پاورپوینت کامل وفات حضرت خدیجه کبرا علیهاالسلام ۴۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل وفات حضرت خدیجه کبرا علیهاالسلام ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وفات حضرت خدیجه کبرا علیهاالسلام ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل وفات حضرت خدیجه کبرا علیهاالسلام ۴۷ اسلاید در PowerPoint :

۱۰۵

شنبه

۳۱ شهریور ۱۳۸۶

۱۰ رمضان ۱۴۲۸

۲۲.Sep.2007

تجارت، بهانه بود!

محبوبه زارع

عاشق شده بود؛ اما عاقلانه! عاقلانه صدایت می کرد؛ اما عاشقانه! اصلاً بانو، تلفیق صریحی از
عشق و عقل بود. داری آن روزها را مرور می کنی که به بهانه تجارت، تو را به یاری خواست. حال
آنکه کشیش خوب می دانست، خدیجه راز تو را فهمیده و مژده رسالتت را از انجیل دریافته است.
خوب می دانست بانوی مؤمن، عاشق تو شده است!

همه جا کنارت بود

یادش به خیر! همه جا کنارت بود و همه جا همراهی ات می کرد. همسَر و هم سِرّ تو در همه جا
بود. زنان قریش، تنهایش گذاشتند و سرزنشش کردند؛ تنها به خاطر همراهی با تو. سال های سخت
شعب را با بردباری و شکوه، سپری کرد و وجودش، آرامش بخش مسلمانان بود و دلگرم کننده
همگان… چگونه می توان جای خالی اش را تاب آورد؟!

بانو دیگر خسته شده است

دهمین سال بعثت است. فقط یک ماه از شکست محاصره دشمن و بازگشت پیامبر صلی الله علیه و آله به مکه
می گذرد. بانو در آستانه ۶۵ سالگی است. اما رنج های این دوران، توان زیستن را در او تضعیف کرده
است. دیگر دلش تعلّقی به زمین ندارد. گویی در بلوغ شعب، پنجره هایی را بر آستان عروج خود رقم
زده است. خدیجه، این روزها جز به رفتن نمی اندیشد. اما دغدغه پیامبر و روزگار پس از خود،
لحظه ای آرامش نمی گذارد.

سال اندوه

همین چند روز پیش بود که عزای ابوطالب بر دل بنی هاشم، مرثیه شد. زود است مصیبت دوم؛
اما چه می شود کرد؟ تقدیر چنین است که بانو در غم انگیزترین روزهای پیامبر، سفر خود را به باور او
برساند. بانو می رود تا بال دوم عام الحزن را بر سر روزگار پیامبر گسترانده باشد. بانو می رود تا مصیبت
هجرانش، تا همیشه مادری او را در حق اسلام گواهی داده باشد. یادش سبز و نامش پرشکوه باد!

خدیجه، حامی رسالت

رزیتا نعمتی

سلام بر تو ای خدیجه، بانوی طاهره نور که آهنگ کوچ تو، یادآور سال های دلواپسی محمد در
انتشار آخرین نغمه های آسمانی است.

آن زمان که مکیّان، دشنه بر دل سنگی شان می ساییدند تا محمد را در رسالت خویش تنها
بگذارند، تنها تو بودی که ثروت خویش را بر زخم های قلب محمد مرهم کردی تا امروز، عطر اسلام،
از پس تاریخ، به دست هایمان برسد. این، لبخند آفتاب خیز تو در دوره حیاتت بود که سال های رفتنت
را بر رسول خدا صلی الله علیه و آله ، به (عام الاحزان) مبدّل کرد.

سلام و درود فرشتگان بر تو باد، ای بانوی رحمت!

خدیجه، آرام بخش رسول

دین، با شمشیر علی علیه السلام و یاری ابوطالب و داشته های خدیجه علیهاالسلام روی پای خود ایستاده بود؛
ولی رسید روزی که میهمانی رمضان، بی حضور خدیجه بر محمد طی شد؛ آن هنگام که حضور
مهربان همسر را در «جُحون» دفن کرد و (۶۵) بهار، عمر خدیجه را در خاطرات ذهن شریفش پایان
داد.

مایه آرامش محمد! درود فرشتگان بر تو باد، ای خدیجه دختر «خُوَیلد» که اگر نبود همراهی
دست های بخشنده تو در لحظه لحظه رسالت نورانی احمدی، شاید طفل اسلام، در شعب ابی طالب
به بلوغ خویش نمی رسید.

«وزیر صداقت اسلام»

چه زیباست که نام تو در تاریخ اسلام، تفسیر اولین زنی است که اسلام آورد و محمد را در
سراشیبی دلهره های رسالت، باور کرد.

پاداش تو همین بس که وقتی نان و خرمای همسر را تا غار حرا می بردی، جبرئیل از تماشای
منظره عاشقانه تو، چنین پیام آورد که: «یامحمد! بر خدیجه از جانب پروردگارش سلام برسان و او را
به خانه ای از زبرجد در بهشت بشارت ده» تو را چه بخوانم که تعبیر تو از زبان بزرگان خوش تر است،
آنجا که از قول ابن اسحاق در یک کلام تو را «وزیر صداقت» برای اسلام می نامند.

زیرنویس

ـ رحمت خدا بر خدیجه علیهاالسلام باد که شاخه های بی پناه رسالت، بر ریشه های مقتدرش پیوند خورده
بودند.

ـ ای بهترین بانوی بهشت، برای وصف خوبی تو، بی طاقتی محمد در فراقت کافی است؛ آن
هنگام که سال کوچ تو را «عام الحزن» نامیدند.

اندوه پیامبر

محمدکاظم بدرالدین

از نگاه پیامبر، اندوه می چکد. اندوه و غربتِ خانه وحی را مرثیه ها نمی توانند باز گویند. زمین،
مانده است که چگونه ماتم را هجی کند؟ چگونه با مصیبت خو بگیرد؟ هر قرنی که باشد، این غم،
معاصر است. هر دوره ای که از خاک روی کار بیاید، باز این رنجمویه ها، زبان حالِ فراگیر همه است.

با عشق آغاز کرده بود

با عشق، آغاز کرده بود و تمامیِ تعلقاتش را در مسیری روشن خط زده بود. تمامیِ نجابت و
پاکدامنی اش را برای مرحله ای عزیز، کنار گذاشته بود. رسیده بود به تمامی آنچه که خواسته بود. با
همه دارایی اش، به دوردست های روح قناعت کرد. دنیایش، سرشار از بوی بهشت بود و لحظاتش،
آکنده از حمایت و وفا.

«خدیجه»، روح بلندی برای درک فضایل خورشید داشت.

اندوه و اشک آخرین فرستاده

روح الله حبیبیان

کوچه های شهر را غمی سنگین فرا گرفته است. فضای مکه گویی آکنده از اندوه است!

کعبه نیز چند روزی است بر فرشته ای لبخند نمی زند و مگر می توان چهره نورانی رسول خدا صلی الله علیه و آله را
گرفته و اندوهناک دید و بی تفاوت بود؟!

وقتی شب پیش، یکی از اصحاب در کنار زمزم، آهسته در گوش دیگری گفت: «خدیجه همسر
رسول خدا صلی الله علیه و آله سخت بیمار است»، زمزم گویی دیگر نمی جوشید، اشک می افشاند! حتی سنگریزه های
حرم نیز دریافته اند دل رسول خدا صلی الله علیه و آله از چه لبریز غم است.

این رسول خداست که از خانه بیرون می آید؛ چقدر شکسته شده! آه، این قطرات اشک است که از
چشمان آسمانی اش می ریزد؛ چه شده؟ خدای من، چه بر زبان زمزمه می کند؛ «انّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ»

آخرین وصیت

ملائک، بی تاب و اشک ریزان بر گرد حجره ای کوچک، در اطراف بستری محقر، یکی از
غمبارترین لحظه های تاریخ را به نظاره نشسته بودند. بزرگ بانوی اسلام، خدیجه کبرا، ساعات آخر
عمر خویش را می گذراند. برترین مخلوق خدا، رسول خاتم کنار بستر او دل شکسته و محزون به
وصایای خدیجه گوش فرا می داد. ناگهان خدیجه از سخن باز ایستاد و فرمود: «وصیت دیگرم را از
زبان فاطمه به شما خواهم گفت که شرم، مانع گفتارم می شود».

پیغمبر خدا نیز با لبخندی تلخ، مادر و دختر را تنها گذاشت. چیزی نگذشت که فاطمه کوچک
آکنده از اندوه، از حجره بیرون آمد و نگاه منتظر پدر را این گونه پاسخ گفت: «مادر فرمود به پدرت بگو
من از قبر وحشت دارم؛ از شما می خواهم لباسی را که هنگام نزول وحی الهی به تن داشتید، به من
عطا کنید تا آن را کفن خویش سازم ـ تا مایه آرامش من گردد ـ ».

و تو از اوج معرفت و عظمت بانویی که همه هست و نیست خود را در راه رسول خدا صلی الله علیه و آله و
رسالتش فدا کرد، متحیر می مانی و بی اختیار، درودی خالصانه از وجودت نثار آن روح آسمانی
می شود.

خدایا! به فاطمه صبر بده!

پیامبر، اندوهگین و افسرده، اما لبریز از رضا و صبر، به خانه می آمد. چشم های مبارکش هنوز
نمناک از اشک بود و دلش سوگوار فراق خدیجه؛ اما اکنون به غم دیگری می اندیشید؛ غم تسلای
دختر یتیم خدیجه. آیا قلب کوچک فاطمه، تاب فراق مادر را دارد؟ در را که گشود، نگاه نگران و به در
دوخته فاطمه بود که انتظارش را می کشید؟ فاطمه با دیدن پدر به سوی او دوید و خود را به او
چسباند: مادرم کجاست؟ پدر! مادرم خدیجه کجاست؟ و این تنها سؤالی بود که مدام از زبان کودکانه
دختر، وجود رسول خدا صلی الله علیه و آله را آکنده از اندوه می کرد. لحظاتی نگذشت که جبرئیل نازل شد و عرضه
داشت: «ای رسول خد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.