پاورپوینت کامل شهادت سرلشگر خلبان، عباس بابایی ۱۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شهادت سرلشگر خلبان، عباس بابایی ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهادت سرلشگر خلبان، عباس بابایی ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل شهادت سرلشگر خلبان، عباس بابایی ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

۵۵

سرخ ترین پرواز

سید علی اصغر موسوی

هر چه آسمان آغوش می گشود، شوق پرواز، بی قرارش می کرد؛ پرواز در گستره آبی احساس؛
احساسی که همیشه سبز بود و هیچ گاه اجازه نداشت رنگ تهاجم و وحشت به خود بگیرد.

دست های مهربانش، هیچ گاه عطر روستا را فراموش نکرده بودند و صداقت نگاهش، رنگ تکبّر
به خود نگرفت.

«کابین خلبان یا سنگر انفرادی»، برایش فرقی نداشت! تنها به «شهادت» می اندیشید؛ شهادتی که
مفهوم تمام آرمان های معنوی اش بود!

آنها که به مفهوم «ایثار»، در مکتب ولایت، رسیده باشند، زندگی را «تکلیف» و شهادت را
«هجرتِ» الی اللّه می دانند و او به خاطرِ «خدمت»، میز و مسؤولیت را برای «ادای تکلیف»
می خواست.

در سایه تربیت اسلامی، مظاهر آلوده دنیوی، فریبش نداد و با اقتدا به مولایش امیر مؤمنان
علی علیه السلام ، از کنار تمام تعلّق ها و تکلّف ها، به راحتی گذشت!

حتی کویر، از زلالی نگاهش طراوت می گرفت و این را هنوز درختان همیشه سبزِ «منطقه هوایی
اصفهان» از یاد نبرده اند!

هنوز سنگرهای آکنده از عطر ایمان، او را از یاد نبرده اند؛ آن گاه که با خیلِ بسیجیان عاشق، هم
کلام و هم طعام می شد و سفره دل، فرا روی نگاه مهربانِ آنان می گشود!

هنوز آسمان جبهه ها، صدای پروازش را به یاد دارند که سروش شادی را ارمغان می آورد و
بال های هواپیمایش، آکنده از عطر «طَیْرا اَبابیلْ» بود.

هیچ کودکی از صدای هواپیمایش نمی ترسید و هیچ کبوتری از سایه آن فرار نمی کرد!

دلش، آن چنان از اشراق معرفت سرشار بود، که همه دوستش داشتند. دلاوری که هم نامی اش با
سردار رشید کربلا، برای او افتخاری بشکوه آفریده بود و به راستی، علمدار سبزپوشانِ آبی پروازِ
«نیروی هوایی» بود.

گوشه گوشه زمین، سجده گاهِ عبادت خالصانه اش بود؛ چه اتاق «عملیات، چه کابینِ هواپیما!

چه سنگرهای شناسایی، چه خانه و مسجد و مصلی!

دوستانش، به صداقتش ایمان داشتند و دشمنانش، از تهوّر و شجاعتش می ترسیدند. او، دلش را با
خدمت هماهنگ کرده