پاورپوینت کامل اعتراض و افشاگری حضرت امام خمینی رحمه الله بر ضد کاپیتولاسیون ۲۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اعتراض و افشاگری حضرت امام خمینی رحمه الله بر ضد کاپیتولاسیون ۲۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اعتراض و افشاگری حضرت امام خمینی رحمه الله بر ضد کاپیتولاسیون ۲۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اعتراض و افشاگری حضرت امام خمینی رحمه الله بر ضد کاپیتولاسیون ۲۹ اسلاید در PowerPoint :
۶۵
دوشنبه
۵ آبان ۱۳۸۲
۱ رمضان ۱۴۲۴
۲۰۰۳ .oct. 27
قافله سالار غرور ما
حبیب مقیمی
آن که ابرو در هم کشیده نیمی به خشم، نیمی به افسوس، اوست که می داند سایه دشمن، ذلّت خلق
است و فریادی برآورده که انعکاس این فریاد، هر زمان، غروری عجیب، فرا یادم می آورد.
لحظه ای درنگ کن و بشنو تا این ندای جاودان در اعماق تاریخ را بشنوی: این کیست، کدام
دشمن است که از پشت عینک خودبینی اش، غرور جاری در چشمان ایرانی را ندیده است و زبان
گشوده به دشنام؛ این چنین که خوارم می خواهد و پر ذلت؟
و آن روز، پیرمان، قافله سالار خشممان بود؛ خشم ایرانی مسلمان.
و پیام دشمن این چنین بود: ما مردم برتریم و شمایان فرو دستان، شما خویش را با قلاده بر
گردنانمان همسان بپندارید!
و پیرمان، قافله سالار غرورمان بود آن روز؛ غرور ایرانی مسلمان. پیرمان می گفت و ما نیز: من
ایرانی ام؛ من مسلمانم! آغاز خط غرور من از خانه محمد صلی الله علیه و آله وسلم و مولا علی علیه السلام است و در کربلا، غرور و
عزت مان ۷۲ خاطره سرخ بر جای نهاده است و همچنان تا امروز. و شمایان، از این ناکجاآبادِ قرنی
ناپیدا، بی هیچ نشانی آمده اید و مرا با قلاده به گردنانتان همسان کنید؟!
کاپیتولاسیون، اندیشه ای بر گوشه سیاه تاریخ بود. و پیر ما که آن روز، قافله سالار خشم و
غرورمان بود و قلب رنج دیده اش، رویش گاه فریادی بود که تنها شکستن بُت ها را می اندیشید.
غرورانگیز بود. و چه زود برآشفت خواب خواب زدگان در اندیشه برتری را! و چه مبارک است
که اکنون، فریاد پیرمان را همچنان می شنویم؛ آن چنان که قافله سالار خشم و غرور و آزادی مان
است. و هر روز، لایه ای از لایه های پوسیده تزویر، به فریادی در هم می شکند و آن خط سرخ غرور
و عزت، پر فراز و نشیب، همچنان ادامه دارد.
تا وقتی که فریاد تو زنده است
مهدی میچانی فراهانی
فریاد کن مرد! فریاد کن و بگذار فریادت توفانی برانگیزد این دست ترک خورده راکد را؛ که
دیری ست در انتظار و خنکای فریاد، در خویش می سوزد.
فریاد کن مرد! تا فریاد تو چون پتکی شود، فرود آمده بر گرده شیاطینی کوچک، که زیرکانه، تک
تک کوچه باغ های شهر را به آتش کشیده اند.
فریاد کن! که فریاد تو موجی ست که چندان که سینه به صخره ای می کوبد، سنگ را به شن مبدل
می کند. فریاد کن که حریق نفس تو، شعله شعله سر می کشد و می سوزد و می گدازد این جنگل تیرگی را
که پناهگاه ظلمتِ شبان است.
ای آتشی که همچنان که می سوزانی، خنکی می بخشی و آرام می کنی! پس سوختن اگر چنین
سوختنی باشد، بگذار همه این سرزمین، همواره بسوزد و از عمق ویرانی، سرزمینی تازه سر از خاک
برآرد.
جملات داغ تو، می گدازد و کور می کند چشم آنان را که نمی خواهند بشنوند؛ همچنان که حرارت
و آرامش می بخشد سینه های گُر گرفته ای را که از تجمع فریادهای منجمد، یخ بسته اند.
من مجموع میلیون ها حنجره ام که اینک تو را به مدد فرا می خوانم.
مجموع میلیون ها زن و مرد، کودک و پیر، میلیون ها جوان، با غرورهای لگدمال شده که زیر
میلیون ها یوغ دیگر، توان ایستادن ندارند.
پس اینک ای امام! تصاویر روشن میلیون ها آینه شکسته غرور دستان سحرانگیز تو را به ترمیم
حضور خویش فرا می خوانند.
بگذار زمزمه های مانده در میلیون ها گلو، به یکباره فریادگونه از حنجره تن بیرون بپاشد. بگذار
ارتعاش صدای یکپارچه این سرزمین، قلب تاراجگران این قوم را بلرزاند؛ آن چنان که زمین لرزه ای
شود، بپا خاسته بر ویرانی جنگل تیره؛ بی شک پرهراس ترین قلب ها، در سینه ابلیسان می تپد؛
ابلیسان حقیری که از حواس مرگبار خویش، می نشیند و قانون وضع می کند و حتی به شاخه درختان،
زنجیر می بندند که مبادا دستی باشد تشنه حلقوم ایشان. اما همیشه هستند آزادگانی که تاب دیدن یوغ
بر قوم خویش ندارند؛ سپس چون تو بر منبر رفیع فریاد می ایستند و بی واهمه از هیچ قانون و یوغ و
شاخه ای، گردبادی می آفرینند؛ آن چنان که پیکر تهی هیچ شیطانی تاب ایستادن در آن نداشته باشد.
پس آن گاه که فریاد، جسارت بیرون ریختن از حنجره را بیابد، همان، لحظه موعود زانو زدن شیاطین
است. و این گونه است که شهامت، رمز بطلان تمام طلسم های زمین است.
و اما امروز، جنگل تیره را کشتزار وسیعی می بینم که عطر آزادگی در خود می پرورد و آن چه را
که نمی توان یافت، یوغ است است و آینه شکسته. هر چه هست، وسعت است و یکپارچگی.
نبود، جز به همت فریادی که اینک هنوز در زبان بادهای این سرزمین نجوا می شود و به
گوش اهالی می ریزد و بی شک، تا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 