پاورپوینت کامل شهادت دکتر بهشتی و ۷۲ تن از یارانش ۳۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شهادت دکتر بهشتی و ۷۲ تن از یارانش ۳۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهادت دکتر بهشتی و ۷۲ تن از یارانش ۳۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شهادت دکتر بهشتی و ۷۲ تن از یارانش ۳۷ اسلاید در PowerPoint :

۶۲

یک شنبه

۷ تیر ۱۳۸۳

۸ جمادی الاول ۱۴۲۵

۲۰۰۴ .Jun. 27

زاویه های سوختگی و زجر

حسین هدایتی

تیرماه، حقیقت تلخی است. واقعیّتی است شناور در خون و خاکستر. هوای مچاله و خنجر
هفتم تیر، هنوز در سرها تیر می کشد. زمزمه های ناتمام، بر سنگفرش های سرچشمه می خشکد
و بوی مرگ، بر تمام درها می کوبد. من همچنان رها هستم! در این همه هراس شفّاف.
گردنه های تنم، سُمکوب حرامیان وحشت است. من رها شده ام در جویبار تاول و ترس.
لحن کلامم سوخته است. قدّم نمی رسد تا سرم را از روی طاقچه های پرتت بردارم.
می خواهم به دست هایم و به هوایم زل بزنم. می خواهم تمام دقیقه های پنهان و آشکار را
بگریم. رودی از رگ هایم خالی می شود. خونِ تازه کلمات را بر دیوارهای سوگوار تهران،
انگشت می کشم.

تیر ماه، حقیقت تلخی است. هوای عصر گاه، سخت تشنه ام می کند. سرم را بر ورق ها و
قلم های می چرخانم. بوی سوختگی و زجر زوایایم را می کاود و در واقعیّتی کشنده شناورم.

«که شعر مرهم شیدایی ام نبوده و نیست

تو را چگونه در این ناتوان خلاصه کنم

درست ساعت پنج سه شنبه هفتم تیر

نشسته ام که تو را در زمان خلاصه کنم»

تابستان در تمام حنجره ها گره خورده است. ثانیه ها تمام راه را گریان آمده اند شقاوتِ یک
بمب ساعتی ـ مهیب و نفس گیر ـ زیر کاغذها و صندلی های می لولد. تیرماه! تیرماه! و مرگ است
که تلخ می آید و تلخ می گذرد…

بلندم کن! ای نجوای ایستاده بر گذرگاه! بلندم کن. آواری تلخ، شانه هایم را می فشرد. این
هوای سوخته را نمی توانم نفس بکشم. خورشید است که خونین و عصبی، بر واپسین ستیغ ها
درنگ کرده است.

حق دارد خوشید اگر بیراهه های خواب شبانگاه را گم کند.

روزنامه ها ـ مچاله و پیر ـ در زاویه های خشم خویش ورق خورده اند. خبر تلخ است. خبر
برآمده از بغض های دنیاست. ناتوانی سقف ها را قلم چون چتری بر سر می کشد ـ آوار مصیبت را
در خود صفحات زمان می پیچم و تن به دیوارهای ویران می دهم.

عطر بهشتی

محمدسعید میرزایی

این بار، ابرهای مسموم جهالت، نتوانستند «انفجار نور» را تاب بیاورند.

هفتاد و دو گل سرخ، به یاد هفتاد و دو کبوتری که در ظهر عاشورا، به افق های خونین پر
کشیدند، پرپر شدند.

بمب سرسپردگان جهالت، این بار «خانه ملّت» را به خاک و خون کشید.

آن روز، عطر گل های سرخ پر پر شده، مشام شهر را خون آلود کرده بود.

آن روز، روزنامه ها به جای خبر مجلس، بوی خون را انتشار دادند؛ خونی که برای محکم تر
شدن ریشه های درخت «انقلاب» مظلومانه بر زمین ریخته شد.

آن روز، دشمنان شهر لاله ها، «دموکراسی» را به گونه ای دیگر معنا کردند.

آن روز، عطرِ «بهشتی» هفتاد و دو اثر سرخ، فوران کرد.

آن روز یاران «بهشتی» بهشتی شدند.

آن روز «بهشتی» بهشتی شد.

تمام ثانیه ها سوگوار می گذرند

حمیده رضایی

«ما راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند»

تابستان، بوی سوخته حادثه می دهد.

ردّ گام های خورشید، خاک را به آتش می کشد.

شقیقه های زمان، متورّم شده است.

صدای تیک تاک زمان، خبر از انفجاری مهیب می دهد.

شب رخنه می کند و در همه روزن ها، چیزی در جمجمه تاریخ تکان می خورد ـ اتفاقی تلخ ،
سیاه تر از هر چه شب های ممتد و مکرّر.

صدای ضربان قلب زمین، زیر گام هایِ دژخیم حادثه تندتر می شود.

ظهر تابستان بر تن دقیقه ها عرق می کند.

سر بر دیواره های ویران می کوبم، بال های خستگی ام را پناهی نیست.

هر آن چه پروانه در شکاف سنگ ها به سکوت بر دقیقه های وحشی بال می کوبند.

حادثه نزدیک است؛ تیر ماه، غزلمویه تلخی را در دهان خویش زمزمه می کند. روزنامه های
عصر سیاه پوش، در باد می چرخند و تهران بر سر می کوبد حادثه تلخ مجاور را.

مجلس، بوی ترانه های سوخته می دهد؛ بوی بال های رها در آسمان، بوی تند فاجعه.

تلنگری به صدای کبوتران می خورد، آسمان در بال های گسترده پروازشان خلاصه می شود.

کدام دقیقه روشن، کنار چشمه ماه نفس تازه می کنید که صدای بال هایتان، افلاک را به تحیّر
می کشاند؟

مجلس بر سینه می کوبد اندوه نفس گیرش را همه جا در غبار حل می شود، دست های شیطان
زبانه می کشد. از زاویه ها شهر، حادثه یکبار دیگر خونِ تاریخ را می مکد؛ آن گونه که در
شریان های زمان، به جای خون، اندوه موج می زند.

سقف ها و دیوارها، گرد و غبار حادثه، خون و خاکستر، شقیقه های ملتهبِ حادثه سقف ها در
هم می پیچند، دیوارها در هم می ریزند، تمام ثانیه ها سوگوار می گذرند.

تابستان عزادار بر پیشانی داغمه بسته تاریخ، مشت می کوبد، تیر ماه، در هفتمین روز خویش،
آخرین نفس هایش را در دود و خاکستر و خون می کشد.

عطش پرواز، آسمان ها چنگ می اندازد و ساعت، روی پنجمین تلاش بیهوده خویش در
لابه لای عقربه های در هم گره خورده، خواب پرواز می بیند.

بهشتی، دریا بود

میثم امانی

«بهشتی» را نمی توان در یک نام خلاصه کرد / او فراتر از یک نام بود / زندگی را عاقلانه
دریافت، عارفانه زیست و عاشقانه بدرود گفت / نمی خواست باشد، امّا خطّی از زنده بودنش
نباشد / زندگی تکاپو بود برایش / و او به سان دریا که اگر بایستد مرداب خواهد شد / اخلاق را در
مکتب اهل بیت علیهم السلام خوانده بود / و آموخته بود که شیفته خدمت باشد نه تشنه قدرت / «بهشت را
به بها می دهند نه به بهانه / اگر نبود چشم های دیده بانه اش و دست هایی که دستگیره اطمینان
انقلاب بودند چه بسا کشتی تلاطم مردم به ساحل نمی رسید / و اگر پروانگی اش نبود چه بسا که
تاریکیِ پس از خاموشی شمع گسترده شده بود و صبحی در پی نمی آمد / و اگر نبود قدم
رنجه هایی که متحمل شد چگونه دری از آرامش بر دل های رنج دیده گشوده می شد؟ / «بهشتی»
یک نام نبود / یک «معنی» بود. ساری و جاری که دمیده می شد و حیات می بخشید / و زیستن اش
تمام تبلور مفهومی دیگر به ژرفا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.