پاورپوینت کامل روز مباهله پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ۳۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل روز مباهله پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روز مباهله پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل روز مباهله پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ۳۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۳۸

ترس در چشم های عصیان

حسین هدایتی

خداوند بر دل هایشان مُهر زده است. نور تو را نمی بینند؛ و حقیقت را درنمی یابند. نه می دانند
و نه می خواهند بدانند. این سوختگان در شعله های دوزخیِ عصیانِ خویش، تو را به مبارزه
می طلبند. راهبان گوشه های تزویر و نیرنگ، چشم در چشم تو ایستاده اند، بی آن که خروش دریا
را در بیابان بفهمند. هوا به شدّت می غرّد، آسمان غضب کرده است. آرام آرام نزدیک می شوی.
زمین زیر پای تو و همراهانت تکان می خورد. علی علیه السلام بر گریبان مهربانی خویش سر نهاده است.
فاطمه علیهاالسلام نگران پیشانی توست. حسن علیه السلام آهی از جگر می کشد و حسین علیه السلام سر به شانه هایت
می گذارد.

ای ایستادگان در تیه گمراهی! بگویید محمّد صلی الله علیه و آله پیامبر راستین خداوند است. سنگ ها به صدا
درمی آیند؛ امّا از گلوگاه فکر صدایی نمی رسد. زانوهای ننگ بر زمین می نشینند تا آتش نفرین
خویش را شعله ور سازند؛ امّا زبان ها خشک شده اند و دندان ها در هم پیچیده اند.

تو بلند و پایدار ایستاده ای بر پیشانی جبروت. تمام زاویه ها از خداوند پر شده است و تو از
تمام زوایا آکنده ای. دست هایت را بر گلوی حسین می سایی؛ آسمان بر سر و سینه خویش
می کوبد. شیاطین عقب نشسته اند. دهان هایشان از حیرت باز مانده است. دست می کشی بر
پیشانی ات. صفحات زمین در هم می لغزند. قیامتی در صحرا نطفه بسته است. مسیح علیه السلام عاشقانه
به تماشایت ایستاده است.

ترس در چشم های عصیان شفّاف تر می شود. قدم ها سُست و رجزها ویران شده است. بیابان
سخت می لرزد. بوی وحشت می آید. مرگ در یک قدمی است. خداوندگاران زور و تزویر بر
زانوهای حسرت می کوبند. چه کسی چنگ در حلقه گیسوی بادها زده است؟ خیره می شوی در
پیشانی امیر علیه السلام . فرشتگان واویلا کنان به راهت ایستاده اند. بوته های بیابان مهیّای زبانه کشیدن
است؛ و هنوز حسن علیه السلام آهی از جگر نمی کشد؛ و فاطمه علیهاالسلام ! که اگر لب از لب بگشاید، سرنوشت
زمین در خون و تاول خواهد غلتید. طنین همهمه می آید. در پیراهن دریده زمان چنگ می زنند.
شن ها هوره می کشند و راهبان گریزان، طعم خفّت خویش را از لب ها می مکند. هنوز می آیید و
زمین زیر پای همراهان تو می لرزد. زمین جان می کَند. خداوند باران حمایتش را بر تو چنین
می بارد:

«پیامبرم! به شکوه تو سوگند، هرگز مُهر را از دل هایشان بر نخواهم داشت» روز به پایان
خویش نزدیک می شود. و تو لبخند زنان، دستی به بازوان حسن علیه السلام ، دستی به شانه های
حسین علیه السلام ، فاتحانه به راه می افتی. علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام قد و بالای بلندت را از عمق جان، عاشقانه
نفس می کشند.

به صداقت آب و سخاوت خورشید

سید علی اصغر موسوی

مثل سحرگاهان پرندین بهار، سرشار از عطر رضوان، پیش روی نگاه ها طلوع می کردند؛
می آمدند، با آرامشی آسمانی، تا تردید «کویر» را رنگ باور ببخشند و عظمت «بهار» را به
حافظه ها بسپارند!

می آمدند؛ امّا از سمتی که به خدا، خیلی نزدیک بود و این را درخشش جبینشان نشان می داد
که در هاله ای از انوار ملایم ربّانی بود!

می آمدند، از سمت بهار، با منطق لطافت؛ مثل باران! با استدلال زلالی؛ مثل آب! با برهان
عطوفت؛ مثل نسیم! با رسالت شکوفایی؛ مثل گل! با صداقت محبت؛ مثل آسمان! می آمدند، تا در
آیینه روزگار؛ مثل بهار؛ زیبایی، عشق، و شکوه شکوفایی آنان را، ناباوران به چشم خود تماشا
کنند!

آسمان به خرامیدن نجیبشان می نازید و فرشتگان از خاک پایشان؛ سُرمه به «تبرّک» می بردند!
شگفتا! شگفتا که خزان برای مقابله و «مباهله» با بهار، نازیبایی های پوسیده خود را آراسته بود و
می پنداشت که زرق و برق «صلیب»هایش، معجزه خواهد کرد! می پنداشت که دست های لرزان
«ابوحارثه» را توان مباهله و مقابله با «سرور کاینات و اشرفف مخلوقات، محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله
خواهد بود!

می پنداشت که «عاقب» را یارای مواجههِ با معجزات علوی مولا امیر مؤمنان هست!

می پنداشت که خداوند «جلّ جلاله»، «عبد المسیح» را بر میوه های دل «زهرا علیهاالسلام » ترجیح
خواهد داد!

حاشا که خداوند برگزیدگان خویش را، معصومان «آل کساء علیه السلام » را تنها بگذارد! حاشا که
خداوند به انتشار انوار خویش نپردازد! آن هم انوار جاودانه وجه اللهی! آن هم انوار «آل عبا»!

آری! هیبت بهار، آیینه خودنمایی خزان زدگان را فرو شکست و ترس و پریشانی، سراسر
وجود کویری شان را فرا گرفت!

آری اوست «جلّ جلاله» که گردن کشان را با شمشیر مولا علیه السلام ، جاهلان را با صبر پیامبر صلی الله علیه و آله ، و
خودبینان متحجّر را با انوار آل عبا، ادب می آموزد تا راه به مکتب معرفت بیابند! چگو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.