پاورپوینت کامل از دریچه زمان;آغاز سال نو (عید نوروز) ۶۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل از دریچه زمان;آغاز سال نو (عید نوروز) ۶۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل از دریچه زمان;آغاز سال نو (عید نوروز) ۶۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل از دریچه زمان;آغاز سال نو (عید نوروز) ۶۷ اسلاید در PowerPoint :

۱۸

چهارشنبه

۱ فروردین ۱۳۸۶

۱ ربیع الاول ۱۴۲۸

۲۱.Mar.2007

هر روز، نوروز است

مهدی خلیلیان

نوروز، با بهاری می آید؛ که یادآور رستاخیز و تحولی ژرف و دل انگیز در حیات بشر است. و
اینک، کتاب بزرگ آفرینش، فراروی ماست:

«پروردگار، بادها را فرستاد، و ابرها را برانگیخت. سپس آن را به سوی زمین مرده، سوق
می دهیم و ما این گونه، زمین را – پس از مرگش – حیات می بخشیم. رستاخیز نیز همین سان
است».

بهار، بازتاب شگفت راز حیات در عرصه هستی است و انسان، برترین آفریدگان خداوند
هستی بخش… آیین اسلام، آیینه عقل و منطق است و «عید»، لبخند شادی بر دل ها نشستن و دل و
دیده از حرام، فرو بستن.

گناه بهار چیست؟

«تقویم»، سرگذشت ماست که با «تحویل سال» رقم می خورد و «تقدیر»، سرنوشت ما که تنها
با «تحویل حال» صورت می پذیرد؛ در این میان، عرضه تحول از هموست که همه چیز از او
راست آید و تقاضایش از انسان که بسته به همت و تلاش اوست. گناه بهار چیست، اگر ما هنوز
در خواب زمستانی هستیم؟!

غدیر و بهار

بهار در خود، رازها دارد؛ بهار طبیعت، یادآور قیامت است و بردمیدن سبزه ها و گیاهان از
خاک، و در دیده عبرت بینان، نشان قیامی دیگر، پس از مرگ، برای محشور شدن. بهار، زمین های
مُرده را زنده می گرداند، بر اندام عریان درختان، جامه های سبز می پوشاند، برکه ها و رودها را به
جوش و خروش فرا می خواند و… بهار معنویت، یادآور هزار مرتبه خورشید است و ارمغان
آیه های شُکوه؛ که نخلِ «ولایت» را در چشمه ای پاک، به برگ و بار نشاند و امین وحی پروردگار،
رسولی مهربان را بر بلندای تاریخ، به خواندن خطبه ای سبز، فراخواند:

«مَن کُنْت مَولاهُ، فَهذا عَلِیٌّ مَولاهُ…».

بهار معنویت به بهار طبیعت، آبرو بخشید و «غدیر»، دریا گردید! آن گاه باران برکت باریدن
گرفت و رسول اکرم صلی الله علیه و آله دیگر بار، منزلت علی علیه السلام را بر همگان آشکار ساخت: «او را امیرالمؤمنین
بنامید».

«السَّلامُ عَلی رَبِیعِ الأنام»

گل پوش ترین بهار نیز روزی از راه می رسد و طنین سبز قدم هایش، صحن دل ها را آیینه کاری
می کند و جان های خزان زده را، خرم و سبز در سبز. کرامت و لطف بهاران با اوست که بهار
حقیقی، با آمدنش آغاز می شود و «او» حقیقت بهار است:

«السَّلامُ عَلی رَبیع الانام وَ نَضَرَهِ الایّام».

وقتی بهار بیاید، آسمان، با نزول باران همزبانی اش می کند.

زمین، با رویاندن گیاهان همدلش می شود، و… همه آفریدگان، با دوری از گناهان
همراهی اش می کنند. و چه خوب است روزگار حاکمیت توحید در جهان، زبونی مستکبران و
نابودی شیطان صفتان، جهانی شدن بندگی خدای مهربان، غلبه اسلام بر دیگر ادیان، برادری و
یکرنگی آدمیان، فراگیر شدن حکمت و ایمان و عرفان و… رسیدن به همه گمشده هامان.

حقیقت بهار؛ بهار حقیقت

نوروز، سرشار از رازها و رمزهاست و آغاز بهار؛ همراه با سنت های نیکوی بسیار که از
دیرباز برای ما به یادگار مانده اند و پیشوایان پاکمان هماره آن ها را، باز گفته اند؛ دیدار با خویشان و
بستگان ـ که نیکی اخلاق، سلامت روح، طول عمر، رفع گرفتاری ها، قبولی اعمال، افزایش
روزی، آبادی شهرها، سخاوت و… را به ارمغان می آورد -، پاکیزگی جسم و جان، دعا و نیایش به
درگاه خدای مهربان و… دوری از گناهان؛ تا هر روزمان «عید» باشد؛ سرشار از شوق و شور،
مهربانی و سرور و… چنین است که عید، روزی است که آدمی در آن، به زشتی ها نیندیشد.

و چه زیباست از تقلید و پیروی کورکورانه از برخی رسوم ناشایست پیشینیان بپرهیزیم و با
«خرافات» در هر قالب و نامی بستیزیم و فقط این سان می توان به «کمال» اندیشید و به حقیقت
بهار و بهار حقیقت رسید.

پیام های کوتاه

ـ بهار، رستاخیز گل هاست.

ـ دلی که سیاه شد، با بهار هم سبز نمی شود!

ـ بهار، دیباچه کتاب زندگی است.

ـ گناه بهار چیست، اگر ما هنوز در خواب زمستانی هستیم؟!

ـ نوروز، برای بعضی ها یعنی فقط «… روزی از نو»!

ـ بهار، انقلابی ترین فصل هاست.

ـ «یک سال گذشت»؛ این، شما را به یاد چه چیزی می اندازد؟

ـ «سال»تان نو شد، راستی، «حال»تان چه طور است؟

ـ «تقویم»های کهنه به ما می گویند: هرگز «تقویمی» فکر نکنید!

ـ «سبز» همیشه زیباست؛ اما فقط به معنای «سبزه» نیست!

سلام بر بهار آفرین!

محبوبه زارع

ای دگرگون کننده احوال کائنات؛ و ای هستی بخش بی زوال! با یاد روشن تو، بهاری دیگر در
صفحه زمان متولد می شود تا مهد تولد سالی تازه باشد. سلام بر تو که تازگی را دوست داری و
بهار را بهانه تجلّی سلایقت در ذات عالم قرار داده ای!

سلام بر تو که بهار را آفریده ای تا بی زوالی خود را به اثبات رسانده باشی.

دلم را خودم بهاری می کنم

بهار را می نگرم و تازه بودن همواره لطف خدا را به یاد می آورم. بهار را می نگرم و با الهام از
تحولات ظاهر زندگی، به تحویلی درونی می اندیشم. دل من چه فصل باشکوهی است؛ فصلی
که بهار یا زمستان بودنش را خودم تعیین می کنم؛ نه شکوفایی درختان و ریزش برگ ها، نه
حرارت خورشید یا لجبازی برف ها… .

به راستی که من جانشین خداوندم در زمین و با قدرتی که خود همواره از آن غافلم، می توانم
بهار ممتد را در لحظه لحظه زندگی ام جریان دهم و بذر تازگی را تا ابدیت، در خویش بپرورانم.

عید باید به من تبریک بگوید

این لحظات را اهل زمین عید می شمارند؛ حال آن که نگاه آسمانی ترین انسان ها، عید را
روزی می داند که در آن معصیت خالق انجام نشود. پس من نباید عید را تبریک بگویم. این عید
است که باید بیاید و بندگی ام را به من مبارک باد بگوید. این عید است که باید خجستگی مرا در
زلال ترین لحظاتی که خود می آفرینم، باور داشته باشد. پس اینک زمانی است که باید به شمار
انسان ها، عید در زمین متولد شود و همه کائنات، مأمور به تبریک گویی به بندگانند و بس!

ای خدای بهار آفرین!

مصطفی پورنجاتی

یا مقلب القلوب و الأبصار.

دل ها، آفتاب گردان تو شده اند و چشم ها به سوی تو، به دور روی تو طواف می کنند؛ هم گام با بهار.

یا مدبّر اللیل و النّهار.

سایه های شب و آفتاب روز را تویی که تدبیر می کنی.

یا محول الحول و الأحوال.

حال دل های ما در دست های توست؛ تو مانند گردش حال دانه ها به گیاه، مثل رویاندن سبزی
زندگی از متن تیره خاک، در کار آفریدنی. دل ها را می گردانی.

حَوِّلْ حالنا إلی احسَن الحال.

تدبیر قلب ما را، تو ساز کن. گردش آفتاب گردان دل ما را تو هموار کن و ما را به بهترین وقت
و نیکوترین حال در این بهار، بی نیاز کن.

آغوش گشوده بهار

پیراهن سفید شکوفه های گیلاس، به دست های سرد شاخه ها، روح می بخشد.

دوباره دانه ها، آهنگ رفتن کرده اند و به سمت سرزمین گرم آفتاب فروردین، کوچ می کنند.

خورشید، به سمت جوانه ها آغوش گشوده است و نسیم شاد، بر سر ابرها، دست نوازش
می کشد.

ما همگام با شکوفه و با بهار، به سمت دل های نزدیک می رویم، به کوی دل های دوست و
دست های خویشاوند؛ و آغوش دید و بازدیدها، با نام خدا باز شده است.

از لبخند خدا، همه، دور از گناه و بدی ها، دل شاد شده ایم و به عید تازه، عید هر روزه، عید
پاکی از عصیان دوست، تبریک گفته ایم.

آهنگ بهار، از همان دورها، از همان سرما تا این گل ها و تا این گرما سفر کرده است. بر قدوم
مسافر بهار، گل باران!

پیام کوتاه

ورود مسافر باشکوه و شادمان بهار به سرزمین دل هایتان مبارک!

«یا مُحَوِّلَ الْحَولِ وَالأحوالِ»

معصومه داوودآبادی

بهار آمده است؛ با سبدهای شکوفه و کاسه های لبخند. آمده است تا روح خمودمان را در
دشت های معرفت و آگاهی جاری کند تا در آیه بلند أحْسَن الْحال گسترده شویم.

یا مقلب القلوب، خاک، می شکفد و در تار و پودش، سمفونی رویش و زندگی است؛ صدایی
که شکوه خداوندی ات را به تکرار نشسته است.

خاک، می شکفد و این همه، اشارتی است به ضرورت رستاخیز جان ها.

بهار می آید، تا تأکید کند آیین آسمانی رفتن را.

می آید تا بگوید سکون و ایستایی، تن دادن به تعفن و مرگ است.

«یا محوِّلَ الْحَوْلِ و الأَحوالِ»! نیکوترین حال ها را برایمان رقم بزن و چشم دلمان را با
خورشید شناخت و پویایی، هم خانه گردان و قلبمان را روشن کن؛ آن چنان که پنجره این روزها
را به دشت های خورشیدی بهار، گشوده ای.

عیدانه رستن

بهار می آید؛ با پیاله های پاکیزه باران و عیدانه رستن؛ و می شوید غبار سرما و خمودگی را.

زمین، دروازه های زیستن را می گشاید و ما، آراسته و زلال، به استقبال آفتاب می رویم.

دل هایمان، خجسته این همه مبارک باد و گام هایمان، مصمم و امیدوار، می روند تا پیک
مهربانی و صمیمیت باشند، تا خانه های دوستی، با نفس های تبریک و مهر، پیوند بخورد و دستان
عشق، زنگار بشوید از هرچه بی تپشی و سکون. شهر، لبخند می زند چهره مهربان بهار را و عابران
که دل تکانده اند از گرد و غبار ناراستی، دست در دست نسیم، رهسپار جشن طبیعت می شوند.

بهار می آید و ما وسعت روشنایی را به شور می نشینیم.

عید؛ یعنی رویش دانایی

بهار آمده است؛ اما نمی ماند. ثانیه ها می گذرند؛ همچون ابرهای درگذر؛ پس باید برخاست و
جاری شد. باید گام در جاده های پویای اندیشه گذاشت و مفهوم بلند انسان را تجربه کرد.

عید، مژده تولد است و زندگی؛ همچنان که یادآوری می کند که در پس هر طلوعی، غروبی
نهفته است که پس از هر روزی، تاریکی شب سر خواهد رسید. عید یعنی لحظه های شسته شده
از آلودگی گناه و تیرگی؛ ورنه، بهار می آید و خواهد رفت؛ درختان شکوفه می کنند، سبز می شوند
و باز چهره از سبزی تکانده، تن به خزان و زردی می دهند. عید یعنی رویش در خاک دانایی و
شناخت؛ و این چنین بهاری شدن، زمان نمی پذیرد. جادوانه است و بی زمان.

پیام های کوتاه

ـ با چشمانی لبریز روشنی و دل هایی گسترده شده در آفتاب، کاسه های شبنم در دست، به
استقبال بهار می رویم.

– نوروز می آید و ما در رستاخیز طبیعت، دل و دیده از زنگار کینه و کدورت شسته، نو شدن
دوباره زمین را به جشن می نشینیم.

– عید همدلی و مهرورزی، عید تحول و تکاپو، بر مردمان راست کردار ایران زمین، خجسته و
میمون باد!

– هم صدا با پرنده های بهاری، زیر باران عاطفه و مهر، کوچه های دوستی را قدم می زنیم و از
خداوند مهربانی ها، سالی سرشار از توفیق و بهروزی را خواستاریم.

فروردین یاد تو

رزیتا نعمتی

ای تغییر دهنده حالت ها! مرا به بهترین حالات متحول کن!» در رستاخیز شاخه های خشکیده،
اگر قلبم تاکنون ثمری نداده است، دور از خورشید تو بوده. حالا که سرگردان می چرخم و پناهی
نمی یابم، فصل سرد درونی مرا به فروردین یاد خود پیوند بزن تا ببینی لحظه تحویل دلم را که
چه سان از چشم هایم، سکه های دعا می ریزم و انگشتانم، سبزترین سبزه ها خواهد شد برای یافتنت و
ماهی سرخی در اندیشه ام روبه روی آیینه تو به رقص درخواهد آمد؛ یا مقلب القلوب والابصار

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.