پاورپوینت کامل بزرگداشت استاد شهریار ۱۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بزرگداشت استاد شهریار ۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بزرگداشت استاد شهریار ۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل بزرگداشت استاد شهریار ۱۸ اسلاید در PowerPoint :

۹۴

سه شنبه

۲۷ شهریور ۱۳۸۶

۶ رمضان ۱۴۲۸

۱۸.Sep.2007

زخم هزار ساله حیدربابا

حسین امیری

مردی با زخم های هزارساله، مردی با عشقی قدیمی، بازمانده از اسطوره ای اشک آلوده، وقت
سرودن، خاطره هایش را به دندان می گیرد تا چون آهویی خسته، شعر، این کودک بی پناهش را از
سیلاب انفعال و خودباختگی، به سلامت بگذراند.

حیدربابا! کودکان صف کشیده برای تماشایت را خبر کن؛ مادربزرگ خاطره هایت را صدا کن؛ به
آنها بگو که دنیا، دروغ ظاهراندیشان است و آیینه دق عاشقان.

حیدربابا! هنوز کودکی با صورت مسن و قد خمیده، در خاطرات سرسبز تو، دارد تمرین فراموش
نکردن می کند.

حیدربابا! فراموش نکنی او را که تا آخرین جرعه نگاهش، عکس خیالت را از قاب دیده پاک نکرد.

حیدربابا! به کودکان خرامان در دامن سبزت بگو خدا، فراموشکاران را دوست ندارد.

شهریار سخن

زمان همیشه دیر می آید، ناز زمانه، همیشه نوش داروی بعد از مرگ نیاز است.

سهراب خاطره ها، رستم خیال پارسی دوستان را راحت نمی گذارد. ولی تو، اسب زین کرده ماندن
در حقیقت احساس بشر بودی؛ ماندن در کودکی فطرت و رفتن به بزرگی علم و تجربه.

اندیشه الهی ات، در شعری ساده و گوارا، بر کودکی قلب پاک بشر می نشست.

تو شهریار زیبای بی پیرایه بودی!

تو شهریار سخن بودی.

طبیب یا شاعر؟

زندگی زیباست؛ مثل خاطرات کودکی پیر طریقتی آشفته جان، مثل حسرت عاشقی شیدا، مثل
آرزوی روستازاده ای غربت نشین.

زندگی زیباست؛ مثل طبیبی شاعر، مثل سالخورده ای که در میان ذرات عالم، دنبال آفتاب صبح
جوانی اش می گردد، مثل ابهت شعر حافظ در نگاه مردی در عصر آهن، آه و تنهایی.

شمس تبریز

پشت خاکریز تنهایی ام، پیرمردی به مهمانی آمده تا این خاک و این جان را تصنیف کند. فردوسی
عاشق پیشه ای آمده تا از رستم تفکر بسیجی، شعر بگوید. سعدی شیرین زبانی آمده تا قصه گوی
همت هم رزمانم باشد.

پیرمردی شاعرپیشه آمده تا تیشه فرهادی ام را بسراید؛ و تفنگم را، عشقم را، همتم را.

تبریز آمده تا شَمْس ِ سماع عاشقانه ام باشد؛ در هوای مرگ تانک ها و توپ ها.

از شهریار ملکی آمده که مردانش از جنس عشق و شعر و حماسه اند.

اگر «حیدربابا» نبود…

رقیه ندیری

دست هایت را دور «حیدربابا» قلاب می کنی؛ تا سنگ ها و چشمه ها و گل هایش در تو حلول کنند.
«حیدربابا» تو را شاعر می کند و تو او را به جاودانگی آشیل می رسانی. در آن پلک می زنی، تصویر
می آید؛ تصویر پیرهنی از ابر، باران، صدای مؤذن، پنجه های حنابسته دخترکان و… این همه، گذشته توست.
زادگاهت، حیدرباباست؛ در آن دویده ای، خندیده ای، گریسته ای و صدای ساز عاشق ها را سر کشیده ای.

حیدربابا تو را شاعر روستا کرده است و تو همه شاعرانگی ات را در آن قاب گرفته ای.

اگر حیدربابا نبود، تو در تاریخ گم می شدی و زمان، عاشقانه هایت را به فراموشی می سپرد.

اگر حیدربابا نبود، به

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.