پاورپوینت کامل مأموران سعودیشهادت مظلومانه زایران خانه خدا توسط ۱۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مأموران سعودیشهادت مظلومانه زایران خانه خدا توسط ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مأموران سعودیشهادت مظلومانه زایران خانه خدا توسط ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مأموران سعودیشهادت مظلومانه زایران خانه خدا توسط ۱۲ اسلاید در PowerPoint :
۴۸
چهارشنبه
۸ بهمن ۱۳۸۲
۶ ذی حجه ۱۴۲۴
۲۰۰۴ .Jan. 28
کبوترهای ققنوس
امیر مرزبان
زمان، زمان یکی شدن بود و هنگام دیدار. به «لا» نشسته بودند که «الا» او چیزی نبینید و از هر
کفر و شرک و نفاق برائت جویند. برائت از هر چه جز اوست؛ برائت از شیطان و هر چه از شیطان
بر جان و ذهن آدم خاکی می نشیند. از راه های دور آمده بودند؛ به تسلیم و رضا، به عشق و
عبودیت. باکشان نبود که کرکس ها پرواز عاشقانه کبوترها را برنمی تابند. از راه های دور به یکی
شدن رسیده بودند، به نقطه ای که فراتر از خاک بود. چیز کمی نبود دوری جستن از هر چه سیاهی
و رمی همه پلیدی های دنیا…
و سیاهی تاب دیدن جامه سپید احرام را نداشت و پاک شدگان را نمی خواست. و سیاهی آمد،
با داس و تیغ و گلوله و باتوم… و سوزاند و شکست و درید، تن و دست و سینه هایی را که زمزمه
ملکوت می کردند. کبوترها پرواز را آغاز کردند و از انحنای آسمان به بلندای نور رسیدند؛ راه
خانه عشق را در پیش گرفتند و صاحب خانه آغوش گشود و آن ها را در عرش خود جای داد.
بارانی از نور آمد و کبوترها یکی یکی ققنوس شدند ـ جامه احرام سپید بر تن ـ
پاره پیراهن خون آلود یوسف به یعقوب می رسید؛ اسماعیل ها در مسلخ عشق قربانی
می شدند؛ در سپیده ای که سُرخ می زد! آسمان هم آن روز خودش را نمی شناخت و خجالت زده و
رو سیاه شده بود! هر چه کبوتر می پرید، کرکس ها سیاه تر می شدند. نور هم خودش را از آسمان
مکّه دریغ می کرد. هنگامه برائت بود و آن ها که می پریدند، از جان خود هم بری شده بودند که
جان، حجاب رسیدنشان بود به عشق؛ و خدا آغوش عاشقانه خود را گشوده بود و دریچه های
ملکوت برای کسانی که «نه» بزرگ زندگی خود را گفته بودند، باز شده بود…
روز برائت؛ روز خون و بیداری
مهدی میچانی فراهانی
کنار ابرها می ایستم. در ارتفاعی بالاتر از همه برج ها و ساختمان های شیشه ای. بالاتر ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 