پاورپوینت کامل میلاد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ۳۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل میلاد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل میلاد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل میلاد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ۳۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۲۰
(صبح گاه نیایش)
جواد محمدزمانی
… و تو بیایی! آن سان که صاعقه نگاهت، ایوان مدائن را از پا درآورد و به آتشکده فارس، فرمان
خاموشی داد. آن شب، مادرت آمنه، آینه بود، تا تصویر تو در آغوش آن، قد بکشد. عبدالمطلب، به
شوقِ آمدنت، به کودکانِ احساس، عیدی می داد و فریاد می زد: ان شاءاللّه ، همه ابوجهل ها، ابوعلم
شوند؛ همان سال که خدا، ابرهه و سپاه فیل ها را با ابابیل هایش فرو کوبیده بود.
مدیون احساسم باشم، اگر تو را جز با واژه های سبز بستایم، واژه هایی به رنگ گنبد زیبایت.
به یوسف چهره ات سوگند، مصر دل ها، چشم به راهِ شکفتن گل های تبسّم توست و خورشید
زعفرانی عشقِ تو، هر صبح به دنبالِ تو از پشت کوه سَرَک می کشد.
پیامبران، همیشه در «سِدْرَهُ المُنْتَهی اَوْ اَدنی»ی چشمان تو، نافله شب می خوانند و در «وَ الصُبحِ اِذا
تَنَفَّس» پیشانی ات، نماز صبح.
«لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللّه اُسوهٌ حَسَنَهٌ»، سرود صبح گاه مشترک نیروهای مسلّح به تقواست. در
این مراسم که هر روز، برگزار می شود، جبرییل پس از خوش آمد به تو، آمادگی همه ذرات را در
خدمت گزاریت اعلام می کند و تو از ممکن الوجودهای عالم، سان می بینی. این مراسم تا قیامت ادامه
خواهد داشت.
در نگاه گرم تو، کبوتر «رَحمهٍ للْمُؤمِنینْ» لانه کرده است و عطوفت دستانِ تو، هر شب، کودکان
خاک را نوازش می کند. وقتی می خواهم وسعت مهربانیت را مثال بزنم، خجالت می کشم که بگویم:
دریا!
و وقتی به بلندای مقامت فکر می کنم، با شرمندگی می گویم: آسمان!
پس از نزول «أَنَا بَشرٌ مِثْلُکُم»، فهمیدم که بیش از آن چه گمان داشتم، به خاکیان لطف داری.
امروز، مدنیّت، هزاره مدینه تو را جشن می گیرد و عدالت، در مرتضاآباد نجف، به شعف می نشیند.
دست ها، در محراب «یا فاطِرَ السمواتِ بِحَقِ فاطمه» به نیایش بر می خیزد.
تدبیر، به صلح نامه مجتبای تو آفرین می گوید.
شمشیر با «هَیْهاتَ مِن الذِلّه»ی حسین تو حماسه می آفریند… .
و به زودیِ زود، مردی هم نامِ تو، مسیح خواهد شد و کالبد مرده زمین را جان خواهد بخشید.
شکوه شرقی تبسم
محمد کامرانی اقدام
ستاره ها زنده به گور می شدند و جهل، در عمق جغرافیای جهان، جاری بود و ترس از فرعون ها و
جالوت ها و شدادها در جان ها.
بهار می آمد و می رفت، بی آن که کسی چشم انتظارش باشد.
زمین در توالی عشق های عقیم گم بود.
هنوز چهل سال مانده بود، تا مردی فراز روشنایی بایستد و گوش فرا دهد به آواز آبی آسمان، که در
ناگهانی از شکفتن، صدای خنده طفلی، آغوش آمنه را آکنده از آرامش می کند.
پلک که می زند، چشم هایش پر از پری می شود و پروانه ها، تا دست های مهربانش پل می زنند. تا
لب می گشاید، عسل از دهان گل ها به راه می افتد.
محمّد صلی الله علیه و آله وسلم ، پلک می زند تا آغوش آمنه را آکنده از آرامش کند.
پلک می زند، تا چشم های ساده اش، ایوان تو در توی کسری را بر سر ظالمان ویران نماید.
پلک می زند، تا دریاچه ساوه، در مقابل عظمت نامش، بر جای خویش بخشکد و آتشکده فارس،
در تاریکی همیشگی خویش پنهان گردد.
صدا، صدای محمد صلی الله علیه و آله وسلم بود و کسی می گفت: محمّد! بخند که جهان در انتظار صمیمیّت است و
«انسان»، محتاج تبسم های بی دریغ توست.
محمّد! بخند، تا کفر و عصیان، در مدار زمین از حرکت بایستد.
بایست، با شانه های ستبرت، در ابتدای چهار فصل.
محمد! بایست، که جهان، نیازمند دست های مهربان توست و منتظر گام های استوارت. بخند و
دورترین نقاط خورشید را پنجره کن.
بیا و بت ها را در آخرین جهالت خویش، بشکن و سنگ را از زندان بت، رهایی ده.
محمد! شکوه شرقی ات را به آسمان بسپار و بخند، ای همیشگی تکرار نشدنی!
سرچشمه وحدت
علی خیری
مکه در هیجانی غریب، دست و پا می زد. سال ها بود که جاری کلام وحی، بر زمین سرازیر نشده
بود.
سال ها بود که گمراهی بر دل ها سایه افکنده بود و هیچ ستاره ای، راه آسمان را روشن نمی کرد.
شب، بساط تیرگی را آن چنان بر خاک گسترده بود، که امید هیچ معجزه ای نمی رفت.
تا این که آخرین فرستاده پروردگار ـ گل سرسبد هستی ـ در کویر حجاز، ظهور کرد.
او آمد تا تشنگان شراب و شهوت و شمشیر را کرامت انسانی ببخشد.
او آمد تا رحمت خدا بر زمین جاری شود و سرچشمه وحدت به جوش آید.
او آمد تا گام های اخلاق به اوج قله کمال برسد.
او آمد تا انسان های خاکی را به معراج و آسمان پیوند بزند؛ او که عشق در نگاهش موج می زد و
نرگس چشمانش، سکرآورترین شراب ممکن بود.
او که درد یتیمی را بر دوش می کشید و رنج گمراهی مردم، دلش را می آزرد.
او که تورات و انجیل، مژده آمدنش را داده بودند.
نام احمد، نام جمله انبیاست
چون که صد آمد، نود هم پیش ماست
و محمد صلی الله علیه و آله وسلم در مکه پلک گشود و آفرینش را به روزهای خوش نیامده بشارت داد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 