پاورپوینت کامل شهادت میثم تمار رحمه الله ۳۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شهادت میثم تمار رحمه الله ۳۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهادت میثم تمار رحمه الله ۳۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شهادت میثم تمار رحمه الله ۳۶ اسلاید در PowerPoint :
۸۳
جمعه
۲۲ دی
۲۲ ذی حجه ۱۴۲۷
۱۲.Jan.2007
پای همان درخت
محبوبه زارع
درخت، با همه تنومندی اش زیر شعاع آفتاب، مقابل عزم بلند او، کوچک و حقیر است.
شاخه ها، سر خم کرده اند تا عظمت و سربلندی یک مرد را به باور بنشینند.
حلقه دار، بر درخت آویزان است و مرد، تماشا می کند خورشید را که در روزنه های درخت
نفوذ کرده است.
صدا در گوشش می پیچد ـ انگار همین دیروز بود که از غلامیِ زن بنی اسدی بیرون آمد و
برای ابد، غلام حلقه به گوش علی علیه السلام شد!
انگار همین دیروز بود که امیرالمؤمنین علی علیه السلام به او سلام کرد و اسلام آوردنش را تبریک
گفت!
انگار همین دیروز بود و انگار همین درخت بود که علی علیه السلام پای آن ایستاد و به چشم های
منتظر او زل زد و با مکثی بلند فرمود: (میثم! تو را بعد از من دستگیر می کنند و به دار می آویزند.
روز سوم از دهان و بینی ات خون جاری می شود و محاسنت به خون رنگین خواهد شد.)
علی علیه السلام در عمق نگاه میثم نفوذ کرد تا بشنود که با چه ایمانی زمزمه می کند: (جانم به فدایت
یا علی علیه السلام !)
و آن گاه ادامه کلامش را فرمود: (میثم! تو در آخرت با من خواهی بود…)
و همین وعده کافی است تا میثم تمّار چنین آرام و مطمئن به درخت نزدیک شود؛ درختی که
سال ها به یاد وعده علی علیه السلام ، پای آن نماز خوانده و گریسته بود، درختی که خلوت او را بارها و
بارها تجربه کرده بود. و حالا میثم درست زیر آن درخت ایستاده است.
صدای میثم رساست تا همیشه
سال ۶۰ هجری است و چیزی تا ورود اباعبداللّه به کربلا نمانده است.
عبیداللّه بن زیاد، بر میثم تمّار خشم گرفته است. آری! اسلام میثم، همیشه تهدید دل
مصلحت جویان بوده است و وجودش مانعی بر سر راه طاغوت زمان. عبیداللّه ، دستور اعدام میثم
را صادر کرده است.
و اینک، مرد هم نفس علی علیه السلام ، مرد یاری خدا، طناب دار را دور گردن احساس می کند. این تار
و پود میثم است که در مقابل آسمان، به حقانیت علی علیه السلام شهادت می دهد.
در تنگناهای نفس، آفرینش، مقابل روح گسترده میثم کوچک می شود و آنچه عظمت می یابد، عشق
است و تعالی. آنچه جاودان می شود، فریاد فروخفته اوست که در رگ زمان جریان خواهد گرفت.
هر چند در ناجوانمردانه ترین صحنه زمان، عبیداللّه ، بر دهان مطهرش، لگام می زند، امّا مگر
صدای آسمانی میثم تمّار را می توان در حنجره ای محدود کرد و در حصاری خاموش؟!
روح از پیکر بی جان میثم رها شد و رهایی در عالم معنا، در حضور مولایش علی علیه السلام بر او
مقرّر گشت. روحش تا ابدیت، در نفس تشیع جاری باد و یادش سبز!
یاور عدالت
معصومه داوودآبادی
دل های کور و بی پنجره، آفتاب عدالت را تاب نمی آورند و روزنه های آزادگی را همواره
بسته می خواهند. اینان، یاوران عدالت را در حصار نیستی آرزو می کنند تا فریاد آگاهی،
رنجدیدگان زمین را تسخیر نکند. اینگونه است که ظلم، ریشه می دواند تا کوچه های آزاد اندیش
در خفقان و استبداد، به فراموشی سپرده شوند.
آویخته بر نخل های ستم
ای پیرو راستین نخستین عدالتخواه عالم! دل های گمراه، ارادت عاشقانه ات را تاب نیاوردند
و بیجانت بر نخل های ظلم آویختند. روح تو، غبار ستم را برنتابید. ایستادی بر درگاه کوهی که
اعتقادت را در انعکاس بود و پیراهن سپید وفاداری ات را بر درختان حماسه آویختی. هیچ کس
این چنین، به پیشواز مهتاب نرفته بود که تو رفتی.
نگاه نجیب میثم
می گریم، حدود تاریخ پیشانی ات را و گوش می سپارم به زمزمه های سبز شبانه ات. چشمانم
به نگاه بلند و جاری ات غطبه می خورد؛ نگاهی که ستاره ها را به سوسو می خواند، نگاهی نجیب،
چون آبشاری سرازیر که هیبت دریا را در خود دارد.
مویه می کنم کوچ غریبانه ات را در هیاهوی بیداد و شانه های مطمئن ات را به تحسین
می ایستم.
غمت، داغی است بزرگ
خرما فروشان زمین، به دستانی می اندیشند که چون شمشیری آخته، دشت های مه آلود فساد
و تباهی را می شکافت و ایمان علوی اش را چون بذری آسمانی، در خاک ترک خورده دل های
بی خبران می پاشید؛ با گام هایی که جغدهای شوم بی عدالتی را به سمت خاموش ترین خرابه ها
می تاراند پرنده سبکبال اندیشه ات، هنوز بر بلندترین صنوبران مؤمن، خنیاگری می کند.
«ای دست تو سازنده دل های بزرگ
ای عشق! نوازنده دل های بزرگ
من منتظرم تو را که تشریف غمت
داغی است برازنده دل های بزرگ»
خرما فروش رازدان
مصطفی پورنجاتی
دروازه دانش های علومی به رویت گشوده شد، وقتی که آن صاحب سر، علی علیه السلام ، تو را چون
بستر یک رودخانه یافت که میل دریا شدن کرده است.
خرما می فروختی؛ اما جز آن شیرینی که در بساط تو بود، از اثر هم نفسی با مولا، مردمان را
می بردی به ضیافت شهدهای آسمانی ات.
تو هیچ وقت گمگشته نبودی. از همان دورترها که رسول امین صلی الله علیه و آله از تو سخن گفته بود با
برادرش علی علیه السلام ، پیشاپیش، زائر کوی حقیقت شده بودی و جرعه های ناب حکمت و راز، تو را
انتظار می کشید.
کم نبودی؛ که اگر کم بودی، خلوت های شبانه خدا و علی، با تو آشنا نمی شد؛ همان شب ها
که هم قدم او به صحراهای عرفان و خشوع رهسپار می شدی.
تو و نخل، برای هم بودید
خاطره نخل در من جان می گیرد؛ همان نخل مقدر که در کنارش نماز می گزاردی، ساعت
نگاهش می کردی و با او سخن ها می گفتی: «مبارکت باد ای نخل! مرا برای تو آفریده اند و تو برای
من روییده ای» آری! جز همان نخل آشنا، کدام آفریده ی دیگر را توان آن بود که اندام و تن یک
تکه نور، یک دریا راز را بر خویش تاب بیاورد؟!
و ما اکنون زائر ضریح توییم که تشنگان حقی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 