پاورپوینت کامل ولادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ۵۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ولادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ولادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ولادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ۵۲ اسلاید در PowerPoint :

۵۹

ضیافت آسمانی

محبوبه زارع

افطار امشب، از آسمان به رسول صلی الله علیه و آله نازل شده. طَبَق بهشتی را می گشاید و به میوه های آسمانی که تحفه خداوند بر
اوست، می نگرد. یک خوشه خرما، یک خوشه انگور، و جامی از شراب بهشت! جبرئیل، از ابریق بهشتی آب بر دستان پیامبر
می ریزد. میکائیل، دست او را می شوید و اسرافیل، با دستمال بهشتی، خشک می کند. وقت آن است که اشک های غریبانه این
چهل شب تنهایی خدیجه، اجابت یابد. جبرئیل فرمان می دهد. (برخیز و به منزل خدیجه برو!)

بشارت

پیامبر صلی الله علیه و آله سکوت بانو را با صدای آسمانی خود می شکند: (چه شده؟! با چه کسی سخن می گویی!؟ در تنهایی ات با خود
حرف می زنی!) وقت آن است که مادر، پرده از این راز شگفت بردارد. آهنگ عرش، صدای خدیجه را طنین می دهد: (یا
رسول اللّه ! فرزندی که در رحم من است، با من حرف می زند!) لبخندی آرام، بر چهره پیامبر صلی الله علیه و آله نقش می بندد. سری تکان
می دهد و می فرماید: (جبرئیل اینک به من خبر داد که فرزند تو دختر است و نسلی پاک و مطهر از او خواهد بود!)

با قابله های بهشتی

درد، تمام وجود خدیجه را دربرگرفته است. آن چه بر درد او می افزاید، زخم زبان هایی است که زنان قریش در پاسخ او، بر
او وارد آورده اند. حالا مادر اسلام، زیر سقف خانه، تنها و بی سامان نشسته و از درد به خود می پیچد. نمی داند کدام درد بر او
سخت تر آمده است. این درد، یا درد سرزنش های مردم؟!

خدیجه، هنوز هم ناباورانه به چهار افق لایزال که در آسمان اتاقش حلول کرده اند، خیره مانده است. نه نای تکلمی دارد و
نه توان پاسخی! ساره، مقابل او زانو می زند. آسیه در سمت چپ، مریم سمت راست و کلثوم، پشت سر خدیجه می نشینند.
لحظه های غریبی است. هیچ کس نمی داند در این ثانیه های مرموز، چه سرنوشتی برای این زمین نیم مرده، در حال تکوین
است. هیچ کس نمی داند؛ چون درک این میلاد عظیم در اندیشه مخلوقات نمی گنجد.

کوثر جاری

نوری که از نوزاد رسالت ساطع گشته، خانه های مکه را روشن می کند. انگار امروز، روز میلاد خلقت است! کوثر آمده
است تا هستی را به حرکت درآورد. نزول کرده است تا معراج را در دل خلقت، رقم بزند. این است که زنان آسمانی، قنداقه
کوثر را به دست خدیجه می سپارند و بشارت می دهند که: بگیر این دختر را که طاهره و مطهره است و خداوند، او و نسلش را
بابرکت قرار داده است.

نامت که می آید…

مهدی خلیلیان

نامت چه آسان بر لب ها می نشیند و یادت، چه داغ ها بر دل ها می نشاند. نامت که می آید، ذهن ها لحظه های درنگ را
می دوند و… می روند به کوچه ای گم شده و متروک و تنها انگار می بینند تو را؛ با جامه ای رنگین و سرخ فام، از خون و خاک.
بازویی کبود ـ که هماره بوسه گاه پدر بود ـ و صورتی…

بُهت نگاه زنی که تو را مادر بود. این همه، نشانِ توست، اما تو مثل این ها نیستی!

فرشته ها می آیند

نامت که می آید، فرشته ها می آیند به شاعران الهام دهند، تا از تو حرف بزنند. بَعد، شعرها را می برند به آسمان. خاک،
حرفِ تو را نمی زند و خاکیان. اصلاً نمی توانند از تو حرف بزنند. فقط می مانند چاه ها، که آنها را هم، علی علیه السلام هم رنگ
آسمان ها کرد. این همه، نشانِ توست، اما تو مثل این ها نیستی!

نذر عشق

نامت که می آید، آفتاب، شرمنده می شود و خاموش!

شمعی به یاد چشمت روشن می کنم. عطر سبز خیالت، نخلستان را نشانه می گیرد. و من، آوای پیرزنی را می شنوم که سهمِ
شادی اش، پیراهن کهنه ات را به بهشت سپرد.

و مسکینی، یتیمی و اسیری، که هر کدام، افطارت جز به هوای نذر عشق نخورد.

بابا آمد

دستاش که به اشاراتِ نگاهت می جنبید، دستان علی را، سخاوت می بخشید، تا یتیمان ـ سر بر زانوهای مادرانشان ـ به
خواب نروند و شب های غربت و یأس کوفه، ستاره باران شوند. که سکوتِ سرد و سنگین دیوارهای کاهگلی را، با سرودِ «بابا
آمد» بشکنند… «بابا، نان آورد».

من، امّا شکستم…

هیچ کس، تو را نشکست

حتی پهلویت را!

نامِ زیبایت هست…

و من ـ امّا ـ هرچند شکستم، هنوز پهلویت هستم.

چرا بی نشانت می خوانند شاعران؟! این ها ـ همه ـ نشانه های توست، اما تو مثل این ها نیستی!

من شاعر نیستم. فقط می دانم نامت که می آید، چشم هایت شمعی در دلم می افروزند و به داغت می سوزند.

هیچ کس، تو را نشکست. و دلم می گوید: «فاطمه، فاطمه است»!

لبخند تو

میثم امانی

در سرزمین قبیله ها و طوایف، انس و شفقت را نشانی نیست.

در سرزمین بیابان ها و تشنگی، اسم زن، جایی در دفتر زندگی ندارد؛ زنان، زهرا جان! املاک مردان اند!

در سرزمین زنده به گور کردن دختران، در روزگار جاهلیت، لبخند تو، پایان گریه های مرگ بود. لبخند تو، آغاز خنده های
حیات بود بر لب های دختران عرب.

در سرزمین آفت های شوم و روزگار شرور، لبخند تو، «خیر کثیر» بود و تداوم سلسله خوبی ها در خاندان رسالت.

لبخند تو، طلیعه مهر بود، در بادیه های تاریکی؛ شریعه عشق بود در بیابان های سوخته.

بشارت میلاد

بشارت باد بر اهالی زمین که سیب سرخ بهشت، جوانه زده است! نام تو، ریشه شر را خشکاند و آتش دوزخ را سر کرد بر
پیروان طریقه رستگاری. خانه وحی، با درخشش نام تو، روشن تر شد، تا نشانه ای باشد بر حرمت زن، تا دیگر رنگ چهره ها با
شنیدن صدای تولد دختران، کبود نشود؛ تا دیگر سنت های جاهلانه میان دختر و پسر، خطی نکشد به نشانه سعد و نحس.
«عاص بن وائل سهمی» بداند که سهمی از میراث حقیقت و ماندگاری نخواهد برد. هرچه بهره ای از نور نداشته باشد، تا
صبح بیشتر نخواهد پایید. پنجه های عداوت و گمراهی، به زودی بریده و دریچه های هدایت، یکی پس از دیگری گشوده
خواهد شد.

بهترین الگو

دایره کامل دختر بودن، دایره کامل همسر بودن و دایره کامل مادر بودن، باشخصیت تو بسته شده است و به تو پایان یافته
است بشارت باد به اهالی زمین که الگوی زنان عالم، در خانه علی علیه السلام است و تنهایی اش را با صدای فرشتگان قسمت می کند!

بشارت باد که الگوی درست خانواده، در خانه علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام است.

آمدی و بی مضایقه باریدی

عباس محمدی

زمین، گهواره ای شد، پر از لالایی ستاره هایی نورانی تر از خورشید.

بادهای آوازه خوان، برکت را نجوا می کردند بر سرتاسر خاک.

انسان به خود می بالید از این همه بزرگی.

با آمدنت، زمین، سربلندتر شد. ابلیس، پشیمان شد از اینکه سجده نکرده است به این همه شکوه، به این همه عظمت، به
این همه سربلندی.

… و تو آمدی؛ ناگهان تر از همه باران های بهاری. آمدی و بی مضایقه باریدی. مهربان تر از همه باران ها، مهربانی ات فراگیر
شد. بعد از تو دیگر هیچ دختری، خواب گورهای دهان گشوده را ندید.

نگین خاتم پیامبر صلی الله علیه و آله

شکوفه های حکومت اسلام را از هجوم بادهای تفرقه تو در امان نگاه داشتی.

خطبه آتشینت در مسجد کوفه، آفتابی بود که در تاریخ شیعه تا ابد خواهد درخشید.

اسلام، با نفس های غمگین تو زنده ماند و نفس کشید. تنهایی تو، بعد از پدر، تنهایی ستاره سحری بود که سپیده را نوید
می دهد و پسرانت، روزهای روشن آینده شدند که آفتاب را نسل به نسل، برای ما ارمغان بیاورند. و تو نگینی شدی که بر
انگشتر پیامبران درخشیدی و آینه تمام نمای امامت شدی.

آمدی تا…

همیشه کسی بوده که در نهایت تاریکی، نور را برای ما بیاورد. همیشه کسی بوده که دست ما را بگیرد و از تاریکی بیرون
بکشد.

و تو آمدی، تا دستگیری کنی ما را در شب های تاریک.

آمدی، تا خورشید شوی در شب های ظلمانی.

آمدی، تا چراغ هدایت شوی تو از همه بهارها، به فروردین نزدیک تری. عطر تو، آشناتر از همه گل های محمدی باغ
رسالت است. این نام توست که همه پرنده ها، به لهجه نسیم می خوانند. تو تنها بهاری هستی که رسالت و امامت را به هم
پیوند داد.

همه زیر سایه مهربانی تو

بهارها، به دامان تو دخیل می بندند تا سرسبزتر شوند.

اسلام، از لبخندهای تو شکوفا شد.

خاک پای تو، امن ترین جایگاه برای بوسه های ماست.

تو آسمانی هستی که سرپناه اسلام شدی. هرجا که عشق درمی ماند، به تو متوسل می شود.

تو آمده ای تا همیشه بمانی، تو آمده ای تا ماندگار شوی. تو آمده ای تا همیشه شوی. ابدیت، در پای تو پایان گرفت و تو
آمده ای که اسلام، یکپارچه در زیر سایه مهربانی تو نفس بکشد؛ فارق از تفرقه شیعه و سنی.

«فاطمه، فاطمه است»

تو از ازل آمدی، تا ابدی شوی. تو آمدی؛ شجاع تر از آسیه. مهربان تر از حوا و پ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.