پاورپوینت کامل ولادت حضرت اباالفضل علیه السلام ۴۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ولادت حضرت اباالفضل علیه السلام ۴۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ولادت حضرت اباالفضل علیه السلام ۴۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ولادت حضرت اباالفضل علیه السلام ۴۳ اسلاید در PowerPoint :
۱۲۹
دوشنبه
۳۰ شهریور ۱۳۸۳
۴ شعبان ۱۴۲۵
۲۰۰۴ Sep. 20
پدر فضل
محمدسعید میرزایی
لبخند علی علیه السلام رنگ می گیرد.
فرشتگان، تولّد دستانی را جشن می گیرند که قرار است روزی رایت حماسه را برافروزد.
پهلوانی به عالم چشم می گشاید که پهلوانان عالم به نامش اقتدا می کنند.
پهلوانی که فرزند مردی است که کوهِ رشادت و جوانمردی است؛
فرزندِ شیرزنی است که به او شیر شهامت نوشاند.
کوه مردی که ذره ای از احترام برادرش حسین علیه السلام فرو نگزارد.
حسین علیه السلام امام بود و ابوالفضل، برادرِ امامت.
حسین علیه السلام ولی بود و ابوالفضل، هم رکابِ ولایت.
آری، نوزادی در گهواره خفته است که علمدار لشکر حسین علیه السلام خواهد بود.
سلام، ای غیرت مجسّم! ای قامتِ فتوّت!
سلام، ای چشم هایی که آب را شرمنده نجابت خود خواهی کرد!
سلام، ای دست هایی که رودخانه های زمین، به جستجویشان سر گردانند!
سلام، ای پیشانی بلندی که آیینه آسمان است!
ای پدر فضل!
فضیلت دستان تو که به حالتِ آب و روشنی بریده شدند، هنوز بر شاخه های خاک، سنگینی می کنند.
بوی مشک
امیر مرزبان
قال رسول اللّه :
«مَن جُرحَ فی سبیل اللّه جاءَ یوم القیامه ریحُهُ کَریحِ الْمِسکِ…» عَلَیهِ طالِعُ الشهدا؛ هرکسی در
راه خداوند مجروح شود، در حالی وارد قیامت می شود که بویش چون بوی مشک است… و
نشان شهیدان دارد…»
شهر خاطره های زنگاری، خاک بی همدم و بی بهانه چرا امروز شاد آواز می خواند؟
سال ها بود که گوش های مدینه، خنده ای از خانه علی نمی شنید.
انگار قرنی گذشته از آن همه شور و شیدایی!
آه! باز دلم هوای دلتنگی های غریب جمعه را دارد… تو امروز می آیی تا حسین علیه السلام بعد از
سال ها بخندد.
کمر حسن علیه السلام محکم شود… .
دست علی! می آیی با اشک، با مقدس ترین فدیه چشم ها، با زُلال تبسم… تو باید با آب
چشم های علی آغاز شوی.
زخم بدون مرهم مدینه!
آی سقاترین شعر آفرینش، جوانمردترین آبروی دریا، شیرین ترین ماه! از ماه نمی گویم که
چشم های تو همه ستاره ها را نورانی می کند.
از ماه نمی گویم.
نگاه می کنم که چطور امشب خودش را پشت کوه های مدینه گم می کند.
سلام ای وارث غیرت حمزه علیهاالسلام !
سلام ای شجاعت علی علیه السلام .
سلام ای کرم حسن علیه السلام !
سلام ای کمر حسین علیه السلام !
و سلام ای فاطمی ترین ماه بنی هاشم!
امشب زهرا علیهاالسلام مُدام دور خانه علی علیه السلام با فرشته ها می گرددد.
فاطمه شاد می شود.
جانباز همه خنده های عاشقانی!
تو می آیی تا یاور دلیرترین تشنگی آسمان شوی.
به چشم های تو می رسم؛ متن، سکوت می کند و محو محو محو، از چشم هایم باران
می جوشد..
طراوت خورشید داری و زیبایی ماه.
لبخند تو خلاصه همه جاودانگی هاست. کُدام لبخند؟ همان خورشید گاهگاهی که از پس آن
همه مردی، هرگاه چشم های برادرت را می بینی، طلوع می کند.
تو که می آیی، زینب علیهاالسلام دلش قُرص می شود که هیچ کودکی تشنه نمی ماند…
هیچ بهاری سیلی نخواهد خورد… هیچ گلی تازیانه…
می بینی؟ حتی تولد تو با گریه است؛ با اندوه….
می بینی؟ این اشک باید بهانه کدام چشم را بگیرد؟
این زخم باید کدام اندوه را متبرک کند؟
متبرّک باد دست های تو که بوی مشک می دهد!
متبرک باد دلت، این آفتاب سپیده ازل!
متبرک باد چشم های خورشید!
متبرک باد پیشانی شکسته ماه!
متبرک باد آغاز چندمین بهار غیرت، چندمین حماسه صبح، چندمین ترانه برادری!
تو رشک همه شهدایی
تو فخر همه آب های جهانی
ماه همه آسمان هایی
غیرت جاودانه زمینی
تو بوی گلابی، بوی عود، بوی عنبر،
نه! تو بوی مشکی، بوی رنج، بوی خانه های سوخته، خیمه های خسته،
تو بوی مشک می دهی، بوی زهرا، بوی علی؛
تو بوی خدا می دهی، تو بوی خدا… بوی خدا… متبرک باد نام تو، وقتی بر دست های علی آغاز
می شوی!
متبرک باد عشق، وقتی چشم هایت را باز می کنی!
متبرک باد لبخند، وقتی برای اولین بار، آن را به حسین علیه السلام هدیه خواهی داد!
هفت پشتت به خورشید می رسد
معصومه داوودآبادی
خوش آمدی، ای آن که توفان در رکاب داری و شانه های ستبرت، کوهستان را می سراید!
چشمانِ اردیبهشتی ات چون دو پنجره گشوده به آسمان است که پرندگان فضیلت بر آنها
ترانه می خوانند. زمین از تو می روید «فرزند پدر خا ک»! چون به شمشیرها نگاه کنی، به زمین
می افتند و نخل ها قامت قیامتت را ستایش می کنند.
واژه ها کوچکتر از آنند که تو را تصویر کنند، ای صاحب فضیلت های بی شمار!
آن چنان بزرگی که بی تو، تاریخ کربلا ناتمام می ماند.
دست های بریده ات هنوز چون دو بال سرخ بر شانه های فرات، خطِ خون می کشد.
چون بر اسب می نشینی، هفت آسمان به پیشوازت می آیند و سنگ ها زیر سمِ اسبت دود
می شوند.
برادری ات، زبانزد قبایل است.
یا عباس! زمین تو را کم دارد که این چنین در خود مچاله مانده است.
چون بیایی، آفتاب از چارسو در بر می گیردمان و کوچه ها، عبور گام هایت را کِل می کشند.
چون تو بیایی، شاعرانه ترین ترانه هایم به شکوفه می نشینند.
ای بزرگ! هفت پشتت به خورشید می رسد، مردانگی درا عماق جانت ریشه دوانده است،
فریادت دل نامردمان را می لرزاند و سکوتت، شگفت انگیزترین فریادهاست.
هنوز از مشک ها بوی نفس های تو می تراود و آب هر روز، تصویر با شکوه تو را قاب می گیرد
این بادها از سرزمین گیسوانت خاطره ها به همراه دارند.
ای «راز رشید» ام البنین! عشق در تو به بلوغ رسید، آن هنگام که زاده شدی و خاک از آن روز
که خون تو را مکید، تبدار است.
اقیانوس ها به وسعتت گواهی داده اند و صنوبران کهنسال، به زبان تو تکلم می کنند.
درهای بسته را با نگاهی می گشایی، گویی تمام کلیدهای جهان در دست توست؛ آخر تو
«باب الحوایجی»
«یا ابوالفضل»! تو می آیی و از این پس، برادری و جوانمردی، قانون جهان خواهد شد.
جاودان اسطوره وفا
محدّثه رضایی
آمد تا تکه ای از سرزمین سرخ تاریخ را به نام خورشید کند.
آمد تا مصداق وفا و مردانگی و مروت باشد.
دستان علمدار روشنی های جهان، از دامان فاتح خیبر طلوع کرد.
آمد تا در روز عاشورا، ذرّات عالم، صدای او را که تا عمق جان نفوذ می کرد بشنوند:
«یا نَفسُ مِن بَعدِ الحُسینِ هون
و بَعدَهُ لا کُنْتُ اَنْ تَکون»
ای نفس! می خواهم دیگر بعد از حسین زنده نمانی
او آمد تا روز عاشورا، فریاد حق در گوش تاریکی ها سر دهد.
او آمد؛ مثل یک صبح زیبا که بر ظلمت، اشعه های نقره ای نگاه خود را می پاشد.
او آمد؛ مثل پیامِ «قولو لا اله الا الله تفلحوا»
او آمد؛ مثل شعار «الموت اولی من رکوب العار»
او آمد؛ مثل قمر شکافنده تیرگی های شامِ زمان
قمر بنی هاشم، قمرِ عالم بود؛ وارث شجاعت علی، یاور امام زمان خویش
این کیست کربلا را، چون کوه طور کرده؟
زهرا مگر از این دشت یا رب! عبور کرده؟
بر روی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 