پاورپوینت کامل تورا من چشم در راهم ۳۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تورا من چشم در راهم ۳۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تورا من چشم در راهم ۳۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تورا من چشم در راهم ۳۳ اسلاید در PowerPoint :

۱۰۹

رقیه های فلسطین چشم انتظارند

رزیتا نعمتی

جمعه ای دیگر از هزاران جمعه گذشت و هنوز ما را نپسندیده ای؛ ای خریدار
یگانه خلوص! بیا و جمعه بازار گناهانمان را تعطیل کن! جنگ بر سر متاع دنیا،
کودکان را در آغوش عروسک هایشان به خواب مرگ فرو برده است و رقیه ها
هنوز در فلسطین و لبنان و عراق، درگوشه خرابه های عزلت، چشم انتظارِ سواری
از جانب شرق اند که به خون خواهی پدرانشان برخیزد. بیا که در این بازار شام،
زنان و کودکان ساده را به جرم دین داری، با پیچیده ترین سلاح های کینه،
سنگسار می کنند. اکنون، کربلای زمین در اختیار توست تا مختارنامه ای دیگر
برای پایان شاهنامه ظلم بنویسی که وعده داده اند پایان شاهنامه تاریخ، با تو
خوش است.

آقایمان که برسد…

مولای من! برای آمدنت تنها دو پلکْ، پنجره داریم که هر روز آن را به یادت می گشاییم؛
پنجره هایی رو به حجم کبود اخبار هولناک تجاوز و اسارت؛ اخبار نشخوار کردن هندهای جگرخوار که
دست های یکدیگر را برای جنایت می فشارند و برای بی پناهی زنان و کودکان مسلمان، دوره های
شکنجه می بینند.

آقای من! آنها که گنبد سامرا را قطعه قطعه کردند، خواستند بی کسی ما را در دوری از تو به رخمان
بکشند؛ امشب، کودکانه و بغض آلودتر از همیشه، تنها زمزمه می کنیم: بگذار آقایمان برسد، خواهیم
گفت!

وعده صادق خداوند

جمعه های سوت و کور، در عبورند و زمزمه های دعا، گلابدان دهانت را می طلبد تا بزم ما را به
حضور خویش معطر کنی.

جان ما، جام لبالب از نیاز توست؛ آنجا که سیاست های تفرقه، میل جدایی عاشقانت را در سر
دارد.

ظالمان، آنجا که از تنیدن پیله بر گردمان مأیوس می شوند، به فکر حیله می افتند تا رخنه در درد
مشترک ما کنند؛ اما معجزه عشق تو، تسبیح وجودمان را دانه دانه به هم متصل کرده است تا
از این جمعه به جمعه ای دیگر، آن قدر بچرخیم تا به اجابت دیدارت نایل شویم. تو وعده صادق خدا در
زمینی، یا اباصالح!

تو هستی؛ من نیستم!

محمدعلی کعبی

نگرانم و این نگرانی، تا مغزِ استخوانِ وجدانم پیش رفته است.

از شعار خسته ام و از دلگویه هایِ مکرری که گفته ام؛ از دلگویه هایِ مکرری که شنیده ام.

من حس می کنم غفلت، جهل و فراموشی، چون میله هایِ قفس، مرا در محاصره دوران غیبت،
اسیر کرده اند.

تو آسمان منی؛ اما من به جرم خود از تو محرومم. آری، تو نیستی که مرا فراموش کرده ای؛ منم که
سر در برف دارم و می پندارم غفلتم را نمی بینی. منم که سال هاست به دستِ خود، به فراموشی سپرده
شده ام و در باتلاقِ جنگ و نفرت و فقر و محنت دست و پا می زنم!

آری؛ انسانِ بی تو، انسانِ شکست هایِ تلخ است؛ انسانِ اعتراف هایِ دیر و توبه هایِ
ناگزیر؛ انسانِ یتیم…

پس کی می خواهم آماده آمدنش شوم؟

سال هاست گمشده ای دارم. باید فریادهایم را عوض کنم! باید فانوس بردارم و به
عمقِ جنگلِ درونم قدم بگذارم! باید به دنبالِ خودم بگردم؛ به دنبالِ اقرار به تنهایی ام، به دنبالِ
انسانی که لیاقتِ با تو زیستن داشته باشد.

در راهِ رسیدن به تو گیرم که بمیرم

اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره آبم که در اندیشه دریا

افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

این بار به انتظار جمعه نیستم

این بار بلند می شوم برایِ رسیدن به جمعه هایِ امید، جمعه هایِ انتظارهایِ شایسته.

بی تابِ شنبه ام که شروعِ مصممی را در پیش بگیرم.

می روم، به بیرون از شهرِ هیاهویِ شعاری و تکراری.

سمتِ آینه می ایستم و از لباس هایِ مندرسِ روحم، از دست هایِ غل و زنجیر شده به گناهم و از
چشم هایِ کم سویم و از هیئت شکسته و ابر گرفته ام می پرسم:

پس کی می خواهی آماده آمدنش بشوی؟

نامه هایِ سرگردان

بیهوده نامه می نویسیم و به دستِ آب و باد می سپاریم.

بی آنکه جواب بخواهیم… بی آنکه نامه ای از آن که برایش می نویسیم، خوانده باشیم و در دفتر
باورمان گنجانده باشیم.

باید نامه هایم را هم پاره کنم و مدادِ خودسرم را بشکنم! باید شروع کنم که نامه ای از او بخوانم و
عاشقانه مرور کنم تا شاید روزی نامه ای در جواب بنویسم. اما چه بنویسم در پاسخ امام زمانم که
می فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أشْیاعَنا وَفِّقهُمُ اللّه لِطاعَتِهِ، عَلی اِجْتماعٍ مِنَ القُلُوبِ فی الوَفاءِ بالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَمّا
تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الیُمْنُ بِلِقائِنا…».

نگرانم…

نگرانِ اینکه دوباره فراموش کنم. اما آیا هیچ عاشقی را دیده اید که نامه معشوق را فراموش کند؟ و
حتی نامه ای بنویسد که هیچ ارتباطی به نامه او نداشته باشد.

پس چگونه است که نامه هایِ ما نامه هایِ خودسرند، نامه های خنثی، نامه هایِ فراموش شده،
نامه هایی که جز حرف هایِ تکراری، چیزی برای گفتن ندارند،

نامه هایِ سرگردان…

روز آمدن تو

محبوبه زارع

باز هم نگاه بالغ جمعه بر پنجره های انتظار شکوفا شده و باز هم عطر روحانی امید، جان زمین را
به تداوم واداشته است. جمعه، جمع تمامی شور و التهاب هاست و روز تلفیق عشق و تعقّل؛ روز
یگانگی خوف و رجا، و اینها همه یعنی روز آمدن تو.

بر پرگار انتظار

در دایره زمان، بر پرگار انتظار تو، حول درون خویش در گردشیم و بر مدار استغاثه تو در دَوَران!

ای مفهوم ازلی نجات! دل های بی شکیب سرگردان در بسیطِ اشتیاقت را دریاب! دریاب این
خستگان فراموش کار را! دریاب این ره گم کردگان بی سایبان را!

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.