پاورپوینت کامل صلوات (به بهانه سال پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله ) ۴۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل صلوات (به بهانه سال پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله ) ۴۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل صلوات (به بهانه سال پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله ) ۴۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل صلوات (به بهانه سال پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله ) ۴۰ اسلاید در PowerPoint :

۵

نگاهی به صلوات شعبانیه(۱)

منیره زارعان

چهارده آینه

چهارده شهاب نورانی، چهارده ستاره روشن، چهارده منبع نور و دانایی، چهارده ابر
پرباران، چهارده شاخه از درخت نبوت که ریشه اش در زمین عبودیت است و سر بر
آسمان رسالت دارد و خداوند، اراده کرده است که نور پیامش را از پنجره شفاف این
چهارده وجود پاک، بر وجود تاریک انسان بتاباند و او را به گرمای هدایت خود برویاند و
به کمال رساند.

خداوند اراده کرد تا از میان جمع آدمیان، پاک ترین ها، زلال ترین ها و بلندهمت ترین ها
برگزیده شوند، اوج کمال را دریابند و در آینه وجودشان، «انسان کامل» را بنمایانند؛ تا
فرشتگان آسمان که از آغاز آفرینش آدم در حیرت این خلقت، چشم تحیر به او دوخته
بودند، اینک در حضور این چهارده وجود به کمال رسیده انسان، به تحسین خدایشان
بنشینند، زیر لب «تبارک اللّه » بخوانند و بر او سجده کنند.

خداوند اراده کرد تا اینان، راه رفتنی خاک تا افلاک، فرش تا عرش و بنده تا خدا را
بروند و به اوج برسند و آن گاه، راهنمای در راه ماندگان باشند.

آنها از عبودیت تا الوهیت را گذشته اند و به دریای بی انتهای خداگونگی پیوسته اند؛
چهارده گنجینه دانایی، چهارده معدن علم، چهارده چشمه حکمت، تاکلام خدا را به
وحی دریابند و از علوم یقینی و الهی، جان تشنه آدمی را سیراب کنند.

چهارده آینه در برابر پیام خدا تا انسان در دل عمیق این آینه ها، از علم بی خطای وحی
الهی حظی ببرد و راهی بجوید.

سلام و درود خدا بر خاندان نبوت، بر اهل بیت وحی، بر میزبانان ملایک و بر
پیام آوران معبود؛ سلام و درودی بی پایان؛ به عدد همه درخت ها، ابرها و آینه ها!

آنها دیگر قبله خودشان را دارند

سید حسین ذاکرزاده

… حالا این مردم فقط یک چیز کم دارند؛ اینکه جایی داشته باشند تا آزادانه گرد
خورشید بگردند و نور بگیرند، جایی که آنچه را باید بیاموزند، بیاموزند. جایی برای
جوانه زدن و سبز شدن، جایی برای بال گرفتن.

زمینی که خداوند به وسیله مرکب پیامبر آن را برگزیده بود؛ به ده دینار خریداری
شد. باید مسجدی بنا شود تا هر مسلمانی، بی واهمه آن را خانه خود بداند. باید
مسجدی بنا شود تا اساس اسلام پا بگیرد. همه کمک می کنند، سنگ می آورند، الوارها
را به دوش همتشان می کشند و خندان می آیند. حتی شخص پیامبر، شانه بر شانه دیگران
کار می کند و این یعنی رسول اشاره ها، پیامبر عمل است و هر سخنش تضمینی به سختی
و سنگینی حمل این سنگ ها دارد. نه اینکه خود در خنکای سایه نخلی بیاساید و دیگران کار
کنند. هر چه که بگوید خود اولین فاعل آن است و این یعنی ارشاد با تمام زوایایش.

اسلام نوپای یثربی در معرض خطر است! از جهتی کینه و دشمنی آشکار قریشیان و عابدان
بی فروغِ لات و هبل و عزی، و از سویی دیگر، یهودیان خاموش و مرموز اطراف و داخل مدینه و
از سوی دیگر، کینه در دل مانده اوس و خزرج نسبت به هم ـ که عمری به درازای صد و بیست
سال داشت ـ تهدیدی است برای فروغ و بیداری این مردم. چه باید بکند رسول اصلاح و
صلاح؛ جز اینکه خونابه های این زخم کهنه را به آب پاکی و برادری از دامن یاران بزداید؟ شاید
اینکه هر کدام برادری شوند برای هم، بذر مهر و شفقت را در دلشان بنشاند.

این شد که به دستور رسول دو به دو، آغوش برادری گشودند و گونه بر گونه پیمان ساییدند.

پیامبر رحمت دیگر صبرش تمام شده بود. دلش از کنایه ها و زخم زبان های پر زهر
یهودیان به درد آمده بود.

شب ها سر را به سوی آسمان می گرفت و با دیدگان مرطوبش، پیام عزت بخشی را
برای پیروانش از دوست طلب می کرد. یهودیان، هر مسئله کوچکی را دستاویز رفتار
موذیانه و سخنان تلخ خود کرده بودند و قبله مشترک بزرگ ترین حربه آنان برای آزار
مسلمانان نوپا شده بود. رشد و گسترش این نور چنان وحشتی در دل های تاریک و
نمورشان انداخته بود که برای نجات خود، به هر خیانتی دست می زدند. ساعت ها وقت
بی انتها و ملکوتی پیامبر را جیره پرسش ها و سخنان پوسیده و نفرت انگیز خود
می کردند، اما رسول صبر و صداقت، با سینه ای گشاده، همه چیز را تحمل می کرد.

نماز تمام شده بود. همه یکدیگر را با دیده تعجب می نگریستند. کسی نمی دانست
چرا رسول خدا درست در میان نماز ظهر آن روز، قبله اش را به سوی دیگر برگردانده
است. یعنی اتفاق بدی برای امید دلشان افتاده بود؟ اما چهره بشاش و خندان پیامبر
حرفی دیگر دارد و این تبسم، پیام آور عزتی دیگر است برای مسلمین، آخر آنها دیگر
قبله خودشان را دارند؛ قبله خودشان را.

شب، عطر صلوات تو را قنوت گرفته است

محمدکاظم بدرالدین

امتداد بوی آفتاب، روشنی ذکر توست و مساحت یادت در محیط های حقیرانه زمین
طنین انداز است.

قرن ها متعلق به توست که آمدی و به دهان هایی که بوی خشک بیابان گرفته بودند،
لهجه پرطراوت رهایی آموختی و هجاهای شبنم بینایی را.

آمدی و خطوط کهنه و موریانه خورده ابوجهل ها، با سطرهای قرآن تو، روز به روز
تاریک تر از شب شدند.

آمدی و «لات» و «هبل»ها، زمین گیر بوی تعفن خویش شدند.

ای صاحب خُلق عظیم! بزرگی ات هیچ گاه در ظرفیت تنگ کلمات و فهم نارس هستی
نخواهد گنجید.

ای برترین آفریده خدا! دل های دریایی خوب می دانند که اقیانوس ها هم به ادراک
قطره ای از تو نخواهند رسید. ابرهای لطیف می دانند که در کنار رأفت تو، گل های
باران، شرمسارند.

دریاها از نام زلال تو برای آبی بودن وام می گیرند و چراغ ها برای ابدی شدن، ناچارند
که رو به پیشانی تو پلک بزنند.

گنبد آسمان، کاسه نیازی است پیش عظمت آستان تو. حرف های بهار اگر سرسبز و
مستانه است، قدح نوش حریم یاد توست.

نام بلندت، هفت آسمان را به زیر کشیده است و فردا چون حرف های تازه ای از تو
همراه می آورد، جرئت طلوع دارد.

اینک منم و دنیای احساس که بوسه های مهر بر نام تو می زند و عالم شوق که با
بوییدن گل محمدی، نشانه های بهشتی را که تو در آن باشی، حس می کند.

… و اینک نفس های قدسی توست که حال و هوای مدینه را گرم نگه داشته است.
محله های مدینه، کرامت های بی شمارت را برای عرضه تدریجی به تاریخ، از بایگانی
ذهن بیرون می کشد و مردم را دسته دسته به سوی فضایلت سوق می دهد.

اینک منم و شب که عطر صلوات تو را قنوت گرفته است. هنوز خاطره گدازه های
عاشقانه ات از گوشه چشم «حرا» می چکد و با طلوع «اقرأ» نیمه شب چون انسانی کامل
تو را سجده می کند.

به راستی که نیایش های زرین تو، گلستانی از معرفت را در ذهن دقیقه ها کاشته است.

باده ای از صبوح صلو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.