پاورپوینت کامل بمباران اتمی هیروشیما ۳۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بمباران اتمی هیروشیما ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بمباران اتمی هیروشیما ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بمباران اتمی هیروشیما ۳۲ اسلاید در PowerPoint :
۵۸
جمعه
۱۷ مرداد ۱۳۸۲
۴ جمادی الثانی ۱۴۲۴
۲۰۰۳ .Aug. 8
توفان آتش
سید علی اصغر موسوی
شمارش معکوس!
شمارش معکوس، برای رسیدن به عدد «صفر»؛ یعنی: عدد پوچی!
شمارش معکوس، برای برگشتن به اصل اهریمنانه!
عفریت مرگ، زیر بال های سیاهش، تابوت «انسانیّت» را حمل می کرد و زمین، در التهاب اولین
«اَبَر جنایتِ» عصر ماشین و فضا بود.
قهقهه شیطان، بر فضای آسمان خراش ها، طنین می افکند و عفریت مرگ، لحظه لحظه، به آسمان
«هیروشیما» نزدیک می شد.
برای اولین بار، «جنون قدرت»، تمام خباثت خود را به نمایش گذاشته بود!
برای اولین بار، تمام باورها یخ می زد و مفهومِ «صفر»، به عینیّت می رسید!
برای اولین بار، مفهوم «بُمب اتمی»، در آستانه ترجمه بود!
تاریخ به طول «چند ثانیه»، چشم هایش را بست تا از تشعشع پرتوهای «آلفا»، مصون بماند!
«گوی آتشین»، نشانگر لحظه هایی بود که خط فراموشی به آرزوهای سپید آینده می کشید و «ابرِ
سفید باران زا»، با آن بلوغِ «قارچی» شکل، تنها ابری بود که «باران» دوزخی اش، مرگ و فلاکت را
به ارمغان می آورد!
«توفان آتش»، سنگ و آهن، انسان و حیوان، خاک و گیاه، حتی هوای متراکم را مثل غباری به
هر سو می پراکندْ و رستاخیز نا به هنگام آتش، با هزاران درجه گرما، همه چیز را ذوب می کرد!
دیگر نه صدای خنده کودکی از زندگی حکایت می کرد، نه تبسّمِ پیرمردی عصا به دست که آرام
آرام، عرض خیابان را می پیمود!
دیگر خبری از چشم های شرقی «عروسک باران» نبود!
دیگر کسی از طعم برنج، شکایت نداشت!
دیگر کسی به «جنگ» فکر نمی کرد، تا از روحِ «ساموراییِ» اجدادش مدد گیرد!
در بُهت آن جنایت عظیم، هیچ کس را حتی توان گریه نبود.
انبوهِ خون های سوخته و خانه های ویران، شفق را به آغوش خورشید می سپرد و آسمان غبار
گرفته، گویی نای فریاد نداشت!
آن روز، آن روز دردناک، اهریمن پلید، اولین و آخرین «سلاح» مرگبارش را امتحان کرد؛ امّا به
روی انسان های بی دفاعی که تنها گناهشان، «زندگی» بود؛ زندگی در زمینی که هیچ گاه آن روز را
فراموش نخواهد کرد!
روح کشتگانِ «هیروشیما»، فانوس هایی فرا راه انسان های اندیشمند است تا از تکرار وقایع شبیه
آن، جلوگیری کنند و به بی گناهی و بی دفاعی زنان و کودکان و بیماران و سالمندان، در برابر
سلاح های اتمی و «کشتار جمعی» بیاندیشند.
آینده بی بمب!
آینده بی موشک و توپ و تانک!
آیا کسی به فکر خواب کودکان خواهد بود؛ وقتی که رؤیایی جهانی، زندگیِ همیشه آرام را
آرزومند است؟
آیا کسی به فکر انبوهِ کودکان معلول خواهد بود؛ وقتی که انفجارات اتمی، حتی خواب های آرام
را به کابوس تبدیل می کند؟
با یاد کشتگان «هیروشیما و ناکازاکی»، به کدامین واژه باید اندیشید؟ سکوت، عبرت، یا اقدام به
نابودی زمین؟
انفجار حقوق بشر
مهدی میچانی فراهانی
من دیوانه ام؟ نه، نه! من دیوانه نیستم. من یک خلبان بزرگم؛ با یک مدال درشتِ شجاعت، که خودِ
رییس جمهور به سینه ام چسباند. چه کسی می گوید که من دیوانه ام؟
هواپیمای من کجاست؟ بمب ها آماده اند؟ آتش… آتش… من آتش می خواهم؛ آتشی که تا زیرِ
بال های هواپیما بالا بیاید، بسوزاند، در هم بکوبد و خونی که همراه آتش، به بال های هواپیمای من
پاشیده می شود، چه لذتی دارد!
چه لذّتی! من بمب می خواهم؛ از همان بمب های بزرگ که ویران می کند و من را می خنداند. آه،
که چقدر خندیدم! یک مشت ژاپنی که تکّه تکّه می شدند و من می خندیدم؛ حتی رییس جمهور هم
می خندید. همه آمریکا می خندید و همه ژاپن گریه می کرد.
همیشه هر آتشی با آب خاموش می شود، ولی چه کسی می تواند آتش را با آتش خاموش کند؟
فقط من بودم که آتشِ جنگ را با آتشِ هیروشیما خاموش کردم.
چقدر خنده آور است! به من می گویند جنایتکار، ولی من که کاری نکرده ام؛ من فقط یک دکمه را
فشار دادم.
به من چه که هزاران کودک ژاپنی کشته شدند؟ من فقط یک دکمه را فشار دادم؛ مثل دکمه یک
پیراهن که هر یک از آدم ها، روزی چند بار فشار می دهند، فقط همین!
به من چه که نصفِ دنیا عزادار شد؟
به من چه که دویست هزار نفر، برشته شدند؟
به من چه که آن همه آدم، تکه پاره شد؟
می گویند، دو شهرِ بزرگِ ژاپن، با خاک یکسان شد، ویران شد.
می گویند، تا ده ها سال، هیچ درختی آنجا نمی رویید. می گویند، هزاران نفر سرطان گرفته اند. اصلاً
چرا این ها را به من می گویند؟ من فقط یک دکمه را فشار داده ام. تازه، مگر آن دکمه را من ساخته
بودم؟ اصلاً به شما چه ربطی دارد؟
آقای رییس جمهور، خودش بزرگ ترین حامیِ حقوق بشر در همه دنیاست.
خودش به من گفته بود که دکمه را فشار بدهم؛ بعد از آن هم یک مدال بزرگ شجاعت را با
دست های خودش به سینه ام چسباند و تشویقم کرد.
امّا فقط نمی دانم چرا حالا در این تیمارستان، زندانیم کرده اند. می گویند، آن همه آدمی را که من
کشته ام، دیوانه ام کرده؛ ولی من به همه آنها گفتم: من که آدمکش نیستم؛ من فقط یک دکمه را فشار
داده ام…
و این گونه، آتشِ هیروشیما، آتشِ جنگ را خاموش کرد.
اورانیوم که تجزیه شد، دویست هزار جسدِ سوخته و شهری را که روزگاری شهر بود، روی دستِ
افت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 