پاورپوینت کامل سالروز درگذشت آیت الله شیخ جواد تبریزی رحمه الله ۴۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سالروز درگذشت آیت الله شیخ جواد تبریزی رحمه الله ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سالروز درگذشت آیت الله شیخ جواد تبریزی رحمه الله ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سالروز درگذشت آیت الله شیخ جواد تبریزی رحمه الله ۴۷ اسلاید در PowerPoint :

۱۳۱

چهارشنبه

۳۰ آبان ۱۳۸۶

۱۰ ذیقعده ۱۴۲۸

۲۱.nov. 2007

پیرمرد مهربان شهر

محمد علی کعبی

فاطمیه می آید و می گذرد؛ اما خبری از مروارید نیست. پشت گام های برهنه عزاداران، اثری از
اشک هایِ زلالِ استاد نمی بینیم.

دیوارهای کاهگلی، سخت دلتنگند و حسرت به دل صبحی که قدم های آرام او را به همراه بیاورد؛
صبحی که در آن، پیرمرد مهربان شهر، کتاب به دست و با پای پیاده، به سوی مسجد اعظم به راه
بیفتد؛ صبحی که دوباره لهجه شیرین تبریزی، با نقش و نگارهای کاشی های مسجد گره بخورد و
نفس گرم مرجعیت دریایی از اشتیاق آموختن را در قلب ها متلاطم کند.

کوچه در لهیب سکوت می سوزد و نشانی از قامت رشید فقاهت و معنویت نیست.

روزهای بعد از تو

ای ستاره دنباله دار! سعادت آسمان را با خسارت لحظه وداع گره نزن و روشنایی را از پیشانی
خلوتش نگیر؛ برگرد که فصل مویه های غریب است و تو، مرهم زخم های عصر غیبت خورشیدی.
برگرد، ای هیأت تحلیل رفته در ارادت به نور؛ ای مرد ذکاوت گره خورده، با حلاوت دین!

روزهای بعد از تو، روزهای ورشکسته اند و خسارت فقدانت، بی شک جبران ناپذیر است.

دیگر کجا مردی که شکوه حوزه نجف را در سینه دارد، متولد خواهد شد و پیرمردی زبان به سخن
خواهد گشود که بعد از سال ها آموختن، لبان شیرینش، باز بوی تشنگی بدهند؟!

تولدی دوباره

روحِ بلندت از کالبد زمان و از بستر دریای روشن اندیشی بیرون رفت؛ نه، فقط از محدوده پیکر
متواضعت رفته ای. اما قلم سخاوتمندت در میان ما نفس می کشد و جواهر گفتارت، آذین ذهن
حقیقت جویان است.

«صراط النجاه»، دهان در میان سؤال های درمانده گشوده است و تا ابد در این راه در رفت و آمد
خواهد بود.

امشب زمین عزادار و آسمان در تدارک جشن استقبال است. انگار دوباره سال ۱۳۰۵ است؛
دوباره متولد می شوی و پس از هشتاد سال، این تولد به برکت دانش، زندگی جاودانه را در ادامه دارد.
کسی صدایت می کند؛ خداحافظ پیرمرد مهربان شهر!

«یا أیَّتُهَاالنَّفسُ الْمُطْمَئنَّه اِرْجِعِی اِلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّه فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتی»

عالم علوم آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم

حسین امیری

چه خوش است از آسمان گفتن، وقتی زمین چو کشتی غرقاب گشته ای زیر پایت به حقارت
ایستاده! چه خوش است از آسمان گفتن، وقتی با پاهای پیری ات، هم بال فرشتگان شده ای! پیران
عشق، در تقدیر روزگار، هر روز دگر باره متولد می شوند. عالمان علوم آل محمد صلی الله علیه و آله ، هر صفحه تقویم
را با نام خودشان می نویسند و چه خوش است مرگ را سرودن، همچون جوادآقا تبریزی؛ سبکبال و
عاشقانه، مثل غزلی از شکرستان حقایق تشیع!

فقط برای خدا بودم!

ای ماه که بر چهره خیالم عاشقانه می تابی؛ ای شب که پای گریه های عزادارانم نشسته ای؛ ای
عشق که بر مزارم زاری می کنی؛ امشب دیگر نه من بیدار و شما خمار، که شما بر سر مزار منید و من
خمار وصالی نزدیک؛ بی قرارم و عجول در رسیدن به آن وعده حقیقی که در انتظارش بودم و عمری
جواد تبریزی بوده ام و نبوده ام؛ عمری آیت الله بوده ام و نبوده ام؛ فقط برای او.

هر چه هستم و بودم، پذیرایم باش!

معبود مهربان من! این اولین قدم من به سوی وعده حق توست؛ پذیرایم باش؛ هر چه و هر که
هستم. عمری برای زاهدان، مرجع تقلید بودم و برای عارفان مراد؛ عمری برای طالبان علم، مدرّس
بودم و برای عامیان، صاحب علوم غریبه و برای معاندان، دشمنی دیرینه؛ اما هر چه بودم، برای تو
بنده ای حقیرم و هر چه در طلب علم کامیاب تر شدم، در برابر تو متواضع تر.

به سوی تو می آیم؛ در حالی که سر از شدت فروتنی بر زمین می سایم و در برابر جبروت تو دلی
لرزان و پایی سست دارم. امیدم را جواب باش، ای هستی پرهیزکاران.

آسمان مرد

هر شب از این کوچه می گذشت دیرهنگام و خروس خوان صبح تکرار می شد؛ زودتر از بیداری
آسمانیان، با عصایی خسته و دستی لرزان.

در چشم های صبح، چون سرمه، خواب بود و در دست های شب، چون چشم آهو گریزان.

تو را دوست دارم

روح الله حبیبیان

إذا ماتَ العالِمُ الْفَقیِهِ ثُلِمَ فِی الاِسْلامِ ثُلْمَهً لا یَسُدُّها شَیْ ءٌ.

آن گاه که عالمی فقیه از دنیا می رود، در اسلام رخنه ای ایجاد می شود که هیچ چیز آن را پر نمی کند.

تو را دوست می دارم؛ نه برای مقام بلند علمی ات. تو را دوست می دارم؛ نه برای تلاش های فقهی
و نوشته های بسیارت. تو را دوست می دارم؛ نه برای تربیت هزاران شاگرد برجسته در عرصه علوم
دینی و نه برای عبادت های نیمه شبان و زهد و پارسایی ات؛ تو را دوست می دارم؛ برای آن قلب
مهربانت که به عشق محرومان و بیچارگان می تپید. تو را دوست می دارم؛ برای آن چشمان
آسمانی ات که در مصیبت اهل بیت علیهم السلام به ویژه مادر سادات علیهاالسلام ، همواره بارانی و سرخ بود.

شاید سال های سال بگذرد و خاطرم از خاطرات بسیار تهی شود؛ اما قلب مهربان و چشم آسمانی
«میرزا جواد آقا تبریزی»، هرگز از خاطرم محو نخواهد شد.

چشم به راه خورشید

رزیتا نعمتی

مولای من! چگونه نشان بهار تو را بگیرم و چقدر خیره بر جاده خورشید
بمانم تا طلوع آن را در جمعه ای بشارت دهی؟

خبری از لحظه های گرم دیدار، بر خلوت نشینان کویت بیاور تا چشمه های
روان ندبه های دلمان را به دریای خویش برسانی.

همراه ابرهای جهان، دل خود را هر جمعه سرگردان بر دشت های انتظارت
روانه کرده ایم، تا شقایق حضور تو را در ظهوری سرخ رنگ، نظاره کنیم و بباریم.
تو گواه سجاده های نیاز ما باش.

وقتی که جز دعای فرج مولای خویش را نمی خوانیم و حلقوم جهان برای
فریاد آماده است، تنها اذن تو از سوی آسمان است که به حنجره ها اجازه فریاد
خواهد داد.

فقط نام تو…

مهدی جان! یأس و نا امیدی در کمین گاه عشق تو، چشم انتظار سردی نگاهمان است.

چگونه در انتظار تو نباشم، که دفتر خاطرات زمین، پر از قصه های ناتمامی است که با ظهور
منجی موعود، به پایان خواهد رسید.

آنجا که ظالمان، حرف آخر را زدند و رفتند، مظلومان در سکوت پنجره ها، نفرین ابدی خود را
زمزمه کردند و تنها تو را صدا زدند.

بیا و خون بهای مظلومیت کودکان معصوم باش که برای تسکین دردهایشان، همواره نام تو را
تکرار می کنند.

روسیاهی روزگار را درنورد!

حتی در نماز، نگاهمان به جایی گرده خورده است و آنجا، نقطه چینی است که هر کس در تجسم
خود تو را در آن می نشاند؛ آنجا نقطه امید است.

مولای من! تو پاسخ «إِیّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیّاکَ نَسْتَعینُ» نمازی. کاش می دانستم که در نمازهای خویش،
تو نیز تعجیل دیدار خود را با اهل زمین طلب می کنی یا نه؟ مگر نه اینکه عشق، همواره از جانب
معشوق آغاز می شود؟ این همه شور و عشق در جان منتظرانت، برخاسته از آه عمیقی است که تو هر
جمعه می کشی. پس روسیاهی روزگار را درنورد و تنها چراغ روشن دشت های مسلمانی را فریادرس
باش و رزق ما را از آن شراب روح فزا طلب کن تا سرمستی دیدارت را دریابیم.

آه غریبانه جمعه

به پرواز پرنده ای می اندیشم که وعده بازگشتش را از اعماق تاریخ نوید داد.

آن روز که چشم های رو به حقیقت؛ باز شود و مردمان، هر آنچه را در سینه هایشان نهفته اند
نمایان کنند و آن گاه که خورشید تو از سمت مشرق حضورت قیام کند، پرنده تو از دل پرخواهد کشید و
معجزه موسایی تو ای مولای من، دریاهای فاصله را خواهد شکافت و درخت ها از سرشاخه هایشان
روشنی جاری خواهند کرد.

بیا و خواب های ما را تعبیری زیباتر از اینها کن که میان تو با ما فاصله ای نیست؛ تنها آه
غریبانه ای است که هر جمعه در آر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.