پاورپوینت کامل معراج سبز(حیّ علی الصلوه) ۲۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل معراج سبز(حیّ علی الصلوه) ۲۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل معراج سبز(حیّ علی الصلوه) ۲۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل معراج سبز(حیّ علی الصلوه) ۲۸ اسلاید در PowerPoint :

۱۸

راهی نیست به جز نماز

نزهت بادی

در هجوم دلتنگی های بی بهانه غروب جمعه ها

در گم گشتگی مسیرهای بدون رد پای هیچ آشنا

در لب پریدگی جام دل های ترک خورده به سنگ خیانت

در وحشت تنهایی یأس آلود کوچه های بن بست

در بازگشت نامه های بدون نشانی خانه دوست

در اضطرار تنگنای ماندن بر سر دو راهی های بی جواب

در عذاب روح آمیخته با گناهی پنهان

پناهی ندارم جز نماز!

آیا کسی هست که راهی بشناسد، برای التیام لحظه های فرو ریختگی دل، جز رها کردن
خویش در دستان گشاده خدا؟

نیست ساغری که مرا از خود بیخود کند؛ مگر شراب طهوری که در کلمات نماز، کامت را
شیرین کند.

نیست شعری که پریشانی دل را به سامان برساند، جز زمزمه محبتی که در نماز بر ویرانه های
دل طنین می اندازد.

من همه دلدادگی های دیرینه را آزموده ام؛ نبود یاری که بر عهد و وفای خویش بماند و هر
روز بر میعاد خویش حاضر شود، مگر آن دوستی که هر روز در نماز از عهد الست با من سخن می گوید.

من هر چه راه و گذرگاه بود، زیر پا گذاشته ام؛نبود صراط مستقیمی که بر آن پایم نلغزد و خطا
نرود، جز آن راه ایمنی که در نماز، مرا به سوی آرامش و آرمان شهر گمشده ام می کشاند.

از این پرسه زدن های بیهوده و واگویه های پر گلایه چیزی نصیب نمی شود، جز سنگینی بار
پیری که چون بهمن برف های عصیانگر بر وجودت سایه می اندازد و آن گاه، سر کشیدن اززیر
توده سهمگین برفهای عادات دوران پیری و به آفتاب سلام کردن، چون آرزوی دست نیافتنی
می شود که برای وصل آن، دیگر وقتی نمانده است.

نماز را با جوانی نسبتی است، چون ارتباط میان گل و بهار.

اگر کسی در بهار جوانی اش، نهال نماز خود را در باغچه وجودش سبز نکند، در زمستان
پیری باغ زندگی اش خالی از هر مناجات و نمازی خواهد بود.

تا وقت نگذشته، جوانی مان را به نماز، شکوفا کنیم.

صدای زمزمه نیایش

حمیده رضایی

مرا به کدامین آسمان بالا دست فرا خوانده اند که یاخته هایم می تپند و قلبم می ایستد از شوق
رویا رویی با معبودم؟

صدایِ آسمانی کدام دعوت است که بال هایم را جرأت پرواز در آسمان یکدست و زلال
بی خویشی می دهد؟

دست و رو شسته از غبار این همه گناه، ایستاده ام روبروی پاکی و نورانیت مطلقی که جذب
می کند چشم هایم را چون پروانه هایی سرگردان که با نوری از هر سو، بر در و دیوار می کوبند تا
رسیدن را تجربه کنند.

الله اکبر ـ خدا نزدیک است و بزرگ؛ تمام کلمات، می چرخند بر مدار بندگی ام و بندگی ام را
سر بر خاک می گذارم و پیشانی بر سردی مُهر می سایم و اشک می ریزم.

از هر سو، هزار آئینه روبرویم، تصویر حیرانی من است.

دیگر نه گام هایم بیهوده می گردند و نه چشمانم به دنبال روزنی ست تا خورشید.

خورشید، روبرویم نفس نفس می زند و راه های رسیدن بر پایم می پیچند و بال های بندگی ام
باز می شوند در هوایی از جنس نور.

سخن می گویم با معبود، با همه بود و نبود.

دستانم را بلند می کنم تا در گودی شان فرو بریزد ستارگان، تا مرا سراسر نور کنند.

«ربّنا آتنا فی الدنیا حسنه».

در کالبد خاکی نمی گنجم، روحی آماده پرواز و خدایی که نزدیک تر است از من به من.

می نشینم؛ پلکی نمی زنم. بی آن که پیش از آن بندگی ام را درک نکرده باشم. تمام وجودم اقرار
به خاکساری می کند.

حس می کنم از هرچه بریده ام تا به هر چه برسم.

نردبانی از نور، روبرویم قد کشیده است تا خورشید. عطش ایمانم را سیراب می کنم در موج
خیز نور مطلقش.

«السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

سبکبالی ام را بال می گشایم. سرم به آسمان می رسد، دل کنده از خاک، سبکبار از دیداری
روشن برگشته ام، نفسم بوی بهار گرفته است.

منتظرم تا بار دیگر، ملائک تا آسمان بر بال بگیرند صدای زمزمه نیایشم را با معبود، در هر
نماز.

این چهار جمله عاشقانه

سید حسین ذاکر زاده

این چهار جمله عاشقانه را هم در برابرت نگویم که دلم می ترکد.

چه خوب شد که این دقایق روشن را به ما بخشیده ای؛ این لحظه های سراسر شکوه را؛ و گر
نه، کجا دل فارغ از هیاهوی خاکستری روزگار، صورتش را به ضریح یاد تو می چسبانید و این
جمله های شوق را زمزمه می کرد؟

«به نام خداوند بخشنده مهربان»؛

نگاه کن، چه لطیف است، مثل شعر می ماند این لحظات؛ مثل خواب شیرین و هر شبه آدم و
حوّا برای بر گشتن به خانه بهشتی شان!

ببین! ما با همه حقارتمان می توانیم روبروی حضور بی نهایت تو بنشینیم و مهمان لحظه های
«با تو» باشیم.

برای همین موهبت، اگر تمام عمر، سر از سجده شکر تو بر نداریم جا دارد؛ چه رسد به این ک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.