پاورپوینت کامل از دریچه زمان;ولادت حضرت زینب علیهاالسلام ۶۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل از دریچه زمان;ولادت حضرت زینب علیهاالسلام ۶۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل از دریچه زمان;ولادت حضرت زینب علیهاالسلام ۶۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل از دریچه زمان;ولادت حضرت زینب علیهاالسلام ۶۷ اسلاید در PowerPoint :

۱۶

سه شنبه

۱ خرداد ۱۳۸۶

۵ جمادی الاول ۱۴۲۸

۲۲.May.2007

یک پنجره

مهدی خلیلیان

مسجدالنبی بود؛ یک مسجد، دو خانه. در یکی، آفتابِ رسالت و آن سو: مهتابِ ولایت و
بانوی عصمت؛ که هر روز، پنجره می گشودند و در سایه آفتاب، خوشدل بودند.

«مایه خوشدلی، آنجاست که دلدار آنجاست…».

و سالیان می گذشت. آفتاب، در سفر بود و مهتاب، در محراب، ایستاده بر نماز؛ که آوای شور
و سُرور در محله «بنی هاشم» پیچید و سفیر نینوا از راه رسید.

چون پیامبر از سفر بازگشت، قاصدک وحی، بر او نازل گردید و سرنوشت «زینب» را تا فرجام بر وی
نمود. رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، نوزاد را در آغوش کشید: «فاطمه جان! نام او را زینب می گذارم».

آن گاه ـ دیگر بار ـ بر چهره زینب نگریست و آرام گریست! پیامبر دلش در هوای زینب
خویش می تپید؛ هرچند بیشتر به آینده می اندیشید و زینتِ علی علیه السلام را ـ با تمام اندوه و
ماتمش ـ در آیینه زمان می دید.

زینت و زخم و صبر

از رحلت پیامبر، حادثه ها ـ یکایک ـ رقم خوردند؛ از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله که لبخند شادی را از
لبان فرزندان علی علیه السلام سترد و فاطمه علیهاالسلام و شویش را در اندوهی جانکاه فرو بُرد… تا… و زینب، از
اوان کودکی، با مصیبت ها و رنج هایی چنین، خو کرد، اما هرگز زیر بار بلایا، کمر خم نکرد. و
آن گاه که این ستم ها می دید، با خود می اندیشید که چرا مردمان، در میثاق شان چنین ناپایدارند؟
مگر محنتِ زهرا علیهاالسلام ، آزار پیامبر نیست؟ پس این امواج خشم و فریاد جماعت، بر خانه پاره تن
رسول خدا صلی الله علیه و آله از بهر چیست؟ و اگر علی علیه السلام را، مولای مردم و دروازه شهر دانش پیامبر
می خوانند، چه سان به اکراه و اجبارش به مسجد می کشانند؟

آری، همه اینها را می دید و چون پدر، برمی آشفت، ولی هیچ نمی گفت! شاید زینب علیهاالسلام باید
اشک هایش را در دیده و غم هایش را در سینه می انباشت؛ زیرا فصلی دیگر از فِراق، فراروی خویش داشت!

«عالمه غیرمعلمه»

مَسندِ علمی حضرتش چنان شاخص بود که او را «راوی حدیث» خواندند؛ حکایت بیماری
پدر، داستانِ نزول سفره آسمانی برای مادر، سرگذشت میلاد برادر و… .

زلالِ علم، از چشمه جانش می جوشید و آن گاه که با پدر، در «کوفه» بودند، زنان را، احکام
شرعی و قرآن می آموخت. او خویش را مهیّا می کرد تا خطبه های خورشیدی و آتشین خود را،
بی هیچ بیمی از ستم پیشگان دوران، بر زبان جاری سازد.

کربلا فقط یک عرصه از حیات زینب علیهاالسلام بود

حضرتش «اَهلُ التُّقی» بود؛ نمازش، یادآور نمازهای مادر و تضرعش به درگاه الهی، چون
زمزمه های غریبانه پدر، در خلوتِ تنهایی و تنهاییِ خلوت نخل های بی سر!

راستی! چرا شکوه و عظمتِ زینب کبرا علیهاالسلام را، تنها در روز عاشورا، وداعِ واپسین و سفرهای
شام و… محدود می کنیم و هنگامِ نگاشتن از شخصیت والایش، فقط از «مظلومیت» حضرتش
می آغازیم؟! میدان کربلا، فقط و فقط یک عرصه از یک اعجاز و یک پنجره از آسمان بی کران
پرواز اوست.

صبر، عفاف، عبادت و…

آن راستْ قامت توحیدگو، آن بانوی محمدی خو را باید از منظر «تعبد» دید؛ که نماز شب را
در شام غریبان، اگرچه توان نداشت، نشسته بر پای داشت.

از منظرِ «وفاداری»؛ که در آتش عشق حسین علیه السلام سوخت.

از منظر «صبر»؛ که از کودکی، انبوه اندوه ها را در دل و جان اندوخت.

و آیا تاریخ، میدانی والاتر از این «فصاحت» به یاد دارد:

«ای مردمان کوفه؛ مردمان پست و بی مقدار؛ مردمان پرحیلت و فریب کار! بگریید؛ که
چشم هاتان هماره گریان و سینه هاتان آتش افشان و بِریان باد… چون است، که دست به کشتنِ
فرزند پیامبر، یازیدید؟ و این سان ـ چه آسان ـ در آتش سوزان و مانای دوزخ، در غلتیدید… که
این ننگِ سراسر نیرنگ را هرگز به هیچ آبی، نتوان شُستن، و نَه به هیچ زبانی، پاسخ گفتن!»

میلاد، مبارک!

و… ما اگر مرزهای مکتبِ خویش را پاس داریم؛ اگر شمشیرِ تیز زبان مان را بر رگ رگِ حیات
کژی ها و زشتی ها، فرود آریم؛ اگر وابستگی ها و دلبستگی ها را – چونان وارستگان صافی ضمیر-
اَرجی ننهیم و هرگز هوا و هوس های نفسانی را بر عزت نفس و کرامت، ترجیح ندهیم؛ اگر گوهر
پاک دامنی را به چشم های آلوده نفروشیم؛ اگر جامه تقوا بپوشیم؛ اگر با بیداد و ستم بستیزیم و…
باید از دل و جان، میلادِ زینب کبرا علیهاالسلام را به سور و سرور برخیزیم.

شب لبخند علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام

محبوبه زارع

گاهِ کثرت برکت، در خانه است؛ همان خانه بی زوالی که ریشه در کوثر دارد و بر ستون های کسا، تکیه
داده است. شب تکثیر رحمت، در خانه ای است که اهل آسمان، برای ورود به آن، اذن می گیرند.

شب لبخند فاطمه علیهاالسلام و علی علیه السلام است؛ شب تبسم خدا و جبرئیل.

ولی مردم چه می دانند، این قنداقه کوچک، استقامت کوه ها را به سُخره خواهد گرفت و
ارتفاع شکیبایی را به زانو درخواهد آورد؟

مرم چه می فهمند که خدا، کوثری از صبر را به اهل بیت عطا کرده است تا بار دیگر، ابتریت
شیطان را در زمین، امضا کرده باشد و معصومیت این خاندان را گواهی باشد!

زینب علیهاالسلام آمد تا…

زینب علیهاالسلام آمده است، تا صبر، از ظرفیت تعریف شده خود، عدول کرده باشد. آمده است، تا
پایمردی، بر مدار بی نهایت انسانیت استقرار یابد. آمده است، تا کوثر، کوثری ممتد آورده باشد.

شاید هیچ کس به روشنی رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، گستره این آمدن را به یقین نرسیده! این را آغوش
بی کرانی که برای فشردنش گشوده، اثبات می کند.

از کربلا بپرس!

آیا شکوه این میلاد، تناسبی ازلی با رویش بهار، در متن زمان ندارد؟! آیا این بهار
اهل بیت علیهم السلام ، شکوفایی خویش را در بطن مصایب، دنبال نخواهد کرد؟! اینها را می توانی از کربلا
بپرسی؛ چیزی جز «ما رَأَیتُ اِلاّ جَمیلاً»، پاسخ آن نخواهد بود.

سلام هماره تاریخ، بر لحظه طلوع او؛ لحظه شکفتن خورشید شکیب، بر کوه ایمان! سلام بر
او که نامش «زینب» است و میلادش جاودان!

سلام بر زینب!

معصومه داوودآبادی

سلام بر تو که آفتاب چشمان فاطمه علیهاالسلام ، در نگاهت بود و هیمنه علی علیه السلام ، در وجودت.
مهربانی ات، تار و پود حسین علیه السلام را خواهری می کرد؛ آنچنان که تاریخ گواهی می دهد صفحات
درخشان خواهرانگی ات را.

تو از آینه ها و حوالی معطر یاس ها آمده ای.

نشانه هایت، صلابت کوه ها را دارد.

پیشانی بلندت را مهتاب سجده می برد و رودها، جاری حضورت را در سرزمین عفت و
پاک دامنی، شهادت می دهند. قبله بهاری مان، وامدار نفس های معطر توست.

بانوی صبوری

تو آن بانویی که پایداری ات، کوه را صبوری می آموزد.

دریای خروشان دلت را در توفان ستمگری و شقاوت می شناسم.

ایستادی، تا گل های سیلی خورده حرم را پرستاری کنی.

ایستادی، تا سیاه کاری یزیدیان، پنجره های حقیقت را تاریک نکند.

پایداری ات، هیبت ذوالفقار را به خاطر می آورد و بردباری ات، متانت فاطمه علیهاالسلام را.

ای بزرگ! حماسه ایستادنت، کربلایی دیگر است.

تیغ سخنانت، شکوه پوچ امویان را از هم درید. تو را می ستایم که حضور حماسی ات، تا ابد
بر پیشانی تاریخ حک شده است.

اگر تو نبودی

سرّ نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

و برخاستی تا در بحبوحه تاریکی، پیام آور روشنایی باشی. شهر بی خبری ـ شام ـ را به راه
افتادی و در هر کوچه اش، شمشیر کلام تو بود که دل های جاهل را به بیداری می خواند.

دلت، پاره پاره داغ بود و درد.

آمده بودی که از بیداد ستم بگویی و دستان آلوده اش را رو کنی.

آمده بودی، تا حصارهای خفقان را درهم بشکنی و نفس های بی عدالتی را در سینه های
شب آلوده، به بند بکشی.

اگر تو نبودی، پیام بلند عاشورا، در جاده های توطئه و غفلت، عقیم می ماند.

اگر تو نبودی، روایت به خون نشسته نینوا را سکوت حنجره های سوداگر، به ورطه فراموشی می کشاند.

آمدی و ایستادی، تا حماسه حسینی، برای همیشه، کوچه های حقیقت را روشن گری کند.

روز میلاد صبر

مصطفی پورنجاتی

امروز، روز میلاد زیبایی صبر است؛ روز تولد ستارگان پایداری در آسمان دلِ دختر علی علیه السلام .

زینب علیهاالسلام ، زیبایی را صبورانه تفسیر می کند. کافی است چندی در دیدگان دختر امیر علیه السلام
بنشینم؛ آن وقت، طوماری از دردهای جان کاه و جوانی کُش، از برابرمان رد می شود و کارنامه ای از
رنج اما با تزیین به رنگ و صبغه خدایی، بر ما گشوده می شود.

زینب؛ از جنس پروانه های شمع ولایت بود

پروانه ها را دیده اید که چه ظریف و سبک، بال می زنند و چه بی پروا و کودکانه به هر سو
می دوند؟ زینب، دختر زهرا، از جنس پروانه های شمع ولایت بود. وقتی پنج ساله بود، با عروج
روحِ رسول خدا صلی الله علیه و آله ، تا عرش رفت و برگشت.

شاید روز رفتن پدربزرگ، اولین روزهای زینب بود که به سرزمین شگفتِ مصایب، گام
می گشود.

ایام می رفت و روزها به سَحَر می رسید و دختر پایداری و نشانه خستگی ناپذیری، به مقام
مقاومت های بزرگ و بزرگ تر، نزدیک می شد.

خدا خواسته بود که نردبان تعالی زینب از پله های دشواری و محنت ساخته شود تا او را به آن
آخرین رتبه و آن واپسین مرتبه واصل کند.

شاگرد مکتب علی علیه السلام و زهرا علیهاالسلام

در گوش زینبِ کم سال، خروش خطابه های فاطمه علیهاالسلام چه ها می کرد؟ فقط خدا می داند و
زینب. دخترِ شکوهِ امواجِ توفانی، همه عزت را آموخته بود؛ از درس های مکتب علی تا بستر
شکوه های پرشکوهِ مادر در زمانه سایه – مردها، جز مردانگی ندید.

زینب، تلألؤ صبر و سکوت است، اما حرف تکلیف و روشن گری و غیرتِ تبارِ نبوی و ولایی
که به میان آید، خطبه های فصیح و بلیغ می خواند و صاعقه می افکند.

امروز، روز میلاد ناموارهِ برتری هاست؛ روز میلاد مادرِ همه پروانه هایی است که عشق به
شمع ولایت و پاسداری از حصارهای دیانت، بی تابشان کرده است.

در کنار نام زینب، نام شکوهمند زن مسلمان و بیدار است که سوسو می زند.

زادروزش مبارک باد!

خدا برای همه لحظه هایت برنامه داشت

سیدحسین ذاکرزاده

خدا برای لحظه لحظه بودنت، برنامه ای داشت. از آن زمان که شکوفه زدی و مهمان تلاطم روزگار
شدی، تا دقیقه ای که نگاه بارانی ات را از دنیا دریغ کردی؛ از آن روز که خبر آمدنت، بر اهل خانه نسیمِ
شادی شده بود، تا روزی که آمدی و شکوهِ نامت را – که زینت پدر بود – بر همه ثابت نمودی.

یک زن و این همه افتخار

بانو! تو نقطه اوج داستان های عشقی خدایی؛ نقش آفرین هر اتفاق حماسی و پیشآمد عاطفی،
حتی اگر سه بهار، بیشتر از خاطرت نگذشته باشد؛

نَفْسی که دستچین صفات عالی ز

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.