پاورپوینت کامل این عطش پریشان را دریاب ۲۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل این عطش پریشان را دریاب ۲۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل این عطش پریشان را دریاب ۲۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل این عطش پریشان را دریاب ۲۸ اسلاید در PowerPoint :

۱

محبوبه زارع

ای یگانه بی زوال که تشتّت دل ها را در شکوهی منسجم به نام عشق،
به پیوند می رسانی. خودت جهت بخش عشق، در مسیر بلوغی که تا آغوش
لقای تو امتداد دارد، باش!

اگر آنی این عطش پریشان را در نیابی، زود باشد که سراب های تباهی،
آن را به کام نسیان و غفلت فرو برند.

تو خدایی و ما عبد

ای بی مثال! چنان مهربانانه، دامان عطوفت و رحمانیتت را بر ما
گشوده ای و سایبان نیازها و هراس هایمان شده ای که یادمان می رود ما
ضعف مطلقیم و تو قدرت محض؛ چنان که فراموشمان می شود تو غنی
هستی و ما فقیر؛ تو قادری و ما عجز مطلق؛ تو خدایی و ما عبد درمانده!

شرمسار توایم

در دایره تقدیر تو، آن گاه که نبودیم، به حسابمان آوردی و بهترین مصلحت ها را برایمان رقم
زدی. حال که هستیم و بودنمان را از فضل کریمانه تو دریافت داشته ایم، برای محاسبه ذاتمان
تنهایمان مگذار.

می ترسیم؛ سخت از حساب فردا در هراسیم و از اقتدار تو در لحظه محاسبه، بیمناک.

گرچه اطمینانی درونی، امیدمان می دهد که مهربانی تو تمام محاسبات را پوشش خواهد داد؛ ولی
شرمساری خود را چگونه تاب خواهیم آورد؟!

تنهایم مگذار

خواستم تو را قادر بخوانم، دیدم قدرت در توصیف تو عاجز می ماند.

خواستم رحیم بناممت، دیدم رحمت در برابر شکوه بی شائبه ات حقیر است.

خواستم کریم صدایت کنم، دریافتم که کرامت، گوشه ای از بی کران شکوهت را در نخواهد یافت؛
پس تو را به نامی می خوانم که همیشه بر زبانم جاری است: ای خدا؛ ای مهربان دوست داشتنی! به
زبان بندگی و با لهجه التماس صدایت می زنم: ای خدا! تنهایم مگذار!

با قافله ذاکران تو

رزیتا نعمتی

خدایا!

در آن زمان که نومیدی و شرم از گناه، پاهایم را به عقب نشینی از مسیرت فرا می خواند، به من
هوشی ده که از یادت فراموشی نگیرد و دستی که جز تو، تمام هستی را پس زند.

خدای من! اگر ابلیس نفس، مأیوسم کرده، تو عفو خویش را در پذیرش بنده ات، غالب گردان و
پایان این عصیان را غفران قرار بده که این وا ماندن، از جا ماندن است، نه از سرکشی؛ پس مددم کن
تا از قافله ذاکرانت، عقب نمانم.

مرا به خودم وا مگذار

خدای من! ای عطای جاودانی و ای صفای زندگانی! چگونه می توانم راهی جز راهِ تو برگزینم،
حال آنکه به هر سوی که می روم، می بینم کاینات به طواف بر مدار تو مشغولند؛ از ماه و ستارگان تا
ذرات نادیدنی اجسام. (این همه)، احاطه تو بر هستی است و تنها آدمی است که گاه به دور نفس خود
می چرخد و گاه، بیرون از دایره بندگی تو، دور خود طواف می کند.

حال آنکه «مَن عَرَفَ نَفْسه، فَقَد عَرَفَ رَبَّه».

چه خوب صبر می کنی بر سرکشی بنده ات! آغوش تو، همواره برای پذیرش اعترافاتم باز است؛
پس مرا به خودم وا مگذار!

آه از سرگردانی دوری از تو!

بارالها!

به وحدانیّت تو سوگند که روی خواهش مرا جز به درگاه خودت مگردان که سراب های مادی،
تشنگی روح مرا به تمسخر می گیرند.

همانا هر که را تو بر او خشم کرده باشی، به کارهای بیهوده، عمر او را وا می گذاری و چه دردناک
است سرگردانی دوری از تو، که سوزاننده تر از آتش دوزخ است.

توفیق هشیاری ام ده!

خدای من! در حیرتم که از چه رو بر بندگانت، هر صبح، آفتاب می گستری؛ بی آنکه درصدد انتقام
از سرکشی آنها بر آیی. و سبزینه نعمت های خویش را در دشت های گسترده و گنج های پنهان خود را
در زمین، بر همگان یکسان ارزانی می داری؛ حال آنکه تو به ذره ذره خطاهایمان آگاهی!

بارالها! مگذار مهلتی را که لحظه لحظه برما می گذرد، به محاسبه حساب های بیهوده و
ذخیره های آلوده در اعمال خود بپردازیم؛ که توفیق هشیاری نیز از جانب توست.

مرا همواره در مسیر اندیشه ای قرار ده که پوچی جهان را درک کنم و تنها خوشه چین آنچه
خوشایند توست، باشم.

مرا سر به راه کن

محبوبه کاویان

پروردگار من! حرص و آز، چنان در من طغیان کرده که چشم بسته، به هر سوی روانم؛ بی آنکه
بدانم، زورق زندگی ام را به کدامین سوی می رانم. به تو پناه می برم در این سرگردانی؛ پس مرا سر به
راه کن، چنان که خود می دانی!

ای خداوند بردبار! خشم و حسد، چنان در برم گرفته است که همه دوستانم را از دور و برم رانده و
دوستی برایم نمانده. به تو پناه می برم از دوزخ تنهایی؛ مرا آن چنان کن که خود می خواهی!

ای خداوندی که بر بدی همه بندگانت صبر می کنی! من در صبر، بسیار سستم و در برخورد با
ناملایمات، همواره بر جایگاهی نادرستم؛ به تو پناه می

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.