پاورپوینت کامل همت و کار مضاعف در سیره پیامبران و امامان علیهم السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل همت و کار مضاعف در سیره پیامبران و امامان علیهم السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل همت و کار مضاعف در سیره پیامبران و امامان علیهم السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل همت و کار مضاعف در سیره پیامبران و امامان علیهم السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
همت و تلاش در سیره انبیا
نخستین کشاورز
امام صادق علیه السلام فرمود: آن روز که آدم ابوالبشر از بهشت به زمین رانده شد و به غذا و آب نیاز داشت، با حضرت جبرئیل مشورت کرد و از او یاری خواست. جبرئیل آدم را چنین راهنمایی کرد: «ای آدم! اگر می خواهی نیازمندی های خود را برطرف کنی، کشاورز باش و به زراعت بپرداز.»۱ و این گونه بود که پدر انسان ها، نخستین کشاورز روی زمین شد. وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص ۳۷.
حضرت داوود علیه السلام
حضرت داود علیه السلام به کفش دوزی برخورد و گفت: ای مرد! کار کن و از مزد کارت بخور؛ زیرا خداوند کسی را که کار کند و از مزد کارش بخورد، دوست می دارد؛ و آن کسی را که می خورد و کاری انجام نمی دهد، دوست ندارد. مجموعه ورام، ج ۱، ص ۹۷.
در حکایت است که: حضرت داود علیه السلام با حق تعالی مناجات کرد و گفت: «خداوندا! می خواهم هم نشین خویش را در بهشت ببینم.» حق تعالی فرمود: «فردا از شهر بیرون شو، اول کسی که تو را پیش آید، او بود.» چون داود علیه السلام بیرون رفت شخصی را دید که پشتواری هیزم در پشت می آمد. بر وی سلام کرد. و از احوال او پرسید، که معامله تو با حضرت خداوند، چه چیز است که بدان وسیله، مرتبه موافقت و مجالست انبیا یافته ای در بهشت؟ گفت: من هر روز پشتواری هیزم به دست خویش جمع می کنم و بر پشت به شهر می آورم و به یک درهم می فروشم. مادری دارم؛ دو دانگ در وجه او نفقه نهم، و دو دانگ در وجه عیال و دو دانگ بر درویشان و محتاجان صرف کنم؛ و من روزی خویش بی کسب و کار به دست نیاورم. پس داود علیه السلام گفت: «بیا پیش من می باش تا هر روز یک درهم به تو دهم، و تو چنان که در بهشت رفیق من خواهی بود، اینجا هم رفیق من باشی.» آن درویش گفت: من این مرتبه و مقام را به کار و کسب دست و رنجبری و بارکشی یافته ام، چون دست از آن بدارم، این مرتبه نماند». نجم الدین رازی، مرصاد العباد، صص ۵۴۰ و ۵۴۱.
در حدیثی قدسی آمده است: خداوند به داود علیه السلام وحی کرد: «تو بنده خوبی هستی، اما از بیت المال ارتزاق می کنی، و با دستت کسب و کار نمی کنی!» داود با شنیدن این سخن، چهل صبح گریه کرد، تا آ نکه خداوند به آهن وحی کرد که برای بنده من، داود، نرم شو! پس خداوند [بدین گونه] آهن را برایش نرم ساخت، و او [از آن پس شروع به کار کرد] هر روز، زره ای درست می کرد و آن را به هزار درهم می فروخت، پس سیصد و شصت زره درست کرد و آن را به سیصد و شصت هزار [درهم] فروخت. و بدین گونه با کار کردن، از بیت المال بی نیاز شد. وسائل الشیعه، ج ۱۷، صص ۳۶ و ۳۷.
و نیز نقل شده که حضرت داود از برگ خرما زنبیل ها به دست خود می بافت و به هم نشینان خود می گفت: کدام یک از شما می برد آن را بفروشد. و از قیمت آن جو می خرید و می خورد. علامه مجلسی، تاریخ پیامبران، ج ۱، ص ۹۰۲.
حضرت سلیمان
سلیمان نبی علیه السلام را دم به دم طعام های بهشتی می آوردند، و او از آن غذاها می خورد و لذت می برد. روزی جبرئیل حاضر بود که دید از بهشت، طعام سلیمان رسید و او به اشتهای تمام از آن غذا می خورد. در این هنگام، فرشته ای به فرشته دیگر گفت: «سلیمان نبی چنان با رغبت و اشتها غذا می خورد که گویی در تحصیل آن رنجی برده است. پیغامبر خدا بایستی غذای بی رنج نخورد.» سلیمان از جبرئیل، معنای این سخن فرشته را پرسید. جبرئیل گفت: «یعنی غذایی که از کدّ یمین و کسب حلال حاصل شود، بهتر و لذیذتر از طعام های جنت است.» سلیمان گفت: «بلی، راست می گویند». پس از آن توبه کرد و به زنبیل بافی روی آورد و از دسترنج حاصل از آن، غذا می خورد.
روزی جبرئیل به او گفت: «ای رسول خدا! بدان و آگاه باش که سبب لذت طعام های بهشتی هم آن است که حق تعالی، جنت را و آ نچه در اوست، از رنج عبادت عابدان و ذکر ذاکران و شکر شاکران و صبر صابران آفریده است. تا رنجی نبری، گنجی نبری». شمس الدین احمد افلاکی، مناقب العارفین، به کوشش: تحسین یازیجی، ج ۱، صص ۲۴۶ و ۲۴۷.
حضرت موسی علیه السلام
در حکایت است که موسی علیه السلام را چشم درد پیش آمد و دچار زحمت شد. ناله کنان به سوی کوه طور روانه گردید؛ در آن راهی که می رفت، نباتات زمین وی را آواز می دادند که ای موسی! ما را برگیر و به چشمت بمال تا خوش شود. موسی اصلاً بدیشان التفات نکرد. چون به کوه طور رفت و از مناجات فارغ شد، گفت: «خداوندا! از درد چشم در رنجم، چشمانم را شفا ده که تو شفا بخشی!» خداوند فرمود: «سخن نباتات را بشنو تا چشمت شفا یابد، چرا که برای هر دردی درمانی و برای هر زخمی مرهمی آفریدم.» موسی چون از کوه طور برگشت، از نبات ها بر گرفت و بر چشم مالید؛ اما چشمانش همچنان دردمند بود و تسکینی حاصل نشد. به درگاه خدا روی آورد و استغاثه کرد. خداوند فرمود: «ای موسی! نگفتمت که نباتات را از صحرا برگیر و به چشم خود بمال بی آنکه در تحصیل آن زحمتی کشی؛ بلکه باید به دکان طبیبان روی و از ایشان آن اجزای دارو را بخری و بر دیده بمالی تا شفا یابی؛ و از این مراجعه تو به طبیب، او نیز منفعتی کند و به فایده ای برسد.» موسی علیه السلام همچنان کرد، و شفا یافت. همان، صص ۲۴۷ و ۲۴۸.
و نیز نقل شده است چون حضرت موسی نزد شعیب آمد و شعیب خواست یکی از دو دختر خود را به نکاح او درآورد، به او گفت: من می خواهم به نکاح تو در آورم یکی از دو دخترم را، در مقابل اینکه خود را هشت سال اجیر من گردانی و اگر ده سال تمام کنی، پس اختیار خود و همسرت را داری. موسی علیه السلام به ده سال که تمام تر بود، عمل کرد و ده سال تمام از برای او چوپانی کرد. تاریخ پیامبران، ج ۱، صص ۶۰۱ و ۶۰۲.
حضرت ادریس
نقل شده است او را برای این ادریس گفته اند که حکمت های خدا و سنت های اسلام را بسیار درس می گفت. همان، ج ۱، ص ۲۲۹.
او اولین کسی بود که به قلم چیزی نوشت و جامه دوخت و پوشید و چون خیاطی می کرد، تسبیح و تهلیل و تکبیر خدا را می گفت. همان، ص ۲۳۰.
حضرت نوح
در احوال حضرت نوح آمده که وی نجار بود و ۹۵۰ سال در میان قوم خود، ایشان را به سوی خدا می خواند و دویست سال در حال ساختن کشتی بود.
هنگامی که قوم نوح ایمان نیاوردند، حق تعالی او را امر کرد که درخت خرما بکارد. پس قوم او می گذشتند بر او و استهزا و سخریه می کردند و به او می گفتند مرد پیری است؛ نهصد سال از عمرش گذشته است و درخت خرما می کارد و سنگ بر او می زدند. پس چون پنجاه سال بر این حال گذشت و درخت خرما رسید و مستحکم شد، مأمور گردید درخت ها را ببرد و از آن کشتی بسازد. همان، صص ۲۵۴ و ۲۵۵.
حضرت عیسی علیه السلام
اصحاب حضرت عیسی علیه السلام در خدمت آن حضرت بودند و هر گاه گرسنه می شدند، می گفتند: یا روح الله! گرسنه شده ایم. پس عیسی دست می زد به زمین در هر جا که بود، و دو گرده نان از برای هر یک بیرون می آورد. پس گفتند: یا روح الله چه کسی از ما بهتر است؟ هرگاه می خواهیم، ما را طعام می دهی و هرگاه می خواهیم، ما را آب می دهی. ما ایمان آورده ایم به تو و متابعت تو می کنیم. حضرت عیسی علیه السلام فرمود: بهتر از شما کسی است که به دست خود کار می کند و از کسب خود می خورد. پس از آن، اصحاب عیسی علیه السلام از کسب خود معاش می کردند. همان، ص ۱۲۴.
سیره عملی امامان علیه السلام
سیدمحمود طاهری
سیره عملی پیامبران علیه السلام، ائمه مصوم علیهم السلام و بزرگان دین ما، سخت کوشی و کار و تلاش بوده است. آن بزرگواران نه تنها خود اهل کار و کوشش بودند، دیگران را نیز به این شیوه توصیه می کردند و هیچ گاه بیکاری و دست روی دست گذاشتن را نمی پسندیدند.
نه دعا و توسل، آن مردان الهی را از تلاش باز می داشت، و نه توکل به خدا دچار سستی شان می کرد. آنان برای رسیدن به اهدافشان و کسب پیروزی های بزرگ، به امید معجزه و کرامت ننشستند، و ضمن توجه به «مسبب الاسباب» ـ خداوند بزرگ ـ از اسباب غافل نماندند. این الگوهای مکتبی اسلام، از همه رموز پیشرفت و بالندگی به خوبی آگاه بودند و با کاربرد هر کدام از آنها در جای خود، به قله های کمال و تعالی رسیدند. ایشان مصداق آشکار «توفیق در کارها» را به «همت مردانه» تعبیر می کردند، و با وجود همت مردانه، به دادرسی خضر نیازی نمی دیدند. به تعبیر زیبای صائب تبریزی:
معنی توفیق، غیر از همت مردانه نیست
انتظار خضر بردن ای دل فرزانه چیست؟
این بزرگان، بهترین الگو برای جامعه انسانی هستند. و ترسیم کار و تلاش و سخت کوشی آنها همواره گره گشا و سبب ترغیب و تشویق افراد به همت ورزی و کار و تلاش است.
نمونه هایی از کار و کوشش در سیره این رهبران مکتبی را در اینجا مرور می کنیم:
پرهیز از تن آسایی و بیکاری
رسول اکرم صلی الله علیه و آله با یارانش، عازم جایی بودند. در میانه راه، برای استراحت از مرکب ها فرود آمدند و بارها را بر زمین نهادند. تصمیم جمع بر این شد که برای غذا گوسفندی را ذبح کنند. یکی از اصحاب گفت: «سر بریدن گوسفند با من.» دیگری گفت: «کندن پوست آن با من.» سومی گفت: «پختن گوشت آن با من.» رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز فرمود: «جمع کردن هیزم از صحرا با من.» اصحاب گفتند: یا رسول الله! شما زحمت نکشید و راحت بنشینید؛ ما خودمان با کمال افتخار، همه این کارها را انجام می دهیم. رسول خدا فرمود: «می دانم که شما این کارها را انجام می دهید، ولی خداوند دوست ندارد که بنده اش را در میان یارانش با وضعی متمایز از دیگران ببیند، و اینکه او بیکار بنشیند و دیگران برای او کار کنند.» سپس به صحرا رفت، و به مقدار کافی هیزم از صحرا جمع کرد و آورد. مرتضی مطهری، داستان راستان، صص ۳۴ و ۳۵.
تهیه سرمایه برای آغاز کار
یکی از انصار را نیازی پیش آمد و پیامبر را از آن آگاه ساخت. آن حضرت فرمود: «هر چه در خانه داری بیاور و چیزی را بی ارزش مشمار.» مرد انصاری به خانه اش رفت و نمدی زرین و قدحی با خود آورد. پیامبر فرمود: «چه کسی اینها را می خرد؟» مردی گفت: «آنها را به یک درهم خریداری کردم.» فرمود: «چه کسی بیشتر می خرد؟» مردی گفت: به دو درهم. پیامبر فرمود: «مال تو.» آنگاه درهم ها را به مرد انصاری داد و گفت: «با یک درهم طعامی برای خانواده ات فراهم ساز، و با درهم دیگر تبری بخر.» چون آن مرد تبر را با خود آورد، فرمود: «چه کسی دسته ای برای این تبر دارد؟» یکی از حاضران گفت: «من.» پیامبر خدا آن دسته را گرفت و با دست خود، در تبر محکم کرد و به انصاری گفت: «برو هیزم جمع کن، و هیچ خاری و تر و خشکی را اندک مشمار (و همه را بردار)!» آن مرد چنین کرد و پس از پانزده روز آمد و وضع زندگی اش خوب شده بود. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «این برای تو نیکوتر از آن است که روز قیامت در حالی وارد محشر شوی که بر صورتت، لکه های صدقه (که از مردم گرفته ای) دیده شود». الحیاه، ج ۵، ص ۴۶۲.
کمک از خدا، نه از خلق خدا
مرد به گذشته پر مشقت خویش می اندیشید؛ به یاد می آورد که چه روزهای تلخ و پرمرارتی را پشت سر گذاشته؛ روزهایی که حتی قادر نبود قوت روزانه زن و کودکان معصومش را فراهم سازد. با خود فکر کرد که چگونه یک جمله کوتاه، فقط یک جمله، که در سه نوبت پرده گوشش را نواخت، به روحش نیرو داد و مسیر زندگانی اش را عوض کرد و او و خانواده اش را از فقر و نکبتی که گرفتار آن بودند نجات داد. این مرد، یکی از صحابه رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود که فقر و تنگ دستی بر وی چیره شده بود. یک روز که حس کرد دیگر کارد به استخوانش رسیده، با مشورت و پیشنهاد زنش، تصمیم گرفت وضع خود را برای رسول خدا صلی الله علیه و آله شرح دهد و از آن حضرت کمک مالی بگیرد. با همین نیت رفت، ولی پیش از آنکه حاجت خود را بگوید، این جمله از زبان رسول اکرم صلی الله علیه و آله به گوشش خورد که: « هر کس از ما کمکی مالی بخواهد ما به او کمک می کنیم، ولی اگر کسی بی نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند، خداوند، او را بی نیاز می کند.» آن روز چیزی نگفت و به خانه خویش برگشت. باز با هیولای فقر که همچنان بر خانه اش سایه افکنده بود، روبه رو شد. ناچار روز دیگر به همان نیت در مجلس رسول اکرم صلی الله علیه و آله حاضر شد. آن روز هم همان جمله را از رسول خدا شنید: «هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می کنیم، ولی اگر کسی بی نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند، خداوند او را بی نیاز می کند.» این دفعه نیز بدون اینکه حاجت خود را بگوید به خانه برگشت، و چون خود را همچنان در چنگال فقر، ناتوان و بیچاره می دید، برای سومین بار به همان نیت به مجلس پیامبر خدا رفت. باز هم لب های مبارک حضرت به حرکت در آمد و با همان آهنگ که به دل قوّت و به روح، اطمینان می بخشید ـ همان جمله را تکرار کرد. آن مرد این بار که آن جمله را شنید، اطمینان بیشتری در قلب خود احساس کرد. حتی حس کرد که کلید مشکل خویش را در همین جمله یافته است. وقتی که از مجلس پیامبر خارج شد، با قدم های مطمئن تری راه می رفت. با خود فکر می کرد که دیگر هرگز به دنبال کمک بندگان نخواهم رفت؛ بلکه به خدا تکیه می کنم و با استفاده از نیرو و استعدادی که در وجودم به ودیعه گذاشته است، به کار و تلاش می پردازم و از خدا می خواهم مرا در کاری که در پیش می گیرم، موفق گرداند و بی نیازم سازد. سپس فکر کرد که چه کاری از او ساخته است؟ به نظرش رسید که در آن شرایط، کاری که می تواند انجام دهد، این است که به صحرا برود و هیزمی جمع کند و به شهر بیاورد و بفروشد. سپس تیشه ای عاریه گرفت و به صحرا رفت، هیزمی جمع کرد و فروخت. آن روز، لذت حاصل از دسترنج خویش را چشید و روزهای دیگر هم به این کار ادامه داد تا اینکه توانست از همین راه برای خود تیشه و حیوان و دیگر لوازم کار را بخرد. باز هم به کار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و غلام هایی شد.
روزی رسول اکرم صلی الله علیه و آله به او رسید و با تبسم فرمود: «نگفتم هر کس از ما کمکی بخواهد، ما به او کمک می دهیم، ولی اگر بی نیازی بورزد، خداوند او را بی نیاز می کند». ثقه الاسلام کلینی، اصول کافی، ترجمه و شرح: آیت الله محمد باقر کمره ای، ج ۴، صص ۴۱۵ و ۴۱۶. (با بازآفرینی)
از چشمم افتاد
هرگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به مردی نگاه می کرد و از او خوشش می آمد، می پرسید: «کاری دارد؟» اگر می گفتند: نه، می فرمود: «از چشمم افتاد.» پرسیدند: ای پیامبر خدا! چرا چنین است؟ فرمود: «برای اینکه اگر مؤمن حرفه و شغلی داشته باشد، با دینش زندگی می کند». [حرفه و شغل او موجب سلامت در دینش می شود] الحیاه، صص ۴۹۰ و ۴۹۱.
اهمیت کار و تلاش
سپاه که از دور نمایان شد، فریاد تکبیر به آسمان برخاست و مردم به استقبال پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دویدند؛ آن حضرت از جنگ تبوک بازمی گشت، سعد انصاری جلو دوید و پیامبر را در آغوش کشید و آن پیروزی را تبریک گفت.
پیامبر، دستان فرتوت و پینه بسته در دست فشرد و از او پرسید: «چه آسیبی به دستت رسیده که این قدر خشن شده است؟» سعد گفت: ای رسول خدا! کار من با طناب و بیل است و به سختی برای خانواده ام امرار معاش می کنم. کار زیاد با بیل و طناب، دستم را خشن کرده است. پیامبر دستان وی را گشود و خوب به پینه های آن نگاه کرد، ناگاه آنها را بوسید و فرمود: «این دستی است که به آتش دوزخ نمی سوزد». ابوالفضل هادی منش، در قلمرو آفتاب، صص ۱۱۰ -۱۳۰.
در روایتی دیگر آمده است که مردی، امیر مؤمنان، علی علیه السلام را دید که کیسه ای بر دوش گرفته و به خانه می برد. بازار شلوغ بود و همهمه زیادی به گوش می رسید. در میان شلوغی ها، وی خود را به امام رساند و سلام کرد. امام کیسه را بر زمین گذاشت و با او گرم گفت وگو شد. مرد از امام پرسید: داخل این کیسه چیست و کجا می برید؟ امام فرمود: «خرماست و آن را به خانه می برم».
امام از او پرسید: «آیا خرما می خوری؟» عرض کرد: خیر، میل ندارم، ولی اجازه دهید کیسه را من تا خانه برای شما بیاورم. سپس خم شد تا کیسه را بردارد، که امام دستش را گرفت و فرمود: «خیر! سرپرست خانواده، شایسته تر است که آن را برای خانواده خود حمل کند و خود را به خاطر آنان به زحمت اندازد». ابراهیم بن محمد الثقفی، الغارات، ج ۱، ص ۵۸.
انجام دادن کارهای شخصی
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، کارهای شخصی و آنچه را خود می توانست انجام دهد، به دیگران واگذار نمی کرد. در وصف آن حضرت آمده است: «کانَ یخیطُ توبهُ و یخصِفُ نعلَهُ و کانَ اکثَرُ عَملِهِ فی بیتِهِ الخِیاطَهَ؛ [رسول خدا صلی الله علیه و آله ] لباس خود را می دوخت و کفشش را پینه می کرد و بیشترین کاری که در خانه انجام می داد، دوزندگی بود». جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۱۱۶.
آن فرستاده خدا، کفش خود را پینه می زد و لباس خودش را می دوخت و درِ خانه خود را باز می کرد. شیر گوسفندان را می دوشید و شتر را می بست و سپس آن را می دوشید. حتی وقتی خادمش در دستاس کردن خسته می شد، به او کمک می کرد. عزالدین ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۹.
عبادی بودن کار
روزی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و اصحابش، جوانی نیرومند را دیدند که با کوشش تمام کار می کرد. اصحاب گفتند: اگر جوانی و نیرومندی او در راه خدا بود، شایسته ستایش بود. حضرت فرمود: «این سخن را نگویید؛ اگر تلاش او در جهت بی نیازی از مردم است یا برای رفع نیاز والدین با فرزندان ضعیفش می کوشد، کار او در راه خدا خواهد بود و اگر تلاش او برای مباهات و زراندوزی است، عملش شیطانی است». المحجه البیضاء، ص ۱۴۳.
همکاری پیامبر در ساخت مسجد قبا
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نه تنها با راهنمایی ها و زمینه سازی های خود، افراد را به میدان های کار هدایت می فرمود، بلکه خود نیز وارد صحنه می شد و هم دوش دیگران کار می کرد.
از جمله در ساخت مسجد قبا، ایشان هم دوش دیگر مسلمانان، سنگ های کوچک و بزرگ را برمی داشت و به محل ساختن مسجد می برد. هر گاه یکی از اصحابش نزدش می آمد و درخواست می کرد که یا رسول الله! پدر و مادرم فدای تو باد! اجازه بده سنگ و خاک را من ببرم و به جای شما کار کنم، می فرمود: «نه، تو هم سنگ دیگری بردار». طبرانی، المعجم الکبیر، ج ۲۴، ص ۳۱۸.
امام علی علیه السلام در جست وجوی کار
حضرت علی علیه السلام می فرماید: «در مدینه به گرسنگی شدیدی مبتلا شدم. برای جست وجوی کار از خانه خارج شدم. در حوالی مدینه، زنی را دیدم که کلوخ هایی جمع کرده است. دانستم که قصد خیساندن آنها را دارد. نزد او رفتم، و برای هر دلو آب، به یک خرما با او قرارداد بستم. شانزده دلو آب کشیدم و دست هایم تاول زد. کنار آب آمد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 