پاورپوینت کامل مبعث حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ۴۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مبعث حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ۴۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مبعث حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ۴۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مبعث حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ۴۲ اسلاید در PowerPoint :

۵۲

یک شنبه

۶ مهر ۱۳۸۲

۱ شعبان ۱۴۲۴

۲۰۰۳ .Sep. 28

پیام آور لحظه های زلال

محمّد کامرانی اقدام

پیامبر، پی در پی از سرچشمه وحی نوشید و آفتاب، در ثانیه های معلق و معطر و باران خورده،
شکفته تر از پیش گل می کرد و سر شاخه های احساس، سرشار از شکوفه های شبنم نور می شدند و
پیامبر، به فراگیرترین حادثه تاریخ مبعوث می شد.

بی تابی زنی در دامنه کوه، اشتیاق همسری در سراشیبی اشک و شوق و لبخند، می رفت تا به
اقیانوس بی حد و مرز پیامبر بپیوندد.

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، سر بلند از آفتاب، برون آمد و از صخره های سرسخت، با گام هایی ملایم و
موزون تر از باران به راه افتاد، تا در کنار تشنگی خدیجه، عشق را سیراب از زمزمه گوارای آسمانی
خویش کند؛ که «عشق، جریانی است خنک در سحرگاهی خشک برای کامی تشنه، جریانی خیس که
چشمان خسته گرفتار شب را می شوید.

که عشق فرصتی است تا جامه خودی از تن به در آید و در زلال آئینه، تصویر بی خودی
نقش بندد».

پیامبر روشنی، پیوسته و پی در پی، خویش را چون سایه ای همراه و همدم خویش می دید. آن چه
را که با زبان زمزمه می کرد، از دل می شنید.

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ایستاد و تکیه بر عصای موج دار موسایی اش زد و با تبسمی به خواب رفت و چون به
خویش آمد، محو در نگاه دریایی خدیجه، غوطه در شوریدگی سرشار خویش می زد و از عشق
می سرود.

و پیامبر چون خوب نگریست، با بی تابی تاول خورده اشک هایش هم نوا و هم آهنگ شد. دلی
شوریده داشت و سری شوریده تر. که او پیام آور لحظه های زلالی و روشنی بود؛ برای لحظه های
روشنی جو، برای لحظه های به خواب غفلت رفته.

محمّد صلی الله علیه و آله وسلم آمد، تا بلال و ابوذر و مقداد و عمار و یاسر، سر از پای نشناسند و سرمست از شمیم
زلال «لا اله الا اللّه و محمّدٌ رسول اللّه » شوند.

محمّد صلی الله علیه و آله وسلم پیامبر شد، تا ریشه های یقین را در ذهن خشک و خاک آلوده انسان جاری کند و
معرفت و بینش و ایمان را به بار نشاند و شاخه های نیایش و شکوه و تماشا را شکوفه پوش کند.

هر شب که پر شکوفه شده روی آسمان

در چشم من شکوفه وش آید خیال یار

محمّد صلی الله علیه و آله وسلم پیامبر شد، تا قلب های عاشق را به تکاپو وا دارد و چشم های مشتاق را به تماشای
روشنی رهنمون شود.

محمّد صلی الله علیه و آله وسلم پیامبر شد، تا جاهلیت جنون زده انسان را در بن بست نیستی مدفون کند و کوچه های
دلتنگ را منتهی به گل و آبشار و نور کند. محمّد صلی الله علیه و آله وسلم پیامبر شد، تا خورشید، بر فراز مکه چرخ زند و
چرخ، تا خواب مقدس خدیجه تعبیر شود

و محمّد صلی الله علیه و آله وسلم پیامبر شد، تا تمام ستارگان، خود را به حبل المتین دامنش بیاویزند و در پناه
روشنایی او سوسو زنند.

سپیده دم آزادی

هاجرامانی ماچیانی

جهان، ملتهب انفجار و مهیّای انقلاب است.

چشم زمین، از دیدن زشت ترین چهره آدم، نابینا و گوش آسمان، از شنیدن کریه ترین آوازهای
جهالت، ناشنوا و زمان، بدترین ثانیه هایش را از پستوی لحظات بیرون کشیده است.

صبر، طاقت از کف داده و تاب تحمّل بار سنگین ذلّت را ندارد.

شب از دیدن سیاه ترین چهره بشر، وحشت زده از خواب بر می خیزد و روز، در سیاهی اوهام
شب پرستان بت پرست، در خود مچاله شده است.

غم و اندوه، مقیم آستانه دل های دردمند است و حسرت، خیمه سیاهش را بر سینه های چاک
چاک گسترده و آه، پرنده خلد آشیانی است که در آسمان بی کسی پرواز می کند و بیچارگی بشر را
آواز می دهد.

ناله بی پناهان و ضجّه بردگان، با همهمه زوزه مستانه شهوت پرستان قریش درهم آمیخته است.
بشر به اوج توحش رسیده و با زنده به گور کردن دختران، ترس جاهلانه اش را در پشت توجیه
احمقانه اش، مخفی می کند.

… و خداوند جهان را به سپیده دم آزادی نوید می دهد. پلاس پوسیده جهالت و ندامت را از تن
اندیشه و عمل بشریّت بیرون می کشد و جهان را مهمان زیباترین سفره کرامتش می سازد و
محمّد صلی الله علیه و آله وسلم را با سبدی به وسعت آفرینش، پر از میوه های رحمت، به خانه های ستم سوخته بشر،
می فرستد.

همگان را به خوان یکتاپرستی فرا می خواند، کامشان را با شهد آزادی، شیرین و نامشان را با
خلعت آزادگی، رنگین می کند. در دل هاشان بذر ایمان می پاشد تا از اعمالشان، خوشه تقوا، درو کنند.

درهای خدعه و نیرنگ شکسته و بازار مکاره ناجوانمردی، بسته می شود، و پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله وسلم
در یک دست، خورشید رسالت و در دست دیگر ماه هدایت را به جهانیان هدیه می کند.

چه زیباست، چادر سبز رسالت بر آسمان آبی هدایت!

چه دیدنی است پرواز کبوتران مشرف بر قله جوانمردی!

چه تماشایی است در سپیده دم آزادی، خرامیدن غزال آزادگی در مرغزار انسانیت!

کلام آفتابی

محمّد کامرانی اقدام

شب بود و شب پیشگان لات و هبل پَرست، غرق در تمنّای دست ساز و دست پرورده خویش
بودند و محو بی حاصلی جهالت تراشیده خویش.

شب بود و شب شیوع خفاش ها.

شب بود و شب تشویش گستر حاکمان زر و زور و تزویر. و چه نا به هنگام، دیوارهای عطشناک
شهر، با لبخندهای آرام بخش تو بوی شکفتن گرفتند و هوای شکوفه های شگفت انگیز بهار را از
لابه لای نسیم عبای تو استنشاق نمودند! و چه نا به هنگام بود که گرمی نفس محبّت گسترت، سرتاسر
سیاهی سال خورده و چروکیده حجاز را زیرور کرد و معصومیت کلام آفتابی تو در سرتاسر عالم
شکفت!

شب بود و و کوخ ها در هق هق پنهان خویش فرو می ریختند و کاخ ها سر به فلک می کشیدند.

شب بود و جغد وحشت، در تمام کوچه های حجاز، آواز مرگ می خواند و در شوره زار خشک و
خاموش و سترون حجاز، مرداب مرامان، در اندیشه بلعیدن آفتاب بودند.

و آسمان، زمین و زمان، سر به دامن ستم رسوای خویش نهاده بودند که چه نا به هنگام، آفتاب
جمال محمّد صلی الله علیه و آله وسلم ، از مشرق ملکوت و شکوه طلوع کرد و روشنی، از دوردست ترین احتمال تاریخ به
راه افتاد، تا کوچه های جهل و خاموشی، با نور آشنا شوند و با ترنم دمساز.

باد صبح است که مشاطه جغد چمن است

یادم عیسی پیوند نسیم سمن است

محمّد صلی الله علیه و آله وسلم آمد؛ از پشت سکوت خمیده نخلستان ها

محمّد صلی الله علیه و آله وسلم آمد، تا خانه سرد و سیاه و ساکت قلب ها، همدم روشنایی سر زده و گسترده اذان
بارانی اش شوند.

محمّد صلی الله علیه و آله وسلم آمد، تا چراغ خیره سری خاموش شود و آتشکده بت پرستی و خرافه پرستی، به
خاموشی همیشگی و جاوید خویش بپیوندد.

محمّد صلی الله علیه و آله وسلم مبعوث شد، تا روشنی را به نمایش بگذارد. آمد، تا آخرین پرده بردگی را به پرندگی
پیوند زند.

محمّد صلی الله علیه و آله وسلم آمد؛ با گام هایی موزون تر و سرشار از ترنّم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.