پاورپوینت کامل ولادت حضرت ابوالفضل ۵۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ولادت حضرت ابوالفضل ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ولادت حضرت ابوالفضل ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ولادت حضرت ابوالفضل ۵۲ اسلاید در PowerPoint :

۸۱

به عشق حضرت عباس علیه السلام

محمدکاظم بدرالدین

طعم گوارایِ «وجود» سرخوش می کندش.

دست های شفا، نسخه ای از نقشه جهان را می گستراند روبروی دردهای انسان.

اقیانوس ها همچون آوازهای آبی، حضورِ تو را به جشن می نشینند.

آب های پراکنده، مدح جسته و گریخته تواند و ارثیه آنها همه روشنی است از نام تو.

سفینه هایی از نور را ببین، قطارهایی از غزل؛ غزل هایی که با قوافیِ زلال ردیف شده اند.

این چنین است که سر انگشتان باران زایِ شعر و شعور از نازکای خیال، دسته دسته کرامت
می آورند.

بنگر که «ایثار» و «وفا» و «غیرت» به لباس های روشن ایمان افزوده شدند و «فتوّت» و «رشادت» و
«ادب»، کنار کتاب های در خور انسان چیده شدند. چه زیبا و شاعرانه، برگ های طنّاز مسرّت، دور تا
دور ستونِ دلیری پیچیده اند و باید از هم اکنون دنیا را به وسعت نظر خاک عادت داد.

از هم اینک باید با خوشخوییِ آب ها خو گرفت.

شب چه دارد اگر زیر آفتاب نگاه تو بیتوته نکند؟!

روز چه می ارزد اگر برای جوانمردی ات برنخیزد؟!

آمدنت جلسه معارفه تمام پاکی ها به تمام دنیاست.

از بی لیاقتی است کسی اگر گامی برندارد به سوی تو.

پس رفتگیِ زمانه است که نامت عادی بُرده می شود.

یا قمر بنی هاشم! واژه ای که از لبان مقدس تو خارج شود، دیگر عطشناک نیست. لحظه ای که
آرامش تو در آن وارد شود، دیگر خطرناک نیست.

دریاها، شط هایی که نام تو را زمزمه نکرده اند، از مقوله پاکی بیرون رفته اند.

تنها قلم هایی که دست هایت را ستودند و سرودند، در قیام روسپیدند.

یا اباالفضل العباس علیه السلام ! این دنیا که من می شناسم، یقین که تو را نشناخته.

سلسله جبال اندک زمین، چه ناتمام، عطش تو را به روایت کشیده است و به حکایت نشسته
است چه بیهوده، مهربانی تو را، هزار و یک شبِ یلدای زمان!

لب های ولایت تو را شناخت که بر اوایلِ دستانت بوسه زد.

و ما همچنان از دریای عطوفت تو آب بر می داریم؛ با تمام محدودیت مان.

مقیم آبیِ احساس، عباس

مقامِ گُلچراغ یاس، عباس

بگو با ذرّه های تشنه جان

به عشق حضرت عباس، «عباس علیه السلام »!»

قیامت قامت ماه ماه

امیر مرزبان

زیباتر از زیبا… غزال اینجا که می آید، سرش را به آستانه در می ساید و بر می گردد… دارند
قشنگ ترین چشم های دنیا رابه زمین می آورند.

آهو در آهو، شیر در شیر… مگر می شود این همه زیبایی زُلال، همنشین آبیِ آن همه سطوت و
غرور شجاعت باشند. سلام بر تو ای عشق اهورایی!

سلام بر تو ای آقای قامت های بلند عرش، امامزاده بوسه و تبسم، ماه من، ماه مهربان من، عزیز
من!

پیشانی ات خنده های خورشید است و لب هایت تولید زیبایی.

از چشم ها نمی گویم که پیچیده در حریر و اطلسی معنای دقیق عاشق است.

عباس، اسمش عباس است برای دشمنان خونی این قبیله مهر؛ عباس برای من پدر همه
کرامت هاست، فضل دایم است؛ خنده تمام، ملاحت محض؛ این دست های صبوری، فردای همه
تشنگی هاست. بی تابی است در حدود عطش.

صبوری و بی تابی؟ چطور می شود این تقدیر دوگانه را فهمید؟ گریه نکن آقای من! تو
می دانستی که راز نخل های فرات، در چشم های این غزال صحراهای نجد است.

تو می دانستی اسطوره آب را باید با این دست ها نوشت.

گریه نکن مولا؛ اباالفضل شرفنامه همه بزرگواری است.

اباالفضل، اسطوره همه کرامت هاست؛ پاسدار همه رشادت ها. قامتش از قیامت رشیدتر.

غیور است؛ مثل غیرت سرخ و شکسته کوچه های مدینه… «غیرت معشوق زینت عاشق است
و عشق، خلاصه اش می شود. سینه ای غیور و مهربان که داری، آرام اذان در گوشش می خوانی.

بیدارتر از هر بیداری، هر کلام تو را در جان می برد و با تو شهادت می دهد؛ به خدایی که دور
و نزدیکی هیچ خدایی نیست جز او، به بزرگ تر از همه. شهادت می دهد؛ به نبوت عشق، نبوت
آسمان، نبوت خورشید، نبوت محمد صلی الله علیه و آله . و شهادت می دهد با تو به ولایتت که ولایت تو
خلاصه همه هستی اوست. شهادت می دهد تا فردا تمام نیزه ها بدانند این همان مردی است
که ولایت عشق را بر پیوندهای جان و زمین خرید؛ مردی که در شناسنامه ازلی اش نام برادر،
نه! که ولی را چنان بر غیرت عاشقانه مُهر کرده اند که حتی ستاره ها هم غبطه نور جمالش را
دارند.

من نمی دانم این روز قشنگ چرا دلم مدام تشنه گریه می شود، چرا اندوه رهایم نمی کند!

جشن تولد ماه است اما دارم آرام آرام به شروه می رسم.

ساقی سرمستان

امیر اکبرزاده

زمان شتاب می گیرد در رساندن پیغامی به ادوار تاریخ.

بشارتی بر دوش بادها به سراسر دوران ها گسیل می شود.

رودها در زمزمه جاریشان نام کسی را تلاوت می کنند که چشم دنیا به احترامش به باران
نشسته است.

کوه ها به احترام قامت بشکوهش سراپا ایستاده اند و قامت بسته اند احرام عاشقی را در آستان او.

آسمان سر بر آستان سائیده است.

آسمان آغوش گشوده است قامت ماهش را؛ ماهی را که بر زمین گام بر می دارد.

ماه از دل آسمان بر چهره او می نگرد و تسبیح می گوید خداوند را، جهان سرمست از نظاره
چشمان مست اوست.

خورشید در ستمی از آسمان قامت کشیده است به تماشای او. به راستی قیامتی برپاست؛
قیامتی که قامت رعنای عباس را به تماشا برخاسته است.

«برداشت سپیده دم نقاب از طرفی

بگرفت نگار من حجاب از طرفی

گر نیست قیامت از چه رو گشته عیان

ماه از طرفی و آفتاب از طرفی»

شوری خانه علی علیه السلام را فرا گرفته است و لبخند شوق بر لبان علی علیه السلام به تلاطم درآمده
است. امّا دریغ که این لبخند دیری نمی پاید و قطرات اشک، آرام آرام تبسم علی را در خود
حل می کنند.

«یا امیرالمؤمنین! گریه ات برای چیست؟ مگر کودک من نقصی دارد»؟

علی برای جواب گفتن چه دارد جز اشک؟ چشمان علی، گویاترین پاسخ را برای ام البنین
دارند.

ام البنین در آینه چشمان علی می بیند دقیقه هایی را که فرزندش، ماه بنی هاشم بر خاک …
می بیند دستانی را که از پیکر جدا شده اند؛ امّا هنوز دست از دامان ولایت نکشیده اند. می بیند
مشکی را که اشک می ریزد بر مظلومیت و غربت فرزندش؛ مشکی که اشک می ریزد بر چشم
خون فشان عباس علیه السلام .

می بیند خیمه ای را که کم کم به خاک نشینی دچار می شود.

ام البنین می بیند در چشمان اشک بار علی علیه السلام ، کوهی را که کنار قامت خون آلود عباس، از کمر
شکسته است.

در خانه علی علیه السلام تمام لبخندها در اشک حل شده اند و فقط قطرات اشک هستند که زبان به
سخن گشوده اند و خوش آمد می گویند؛ آمدن ساقی سرمستان عشق حسین علیه السلام را…

تبسم آسمانی

سید علی اصغر موسوی

«الا یا ایها السابقی، ادر کاسا و ناولها»

که عشق … ، این بار می خواهد بیافشاند، تمام نور خود را در قدوم سبز عباس.

چه بشارتی!

خبرش کنید؛ علی علیه السلام را خبر کنید که به پایان رسید، انتظار. اینک این عباس علیه السلام است؛ ماهتاب
آسمان ولایت که از پرتو عنایات نبوی صلی الله علیه و آله و انعکاس قرابت علوی علیه السلام تا همیشه تاریخ در آسمان
کربلا می درخشد و راهیان سرزمین نور را با تبسّم آسمانی خویش؛ بدرقه می کند.

خوشا نسیمی از دیار عنایتش که تشنگی غربت از کام جهان زدوده و غبار غم از دل بشوید!
بوالفضایل اش خوانند تا سپهسالار فتوّت را به فضیلتی بشناسند که بی بدیل و بی نظیر است؛ آنجا
که تشنه کامی شهادت را به زلال عافیت ترجیح می دهد تا عظمت فتوت و وفا را به نمایش
بگذارد.

تشنگی را به بهای عشق، به جان می خرد و سرافرازی خویش را در درس مولا علیه السلام می آزماید.
او فرزند علی علیه السلام ست و فرزند خاتون سرافراز مدینه، ام البنین علیهاالسلام .

او وارث شجاعت علی علیه السلام ، صداقت زهرا علیهاالسلام و کرامت حسن علیه السلام است؛ وارث تمام
فضایل. تنها زبان ذوالفقار نیاموخته؛ که عارف تمام دقایق هستی بخش عشق است؛ عشقی
که عظمت کبریایی او را تا جایی اوج داده که عرش، مقابل فتوت مرامش تعظیم می کند و
بهشت از تکرار نامش به وجد می آید. او مشکل گشای تمام گره های فرو خورده در کلاف
زمان است.

پدر مروت را چه نیازی به توصیف که دریای کرمش را پایانی نیست و اقیانوس اجابتش،
مسلمان و غیرمسلمان را شربت شفا نوشانده است.

«غیرت»، واژه ای است که حرمت خویش را از نام «عباس» گرفته است.

دل دریایی اش را جز «صبر»، دارویی تسکین نمی بخشید و اندوه بی قراری اش را جز پرتو
جمال آسمانی «برادر» نمی زدود.

… سال ها گذشته است؛ اما هنوز زمزمه های فطرت را که آکنده از شعر وفاداری است،
می شود شنید که تکرار می کند: «الا یا ایها الساقی، ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.