پاورپوینت کامل ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام در محراب ۳۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام در محراب ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام در محراب ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام در محراب ۳۰ اسلاید در PowerPoint :
۷۷
دوشنبه
۹ مهر ۱۳۸۶
۱۹ رمضان ۱۴۲۸
۱.oct.2007
علی و ملاقات با محبوب
رزیتا نعمتی
علی علیه السلام در سجده بود که صفوف فرشتگان، به هم ریخت و ناگاه، تلفیقی از ترنم و باران سرخ
عشق، بر سجاده باریدن گرفت.
فزتُ و ربِّ الکعبه! رد معطر خونی، محراب را طی کرد. علی علیه السلام این چنین خود را برای ملاقات با
محبوب، خضاب می کرد تا در اساس نامه عشق، قانون تازه ای نوشته شود. اولین درس شهادت این
بود:
فرق سر بازکن در آینه ها
باز کن چون شکاف فرق علی علیه السلام
مشق عاشقی
وفاداری درد به مولا، بیشتر از وفاداری کوفیان بود، این را صبح نوزدهم می داند که عاشقان،
مشق شب را همان سحرگاه می نویسند و امضا می کنند.
و از آن روز به بعد، پشت تمام محراب های عالم شکست تا عشق از سمت پریشانی شب پرواز
کند.
آمدم امشب از تو بنویسم به شهادت رسید مضمونت
امشب از کوچه حضور دلم رد پای «قطام» معلوم است.
شبی به بلندای قدر علی علیه السلام
یا علی! قلبمان تاریک است؛ تکلیف دل هایمان را روشن کن!
پایان تمام گریه هایم سکوت می کنم تا در من بِوَزی ای آنکه شب های قدر، در فرصت میان
جراحت و پرواز تو بنا شده اند! از تو برای بخشودگی خویش، آبرو می طلبم و می دانم در آن زمان که
نامت را نیز بر زبان نمی آورم، خودت آه می شوی تا اجابتم کنی.
شهادت، پیام شرافت
شب پرستان که جمهوری آیینه و آب را تاب نمی آوردند، همراز چاه های کوفه را به
تکبیره الاحرامی سرخ پیوند دادند تا مزار زهرا علیهاالسلام ، دوباره بی زائر شود و کودکان چشم انتظار، نه از
گرسنگی، که از دوری رویت بی قراری کنند.
پیام کفش های وصله دارت، قوانین شرافت را منقلب کرد؛ آنجا که استخوان گلوی تو، تفهیم
عدالت را برای کوفیان ناممکن کرده بود. «چگونه شمشیری زهرآگین، پیشانی بلند تو ـ این کتاب
خداوند را از هم می گشاید؟ چگونه می توان به شمشیری، دریایی را شکافت؟»
زیرنویس ها:
ـ «به پای تو می گریم با اندوهی والاتر از غمگزایی عشق و دیرینگی غم. برای تو با چشم همه
محرومان می گریم؛ گریه ام شعر شبانه غم توست»
ـ یا علی! شبی که عشق تو را با آتش و خون قاب کردند، سجده سرخت، زمین را از خواب غفلت
بلند کرد تا به قَدْ قامَتِ روح بلندت بپردازد.
دیر به خانه بر می گردم
نزهت بادی
دیر به خانه بر می گردم.
سر راه باید سری به بنفشه یتیم خانه همسایه بزنم؛
می ترسم دوباره پنجره باز مانده باشد و تمام یاس های پستوخانه پشت محراب، سرما خورده باشند.
بوی عطسه شان، خواب را از سر کوچه پرانده.
شاید هم گذرم به غروب آن جمعه باران ریز بیفتد
و به بیوه بید مجنون که سراغ گور ناشناسی را می گیرد،
کوچه متروک پشت نخلستان را نشان دهم.
بعد از آن، به رسم ستاره هر شب
نرسیده به حوالی آواز علاقه
راه را کج می کنم
به سمت آن آرمیده هزار بوسه بی وقت
دو رکعت گریستن سر بر خشت بی چراغ
برای این دو دیده بی خواب، واجب است.
پیش از آنکه به آن دقیقه موعود برسم،
آن رشته چهار «قُل» بافته شده به تسبیح مادرت را
بر گردن بابونه بادیه مجاور می اندازم
تا از دست خط لرزان باد نترسد.
کمی مانده به جانب نماز صبح
باید کسی را که پشت به قبله خوابیده
بیدار کنم.
چند شب است که خواب می بینم
در سایه روشن مزاری ناشناس
در همان دوردست ناپیدای گریه های این سال ها،
زنی مرا به سوی خود می خواند؛
زنی که روزی او را میان مغازله آتش و خون
در پشت در باغ گم کردم.
گفته بودم که دیر به خانه بر می گردم
و شاید هرگز!
قصیده خونی سحر
محمد کاظم بدرالدین
سحر، آغشته به خون و سراسیمه، به سمت محراب دویده است.
محراب، با نغمه هایی از سر جدایی، گوشه ای بی هوش افتاده است.
نخلستان های غربت نیز هم آوا با ناله های سجاده، مویه می کنند.
کوفه، رو به تنهایی می رود و زخم ها می مانند تا هر کدام، پرسشی باشند برای روزهای نیامده و
انسان های در راه.
در چند سطر غربت آیا؟
بیایید بنگرید و خون بگریید، که این پاسخ هدایتگریِ بزرگ مرد تاریخ است، فرق شکافته ای
خون آلود بود، با رکعاتی ناتمام از عشق. این تصاویر، اشاراتی دارد که قصاید بلندبالا هم نمی توانند
بسرایندش.
شگفت نیست؛ این صدای زخمی نماز است. بر اصل نماز ضربه زده اند. دیباچه ای که در کعبه
شکل گرفت، اینک در محراب، رنگِ سرانجام گرفته است. اما چرا چنین؟
… کوفه را تنها در چند سطر غربت نمی شود اشک ریخت.
از محراب تا معراج
بهزاد پودات
تولدت در بیت النور و خانه خدا بود و محراب، سکوی پرواز تو به سوی معراج؛ چه زیبا آغازی و
چه زیبا پایانی!
«طُوبی لَکُم»؛ خون دل هایی که در دوران عمر پربرکتت خوردی، در دامن محراب از سرت
ریخت.
شقی ترین افراد روزگار، تو را ب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 