پاورپوینت کامل سالروز شهادت استاد مطهری ۲۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سالروز شهادت استاد مطهری ۲۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سالروز شهادت استاد مطهری ۲۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل سالروز شهادت استاد مطهری ۲۳ اسلاید در PowerPoint :

۱۰۳

چهارشنبه

۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۷

۲۴ ربیع الثانی ۱۴۲۹

۱. May. 2008

اشاره

به کوشش: نیره قاسمی زادیان

سیزدهم بهمن ۱۲۹۸ هجری شمسی به دنیا آمد؛ در فریمان ۷۵ کیلومتری مشهد. بچه چهارم
شیخ بود. هنوز پنج سالش تمام نشده بود که پدر با شیخ علی قلی، مکتب دار آبادی صحبت کرد تا به
مرتضی اجازه بدهد به مکتب برود. دوازده ساله که شد گفت: می خواهد برود مشهد و طلبه حوزه
علمیه بشود. همه مخالف بودند؛ می گفتند: «حالا دیگر دوره فقه و اصول نیست؛ باید اداری بشوی
تابه جایی برسی.» اما مرتضی تصمیمش را گرفته بود. طلبه مدرسه ابدال خان شد. آن هم زمانی که
در سرتاسر خراسان، دو یا سه معلم بیشتر پیدا نمی شد. و رضاخان عمامه و عبای همه را درآورده بود.

همان سال، میرزا مهدی شهیدی رضوی درس فلسفه الهی می داد. مرتضی همیشه می خواست
روزی پای درسش بنشیند اما به آرزویش نرسید. یک روز صبح که به کلاس رفت، دید همه گریه
می کنند. استاد از دنیا رفته بود.

شکستن حرمت مسجد گوهرشاد و قتل عام دو هزار نفر از مردم و به دنبالش تعطیلی حوزه ها، دو
سال بعد از آمدن مرتضی به مشهد اتفاق افتاد. مرتضی بعد از دو سال، بدون اینکه پاسخ
پرسش هایش را پیدا کند به روستایشان برگشت.

حالا تمام وقتش را در کتاب خانه کوچک پدرش می گذراند. از سپیده سحر در آن چاردیواری، غرق
کتاب های قدیمی و گرد و خاک گرفته می شد.

سال ۱۳۱۵ رفت به قم تا درسش را ادامه بدهد. مادر، هر چه خواست منصرفش کند نتوانست.
حجره کوچک دونفره ای را که به او داده بودند، کرده بود دخمه دنجی تا بتواند با خودش خلوت کند و
تنها به چیزهایی که دوست دارد فکر کند.

با خودش فکر می کرد »اگر به جای تحصیلات حوزوی، یکی از رشته های دانشگاهی را پیش
می گرفتم بهتر بود یا نه؟» «… الان به اصول توحید و نبوت و معاد و امامت ایمان دارم و فوق العاده
برایم عزیزند. اگر یک رشته از علوم طبیعی یا ریاضی یا ادبی را پیش گرفته بودم هم باز همین وضع
را داشتم؟»

سی ساله بود که با آیت الله روحانی آشنا شد. دختر حاج آقا سیزده ساله بود. مرتضی رفت
خواستگاری. مادر دختر گفت: «دخترم را به روحانی شوهر نمی دهم.» مرتضی اصرار کرد. مادر درس
خواندن را بهانه کرد. مرتضی گفت:«چه اشکالی دارد؟ می توانند درسشان را بخوانند و دیپلم بگیرند.»
بیست و سوم ماه بود که «بله» را گرفت و بیست و نهم همان ماه عقد کردند. بعد هم آمدند تهران و
مرتضی در مدرسه مروی مشغول تدریس شد.

اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان را سال ۱۳۳۴ تشکیل داد. همان سال تدریس در
دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را شروع کرد.

ساعت یک بعد از نیمه شب، روز چهارشنبه، پانزده خرداد ۴۲، بعد از یک سخنرانی پرآب و تاب
علیه شاه دستگیرش کردند اما بعد از ۴۳ روز با فشار علمای بزرگ آزاد شد.

تمام وقتش را گذاشته بود برای تألیف کتاب و سخنرانی در دانشگاه ها. انجمن های اسلامی،
مسجد هدایت و نارمک و هر جایی که می شد چراغی روشن کرد.

سال ۴۶، با چند نفر از هم فکرانش، حسینیه ارشاد را به راه انداخت. اما سال ۴۹، از عضویت در
هیأت مدیره استعفا کرد. از سال ۴۹ تا ۵۱، برنامه های مسجد الجواد را زیر نظر گرفت تا اینکه
مسجدالجواد و حسینیه ارشاد را هم تعطیل کردند. سال ۵۳ ساواک کار را یکسره کرد. مرتضی
ممنوع المنبر شد.

دو سال بعد، رفت به نجف تا امام را ببیند. بعد از شهادت آقا مصطفی، تمام توانش را گذاشته بود
برای انقلاب. دفعه بعد امام را در پاریس دید. امام مأمورش کرد تا شورای انقلاب اسلامی را تشکیل
بدهد. ۱۲ بهمن ۵۷ مسئولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً برعهده گرفت.

ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه