگوید به یادش نمیماند و هنگامی که بار دیگر خواست از آن
سخن بگوید، به شکلی دیگر میگوید و در نتیجه، دروغش برملا میشود.
عامل دیگر فراموش کاری دروغگو آن است که کسی که همواره دروغ میگوید، به دروغ خود
نیز چندان اهمیت نمیدهد. دروغ برای او کاری عادی است و هر زمان که میخواهد، به
راحتی دروغ میگوید و دروغهای او پایان نمیپذیرد. در نتیجه، حرفهایش را کمتر به
ذهن میسپارد و فراموش میکند.
سه ـ نومیدی
وقتی دروغی از دروغگو کشف شد، ضربهای به او وارد میآید؛ زیرا نه تنها به
خواستهاش از دروغ گفتن نرسیده، بلکه نتیجهای برخلاف آن گرفته است. بدین ترتیب،
یکی از دو حال نصیب دروغگو میشود:
اول ـ روحیهاش سست و تصمیم گرفتن برای او دشوار شده و او از رسیدن به کامیابیها
نومید میشود؛ زیرا تنها راهی که میپنداشته او را به مقصد میرساند، دروغ بوده که
آن هم بسته شده است. او اگر به شایستگی رفتار میکرد، از راه درست به مقصودش
میرسید و به دروغ گفتن پناه نمیبرد. با این حال، راه درست که بر او مسدود بود راه
دروغ هم که سد گردید، اکنون به چه وسیلهای به منظور خود برسد؟
دوم ـ نومیدی بر او چیره میشود و سرانجامی ناخوشایند در انتظار اوست.
چهار ـ از بین رفتن شرم و حیا
وضع دیگری که ممکن است بر اثر کشف دروغ نصیب دروغگو شود، پردهدری و بیشرمی است.
اگر کشف دروغ، روحیه دروغگو را سست نکند و او همچنان به دروغگویی ادامه دهد،
بی آبرویی های پی در پی، شرم را از او میگیرد و او به دروغگوی حرفهای تبدیل
میشود و دیگر، از آنکه دروغش آشکار شود، ابایی ندارد. با خود میگوید، آب که از
سرگذشت، چه یک من، چه صد من؛ من که گناهم برملا شد و دروغ برای پنهان ساختن آن سودی
نبخشید و رسوایم ساخت، حال هر چه میشود، بشود.
پنج ـ دروغ، دروغ میزاید
دروغگو برای حفظ دروغ خود مجبور است باز هم دروغ بگوید او یا باید همان دروغ نخستین
را دوباره بگوید و بر آن تأکید کند یا باید دروغ دیگری بسازد که از کشف دروغ نخستش
جلوگیری کند.
در هر دو صورت، بر اثر یک دروغ، دروغهایی دیگر میگوید و این ماری که خوش خط و
خالش پنداشته، مارهایی دیگر زاییده است که همگی او را میگزند. علاوه بر این گاهی
نیز برای حفظ دروغ او، اطرافیانش نیز به دروغگویی میافتند.
شش ـ بدگمانی
زیان روانی دیگری که گاه بر اثر دروغ دامن دروغگو را میگیرد، بدگمانی به مردم است.
این بیماری روانی در پی دو چیز، در دروغگو مسکن میگزیند: یکی آنکه چون خود برخلاف
حقیقت سخن میگوید، درباره دیگران نیز چنین نظری دارد و البته دیگران را مانند خود
پنداشتن، ناشی از طبیعت بشری است. به همین علت است که کسی که به راستگویی عادت
دارد، نخستین بار با هر کس روبهرو میشود، سخن او را راست میپندارد.
دومین عامل بدگمانی دروغگو به دیگران، واکنش اطرافیان در قبال کارهای اوست. او وقتی
میبیند دیگران به او خوشبین نیستند و اعتماد ندارند، او نیز به آنان بدبین میشود
و اعتماد نمیکند. در واقع تعصب و خودخواهی دروغگو نیز سبب میشود که در برابر این
رفتار مردم، او نیز مانند آنان رفتار کند و به آنها با دیده بدگمانی بنگرد.
۲. ریشههای دروغگویی
الف) ریشههای روانی دروغگویی در سنین کودکی
دروغگویی کودکان، نوعی ناسازگاری و نابهنجاری است. گام نخست در راه اصلاح و بازسازی
این رفتار کودک، شناخت علت و عامل کارهای اوست؛ یعنی باید دریافت کودک چرا دروغ
میگوید و انگیزه او در این کار چیست؟ علل دروغگویی در کودکان میتواند موارد زیر
باشد:
یک ـ تخیل
کودکان مسائل بسیاری را به زبان میآورند و آنها را حقیقت می دانند، در حالی که
خیالی بیش نیست. قدرت خیالپردازی کودکان بسیار بالا است. آنان تصاویری را در ذهن
خویش میپرورانند و بعدها به صورت تصوری نیرومند در میآورند، چنان که گویی صحنه
موجود در خیالشان را در برابر چشم خود میبینند. بر این اساس، آنچه کودک میگوید،
اگرچه در ظاهر دروغ است، از نظر کودک درست و حتی عین واقع است. او این نارسایی را
دارد که میان عالم حقیقت و پندار تفاوتی نمیگذارد و به همان گونه که مسائل را در
ذهن میپندارد، به زبان میآورد.
دو ـ آرزو و رؤیا
گاهی کودک آرزوی داشتن چیزی را در دل میپروراند، از شدت میل و علاقه در رسیدن به
آن، خود را دستیافته بدان و در آن عالم گمان میکند. این امر در روزها و لحظههای
نخست، برای کودک صورت واقعی ندارد، ولی بعدها شدت آرزو و تلقین، او را وا میدارد
که مسائل خود را واقعی بپندارد و آن را بیان کند؛ امری که گاه ما دروغش میپنداریم.
گاهی نیز بیان مسئله گرچه دروغ است، ولی گوینده آن را ارضا میکند. او آن قدر مسئله
مورد آرزو را بر زبان میآورد تا بدان برسد یا از گفتن آن سیر شود. بر این اساس،
گفتن چنین دروغی، آرزومندی کودک را نشان میدهد.
سه ـ بیاعتمادی
گاهی کودک به والدین بیاعتماد است و گاه با مربیان خود ارتباط خوبی ندارد. به
عنوان نمونه گمان میکند آنها رازهای او را برملا میسازند و آبروی او را میبرند
یا فکر میکند اگر حقیقت را بگوید، به نتیجه دلخواهش نمیرسد یا نزد دیگران خوار و
حقیر میشود. پس تصمیم میگیرد دروغ بگوید.
مادری که راز کودک را از روی مصلحتی به پدر میگوید و پدر هم ناشیانه آن را به رخش
میکشد، اعتماد کودک را از خود سلب میکند. بدین ترتیب، کودک از این پس خود را
ناگزیر میبیند که حقیقت را به مادر نگوید و به دروغ متوسل شود.
چهار ـ ترس
گاهی کودک دروغ میگوید؛ زیرا از راست گفتن و پیآمدهای آن میهراسد. او میترسد
اگر راست بگوید، کتک بخورد یا مورد سرزنش و اهانت قرار گیرد. برای نمونه، از برادر
یا خواهر کوچکش بیزار است، یا از غذایی بدش میآید، ولی از اینکه آن را به زبان
آورد، وحشت دارد. میترسد پدر و مادرش او را از خود برانند یا محبتشان را از او
بگیرند. زمانی که خطایی از کودک سر میزند، از آن جا که میداند پدر و مادر از او
نمیگذرند و تنبیهش میکنند، او نیز برای فرار از تنبیه، خطایش را انکار میکند یا
به دروغ، اشتباهش را به اطرافیانش نسبت میدهد.
پنج ـ آزمایش والدین
گاهی دروغگویی کودک، برای آزمایش والدین یا مربیان است. او میخواهد ببیند آنها در
برابر دروغ او چه واکنشی نشا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 