پاورپوینت کامل شهادت جناب عماریاسر در جنگ صفین ۳۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شهادت جناب عماریاسر در جنگ صفین ۳۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهادت جناب عماریاسر در جنگ صفین ۳۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شهادت جناب عماریاسر در جنگ صفین ۳۷ اسلاید در PowerPoint :

۱۰۹

شنبه

۲۳ فروردین ۱۳۸۲

۹ صفر ۱۴۲۴

۲۰۰۳ .Apr. 12

(خون تو عشق است)

مهدی میچانی فراهانی

شمشیر بزن! این آخرین جهاد است. خسته ای پیر! می دانم. از آن زمان، که «أشهد» گفتی، روزگار
درازی می گذرد. «أشهد» گفتی و مردانه ایستادی؛ به پای آن چه که ایمانش را از جان حراست داشتی.

و اینک خونِ خویش را به پایش خواهی ریخت. خون، این آخرین متاعی که قربانی نکرده بودی.

و خونِ تو معجونی است؛ آمیخته ایمان و عشق، که خاک صفین را به آسمان نزدیک تر کرده است.

و خون تو جویباری ست؛ جریان یافته در کویرِ جهلِ عرب، که همواره در صحیفه تاریخ جاری ست
و تا همیشه، کویر را به گلستان شدن فرا خواهد خواند.

و خونِ تو، عشق است که به پای مولای صفین ریختی. پس چنان فواره ای زاده شد که سر به ابرها
می سایید.

و خونِ تو گواهی است صادق، که عمری از قلب تو می گذشت و ایمانِ تو را می دید که هر روز ریشه
می دواند.

شمشیر بکش! چونان که در «بدر» کشیدی، چونان که در «اُحُد». اینک «صفین» است و خلیفه خدا
یاریِ تو را می طلبد و تو آن چنان به علی علیه السلام وفادار خواهی ماند که به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم . تو به ایمانِ خویش
وفاداری. چه فرقی می کند؟ علی علیه السلام یا پیامبر؟ آن کس که مبعوثِ خدای تو باشد، برگزیده تو نیز
خواهد بود؛ پس به یقین تیغ می کشی چنان که صفین، خاطره پیرمردِ توفان را همواره برای رهگذرانِ
خود نقل خواهد کرد

نفرین به دستی که تیغ بر پیکرِ تو فرود آورد!

آن گاه که حرارتِ زخم را بر پیکرت حس کردی، لبخندی شیرین بر لبانت نشست. دیگر همه چیز
تمام شد. عمری تکاپو، عمری رنج و جهاد.

اینک گاهِ وصال است؛ و «رسیدن»، همواره مفهومِ شیرینی است برای مسافری خسته که از
جاده های طولانی سنگ و خار، راه پیموده است. آسمان را گشاده می بینی و بهشت را نیز؛ که
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، لبخندزنان به استقبال یارِ دیرینِ خویش آمده است. دستانت را می گیرد. خسته نباشی پیر!

آن گاه که حرارتِ زخم را بر پیکرت حس کردی، لبخندی تلخ بر لبانت نشست. به زحمت، سرت را
بر می گردانی؛ می خواهی برای آخرین بار، مولایت را ببینی.

می خواهی وداع کنی.

به این می اندیشی که علی علیه السلام چقدر تنهاست. نمی توانی تنهایش رها کنی.

در این کویرِ عطشناک، چه کسی خلیفه را همراه خواهد بود؟

گوش می سپاری؛ چکاچکِ شمشیر است و نعره مردانی که هر لحظه به خاک می افتند. مبادا که
چشم زخمی به مولای تو برسد! تو دلواپسی و دغدغه غربتِ مولا، دردِ زخم را بر پیکرت صد چندان
می کند.

تو می روی و علی علیه السلام می ماند و سپاهی جاهل.

علی می ماند و ابوموسی اشعری.

علی می ماند و عمروعاص.

علی می ماند و معاویه.

چشم می گردانی و قرآن هایی را می بینی که هنوز روی نیزه ها می درخشند.

از خود می پرسی که علی علیه السلام با خدعه عمروعاص چه خواهد کرد؟ مقاومت می کنی. تلاش می کنی
که بر پای بایستی. باید بمانی و حقیقت را به مردم بازگویی. مولای حقیقت تنهاست، امّا … .

پلک هایت سنگین شده اند. گاهِ خفتن است. چاره ای نیست؛ تو رسالتِ خویش را به انجام برده ای.
خستگیِ تمامِ عمرت را یکجا در زانوانت احساس می کنی؛ احساس تلخ و شیرین. پلک می بندی و
هنوز دلواپسی. پلک می بندی و هنوز …

«سند حقانیت علی علیه السلام »

نزهت بادی

رخصت از من چه می طلبی عمار؟ اگر به خواست دل من باشد که رضایت نمی دهد تو را کشته
دست ستمگران ببینم! اما این تقدیری است که سال ها پیش ـ همان زمان که تازه به مدینه هجرت کرده
بودیم ـ رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به تو وعده داد و فرمود: «تَقْتُلُهُ الفِئَهُ الیاغِیهُ»؛ همان طوری که پیش تر از آن
درباره ات گفته بود: «عمار بر حق است و حق با اوست؛ عمار هر جا بگردد، حق همان جا می گردد»!

گویی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، پیشاپیش، عاقبت صفین را می دید که چگونه رهزنان ترس و تردید، توشه
اندک ایمان لشکر علی علیه السلام را می ربایند و آنان را بر سر دو راهی حق و باطل گمراه می سازند!

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، پیشینه این مردمان را خوب می شناخت! می دانست که از آن تب های بیابانی
هستند که زود سرد می شوند و بسان خارهای صحرایی می مانند که با یک جرقه، آتش می گیرند، ولی با
وزش اندکی باد، شعله غیرتشان فرو می نشیند. پس چاره ای نمی ماند جز این که حجتی محکم را به
یاری شان بفرستد تا در ظلمت بیراهه های انتخابشان، به نور چراغ هدایت او، راه حق را بیابند و به
علی علیه السلام برسند و از سقوط در مغاره های جهنمی معاویه در امان بمانند.

در این وانفسای زمانه که باطل را به لباس حق درآورده اند و بر حق، جامه باطل پوشانده اند، کسی را
می بایست، که با آوازه افتخاراتش، رسوا سازد گرگ هایی را که به لباس میش درآمده اند و آگاه کند
مردمانی را که همچون گوسفندان یله شده و بی چوپان، از روی حماقت و جهالت، دل به لبخند تزویر
گرگ های درنده سپرده اند.

و در این میان، کدام حجت، شایسته تر از عمار، که زاده اولین زن شهید در مکتب اسلام است و از
خاندان یاسری می باشد که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم موعد و مقصدشان را بهشت وعده فرمود.

آه، عمار! کار این مردم سست ایمان به کجا رسیده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم برای نشان دادن راه
قبله، از کعبه وجود علی علیه السلام چشم بر می گیرد و با قبله نمای حضور عمار، جهت نمازگزاران بی نماز را
مشخص می کند، به این امید که از وجود سراپا ایمان و پاکت، عطر و بوی حقانیت علی علیه السلام را ببویند و
از اطراف گیاه هرزه و زهراگین معاویه دور شوند، تا دیگر بوی خدعه و نیرنگ هایش، آنان را مسموم
نسازد!

آه، عمار! اکنون که وقت رفتنت فرا رسیده است و قصد آن داری که روزه خویش را با ظرف شیری
آمیخته با آب، افطار کنی، به یاد و

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.