پاورپوینت کامل رحلت حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ۹۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل رحلت حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ۹۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رحلت حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ۹۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل رحلت حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ۹۷ اسلاید در PowerPoint :

۳

سه شنبه

۶ اسفند ۱۳۸۷

۲۸ صفر ۱۴۳۰

۲۴.Feb.2009

یک جرعه آفتاب

ـ اشاره

ـ گفتار مجری

ـ نکته ها

ـ زلال قلم

ـ شعر

ـ کوتاه و گویا

ـ آورده­اند که…

ـ نظر شما چیه؟

ـ کتابستان

زلال وحی

برخی ویژگی­های پیامبر در قرآن

با استفاده از آیات قرآن، چند مورد از ویژگی­های شخصیت متعالی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را برمی­شمریم: حق­پذیری (بقره: ۲۸۵)؛ تعبّد و خدامحوری (نمل: ۹۱)؛ توکّل و خدا اتکایی (شعرا: ۲۱۷)؛ دردمندی و احساس مسئولیت (آل عمران: ۱۷۶)؛ مقاومت و پایداری (احقاف: ۳۵)؛ دلجویی از یتیمان و مستمندان (ضحی: ۶ ـ ۱۲)؛ خلوص (انعام: ۱۶۲)؛ شرح صدر (شرح: ۱)؛ پیراستگی از هر گونه پلیدی (آل­عمران: ۱۶۱)؛ پرهیز از سلطه­جویی (غاشیه: ۲۲)؛ پرهیز از عوام­زدگی (جاثیه: ۱۸) و … .[۱]

یک جرعه آفتاب

شمیمی از گلستان نبوی

نماز

«بَینَ العَبدِ وَ بَینَ الکُفرِ تَرکُ الصَّلوهِ؛ میان بنده و کفر، ترک نماز فاصله است».[۲]

«اَحَبُّ الأعمالِ إلَی اللهِ الصَّلاهُ لِوَقتِها، ثُمَّ بِرُّ الوالِدَینِ، ثُمَّ الجِهادُ فی سَبیلِ اللهِ؛ بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است، آن گاه نیکی با پدر و مادر، آن گاه جنگ در راه خدا».[۳]

عفّت

«العَفافُ زینَهُ النِّساءِ؛ عفّت، زینت زنان است».[۴]

خانواده

«شَرُّ النَّاسِ المُضَیِّقُ عَلی اَهلِه؛ بدترینِ مردم آن کس است که بر اهل خانه خود سخت گیرد».[۵]

بیم پیامبر از …

«أخشی ما خَشیتُ عَلی اُمَّتی کِبَرُ البَطنِ وَ مُداوَمَهُ النَّومِ و الکَسَلُ وَ ضَعفُ الیقینِِ؛ بر امّت خویش، بیشتر از هر چیز، از شکم­پرستی و پرخوابی و بیکارگی و بی­ایمانی بیمناکم».[۶]

دانش

«لِکُلِّ شَیءٍ طریقٌ وَ طَریقُ الجَنَّهِ العِلمُ؛ هر چیزی راهی دارد و راه بهشت، دانش است».[۷]

وفای به عهد

«ثَلاثٌ لَیسَ لِأَحَدِ النّاسِ فیهِ رُخصَهٌ: بِرُّ الوالِدَینِ مُسلِماً کانَ أو کافِراً، وَ الوَفاءُ بِالعَهدِ لِمُسلِمٍ أو کافِرٍ و الأَمانَهِ إلی مُسلِمٍ کانَ أَو کافِرٍ؛ سه چیز است که هیچ کس به ترک آن مجاز نیست: نیکی با پدر و مادر، مسلمان باشند یا کافر، وفای به عهد برای مسلمان یا کافر، و برگرداندن امانت مسلمان یا کافر».[۸]

آفات زبان

«لاشَیءَ اَحَقُّ بِالسِّجِنِ مِنَ اللِّسانِِ؛ هیچ چیز به زندانی شدن شایسته­تر از زبان نیست».[۹]

گرفتاری خوبان

«مَن یُرِدِ اللهُ بِهِ خَیراً یُصَب مِنهُ؛ خدا برای هر که نکویی خواهد، مبتلایش کند».[۱۰]

دل عارفان

«اِنَّ لِکُلِّ شَیءٍ مَعدِناً وَ مَعدِنَ التَّقوی قُلُوبُ العارِفینَ؛ هر چیزی معدنی دارد و معدن پرهیزکاری دل عارفان است».[۱۱]

«اِیّاکُم وَ الطَّمَعَ فَاِنَّهُ هُوَ الفَقرُ الحاضِرُ؛ از طمع بپرهیزید که فقرِ آماده است».[۱۲]

داستان دنیا و بی­اعتباری آن

«مَثَلُ هذِهِ الدُّنیا مَثَلُ ثَوبٍ شُقَّ مِن اَوَّلِه إلی آخِرِه فَبَقِی مُتَعَلِّقاً بِخَیطٍ فی آخِرِهِ فَیوشِکُ ذلِکَ الخَیطُ أن ینقَطِعَ؛ حکایت این دنیا چون جامه­ای است که از اول تا آخر آن دریده و شکافته شده و فقط به نخی از آخر آویخته باشد و چیزی نمانده که آن نخ نیز پاره شود».[۱۳]

اشاره

خلاصه­ای از ۲۳ سال

محمدکاظم بدرالدین

کارهای مهمی که پیغمبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ظرف مدت ۲۳ سال نبوتش انجام داد، می­توان در این امور خلاصه نمود:

۱. آوردن دین تازه و نشر آن دین ـ به شایستگی ـ در میان مردم آن عصر؛

۲. تشکیل حکومتی نوین، مردمی و جامع الابعاد؛

۳. قبایل پراکنده عرب آن روز را که قرن­ها بر اثر جنگ­های خونین به دشمنی و خصومت عادت کرده بودند، به زیر خیمه اتّحاد و اتفاق گرد آورد و خوی خصومت آنها را به خوی برادری و اخوت مبدل ساخت؛

۴. مجموعه قوانین دین خویش را ظرف مدتی کوتاه آنچنان در جامعه و حتی آن عصر پیاده کرد و قوانین اخلاقی، اجتماعی، عبادی اسلامی را به نحوی به اعماق دل­های سختِ مردم جاهلیت و به درون خانه­ها و خانواده­ها رسانید که دین اسلام به صورت و شیوه و رسم مألوف درآمد و به عنوان سنت رسول شناخته گردید.[۱۴]

پیامبر، عامل وحدت

اگر آن حضرت را «پیامبر وحدت» به شمار آوریم، بیراهه نرفته­ایم.

تاریخ شاهد فراوان صحنه ­هایی در زمینه ایجاد الفت و مودّت بین مردم و زدودن کینه­ها و کدورت­ها در حیات پیامبر است. داستان تدبیرِ وحدت­بخش او در نصب حجرالأسود در جای خود و جلوگیری از خونریزی میان قبایل قریش، یکی از آنهاست. ایجاد برادری بین مسلمانان پس از هجرت به مدینه، نمونه دیگر است. نهی آن حضرت از عیب­جویی دیگران در حضورش نسبت به افراد غایب، تأکید بر مزیت نداشتن عرب بر عجم و سفید بر سیاه، مگر براساس تقوا، پذیرش یکسان دعوت فقیر و غنی و برده و آزاد برای رفتن به مهمانی و خانه آنها، جلوگیری از درگیری و حل نزاع دیرین میان اوس و خزرج در یثرب و ایجاد آشتی و الفت میان ایشان و… از این نمونه­هاست. حتی سخنان حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نیز مایه وحدت و الفت بود. امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ از قول امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ این روش پیامبر را چنین توصیف می­کند: پیامبر خدا زبان خود را از حرف زدن نگه می­داشت؛ مگر در جایی که برایش مفید بود و به او مربوط می­شد. مردم را الفت و وحدت می­بخشید و آنان را متفرق و بیزار از هم نمی­ساخت.[۱۵]

پیامبر به تشکیل «امت واحده» پرداخت و براین اساس، عوامل جدایی و مرزبندی که در دیگر جوامع بشری بود، کنار رفت.[۱۶]

اهمیت نماز

پیامبر عظیم­الشأن اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، نماز را نور چشم خود می­دانست.[۱۷] ایشان در سخنی به ابوذر می­فرماید: «گرسنه هرگاه بخورد، سیر می­شود و تشنه اگر بنوشد سیراب می­شود، اما من از نماز سیر نمی­شوم.»[۱۸] پیامبر با اشتیاق تمام، انتظار وقت نماز را می­کشیدند.[۱۹] در مورد اهمیت دادن پیامبر به نماز اول وقت آورده­اند که: وقتی لشکر اسلام پس از جنگ خیبر به مدینه بازمی­گشت، به ناحیه­ای به نام «وادی­القری» رسید. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نیروها را بسیج کرد و آماده­باش داد و به چهار تن از افرادِ سپاه خود پرچم داد و فرمود: ابتدا آنان را به اسلام دعوت کنید؛ اگر پذیرفتند خون و مالشان محفوظ و محترم خواهد بود، در غیر این صورت بر آنان یورش برید. اصحاب و یاران حضرت، سرگرم انجام دادن مأموریت خود بودند که وقت نماز فرا رسید. آن گاه رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دستور داد کارها را تعطیل کنند. سپس نماز جماعت برپا نمود و پس از نماز به افرادش دستور داد که کار را از سر گیرند.[۲۰]

پیامبر و الگوی مصرف

پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ زندگی مسرفانه یک فرد را موجب فقر و تهیدستی خود او در پایان زندگی­اش می­داند:

«مَن بَذَّرَ اَفقَرَهُ اللهُ؛ کسی که ریخت و پاش کند، خدا او را فقیر می­گرداند».[۲۱]

رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در یک پیش­بینی، مسلمانانی را که در آب وضو و غسل، اسراف روا می­دارند و از حدّی که آن حضرت معین فرموده است خارج می­شوند، از سنّت خویش بیرون می داند و می­فرماید: «آب وضو یک مُدّ (تقریباً ۱۰ سیر) و آب غسل یک صاع (تقریباً ۳ کیلوگرم) است و پس از من کسانی خواهند آمد که آن را اندک می­شمارند؛ پس آگاه باشید که آنان برخلاف سنّت من هستند…».[۲۲]

حکایت

روزی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از راهی عبور می­کرد. یکی از یارانش به نام «سعد»، مشغول وضوگرفتن بود و آب زیادی می­ریخت. پیامبر فرمود: ای سعد! چرا اسراف می­کنی؟ عرض کرد: آیا در وضو نیز اسراف هست. پیامبر فرمود: «بله، حتی اگر در کنار نهر آب باشی!»[۲۳]

قدردانی از نعمات الهی، انسان را به پرهیز از اسراف سوق می­دهد. نعمت در نظر پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، بزرگ بود اگرچه بسیار اندک بود.

حکایت

روزی در حجره یکی از همسرانشان خرده نانی بر زمین افتاده بود. آن را برداشتند و بوسیدند و میل کردند. سپس خطاب به همسرشان فرمودند: «این چیزی است که آسمان و زمین و موجوداتِ بین آنها در کار بوده­اند تا این لقمه به دست تو رسیده است».[۲۴]

پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در بخش هایی از بیانات امام سجاد ـ علیه السلام ـ [۲۵]

نور محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در آسمان­ها عطیه­ای بود که طی روزها و روزگارها ذخیره مانده بود تا سرانجام در آخرالزمان به امت مرحومه ارزانی شود و روشنایی خاموشی­ناپذیرش بر دل و جان ما بتابد.

محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ امام رحمت و واسطه فیض و پیشوای خیرات و اصلاحات و کلید برکت و نعمت بود.

پروردگارا! روح مقدس محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را در اعلی علیین به جوار خویش بپذیر و به پاداش رنج­ها و زحمت­هایی که آن روح مقدس در راه رضای تو و سعادت بندگان تو به خود پذیرفته، قرین رضا و مسرتش فرمای. آن­چنان بر منزلت و مرتبتش بیفزای که از آفریدگان تو، کس هم­سنگ و هم­وزن وی نباشد و بر فرشتگان مقرب و پیامبران مرسل تو برتری و مهتری گیرد.

گفتار مجری

آموزه­های عملی

نماز

زیاد نماز می­خواند. پاهایش تاول زده بود. آیه نازل شد: «قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به زحمت بیفتی.»[۲۶] وقت نماز، گریه­اش می­گرفت و بی­حال می­شد. به او می­گفتند: تو پیامبر خدا هستی؛ تضمین شده­ای! می­گفت: آیا شکرش را نگزارم؟ وقت نماز، ناشناسِ ناشناس می­شد. دیگر آدمِ چند لحظه پیش نبود. هیچ کاری او را از ملاقات خدا غافل نمی­کرد. این را امام علی ـ علیه السلام ـ می­گفت؛ جانش بود پیامبر.

قرآن

اگر پیامبر هم باشی، از تذکر بی­نیاز نیستی. به عبدالله بن مسعود ـ قاری قرآنش ـ گفته بود: برایم قرآن بخوان.

ـ من بخوانم؟! قرآن بر شما نازل شده، من برایتان بخوانم؟!

ـ آری، دوست دارم از دیگری بشنوم. عبدالله می­خواند و پیامبر اشک می­ریخت.[۲۷]

ساده­زیستی

رفته بودند دیدنش. حصیر، بسترش بود و لیف خرما هم متّکایش . وقتی تعجب آنها را دید، گفت: مرا به دنیا چه کار؟ در گذرم؛ مسافری که ساعتی زیر درخت می­آساید و می­رود. برایش بستری از پشم آورده بودند. متوجه نبودند. به عایشه گفت: اگر می­خواستم، خدا کوه­ها را برایم طلا می­کرد.[۲۸]

تشویق به کار

از تبوک برمی­گشت، سعد انصاری به استقبالش رفت.

ـ دستان زبری داری، سعد!

ـ طناب و بیل، منبع درآمدم است.

باورش سخت بود. بر دستان سعد بوسه زد: «این دستی است که آتش دوزخ به آن نمی­رسد».

یک بار از ذکر و دعا و قرآن و نماز کسی برایش گفتند. پرسید: چه کسی کارهایش را انجام می­دهد؟

گفتند: البته ما با کمال میل! فرمود: شما از او بهتر هستید.[۲۹]

خوش­رفتاری با کودکان

دامان مبارکش نجس شده بود. کودک نتوانسته بود خودش را نگه دارد. پدر و مادر بچه ناراحت و شرمنده شدند. خواستند او را عتاب کنند؛ اما نگذاشت: «رهایش کنید؛ بگذارید راحت باشد. اثر نجاست می­رود؛ اما اثر تندی می­ماند».[۳۰]

رعایت حال همسایگان

برای همسایه حرمت قائل بود؛ مثل خون مسلمان. تا چهل خانه را هم همسایه اعلام کرد. برای وحدت و همیاری بیشتر؛ می­گفت: اگر مریض شد باید عیادتش کنی، اگر مُرد باید تشییعش کنی، اگر قرض خواست باید بدهی و اگر حادثه تلخ و شیرینی رخ داد، باید شریکش باشی و تسلیت یا تبریکش گویی. حتی در خانه­سازی هم مراعاتش را بکن؛ دیوار خانه­ات مانع باد نباشد. در جنگ تبوک گفت: هر کس همسایه­اش را اذیت کرده، با ما نیاید.[۳۱]

خوش­خویی

عرب بیابانی چنان عبایش را کشید که ردّ آن روی گردنش ماند. می­گفت: فرمان بده تا آنچه از مال خدا نزد توست، به من هم بدهند! به این جور رفتارها عادت کرده بود. تبسّم کرد و گفت: این همه درشتی لازم نبود. هرچه می­خواهد، به او بدهید.[۳۲]

نکته­ها

امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود: نام رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در صُحُفِ ابراهیم «ماحی[۳۳]» است و در تورات موسی ـ علیه السلام ـ «حادّ» و در انجیل عیسی ـ علیه السلام ـ «احمد» و در قرآن «محمد».[۳۴]

قبل از آنکه فرمانِ اذان برسد، معمولاً منادی پیامبر ندا می­داد: «الصَّلاه جامِعَه» و مردم جمع می­شدند، ولی وقتی که قبله تغییر کرد، آنگاه اذان معمول شد.[۳۵]

یعقوبی می­نویسد: نخستین نمازی که بر پیامبر واجب شد، نماز ظهر بود.[۳۶]

ابن شهر آشوب روایت کرده است که حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود: «یا علی! به هر که مصیبتی برسد، مصیبتِ مرا یاد کند که آن عظیم­ترین مصیبت­هاست».[۳۷]

عبدالله بن عباس می­گوید: به رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ عرض کردم: به من سفارش و وصیتی بفرما. فرمود: بر تو باد که پیوسته ملازم مودت و دوستداری علی بن ابیطالب باشی… .[۳۸]

زلال قلم

یک دنیا تنهایی شعله­ریز

محمدکاظم بدرالدین

پیاله­های سیه­گون زهر را به کامِ خاکستان دنیا ریخته­اند. آن گونه که تمامت این وسعت غریب، تاول تاول، مرثیه آورده است. مدینه امروز، مدینه اندوه است که چشم­های حزینش به تعزیت نشسته است و با تمام جوارح، فریاد مصیبت سر می­دهد.

به هر طرف که رو می­کنی، بوی غمگنانه کوچِ رسول الله، ولوله­ای از ماتم را برپا کرده است. شعرهای تعهد، سوار بر توسن خیال، خود را کنار اشک­های مدینه­النبی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ رسانده­اند. غزل­ها، قصیده­ها، منظره­های پرلهیب را که آن سوی پنجره نگاهشان است، می­بینند.

… و شکسته باد این قلم اگر تنها فراق را به تصویر کشد و خود در تن عزا به سر و سینه نکوبد! تیره­بخت باد صحیفه روزگار، اگر همچون حجره­های رسول، جامه سوگ نپوشد و نگرید!

بیست و هشتم صفر را ­می­گرییم که پیامبری والا از جانبِ اشتیاقِ خاک پرکشیده است و ما با یک دنیا تنهایی شعله­ریز، جا مانده­ایم. آتشی عظیم در جان امروز رخنه کرده است که کسی نمی­داند کجا پناه برد. فراق، روی سر لحظه­ها آوار شده است و کسی نمی­داند سراغِ آن صدای مهربان را از کدام محله شهر پیغمبر باید گرفت. کسی نمی­داند شمّه­ای عطر محمدی را کجا باید جست.

بیست وهشتم صفر، جانگدازترین بخش تاریخ است که ابیات سراسرسوز فاطمه(س) در رثای پدر، ارکان آسمان را به لرزه واداشته است و اشک­های یکریز علی نیز.

امروز وقتی همراه می­شویم با پریشان­حالی ام­ابیها، شعله ای از آتش فراق را می­چشیم. فاطمه چند روزی با غصه و ماتم پس از پیامبر باز مانده است تا حدیث از دست دادنِ خورشید ـ این مفصل ترین داغ ـ فروزان بماند.

به راستی الفتی گرفته بودند این سجاده و منبر و محراب به نور پیامبر مهربان، به بوی دلاویز صفا و عشق. اینک اما در اقیانوسی از زخم­های بی­شمار، غوطه­ورند. اکنون نغمه­های بی کسی از یک یکِ ستون­های مسجد النبی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ برخاسته است. در گوشه و کنار مسجد پیامبر، گویی گَرد جدایی پاشیده­اند. اینک ماییم و پاره­های دل و راه باقی مانده.

بیست وهشتم صفر را آه می­کشیم و به یاد می­آوریم حکایات شکیبایی پیامبر را روبه روی مجموعه­ای از بی­وفایی­ها و نامردمی­ها و زخم زبان­ها.

اما حکایت همچنان باقی است و این بار نوبتِ علی ـ علیه السلام ـ است که روبه روی همان مجموعه قرار بگیرد.

شعر

کهکشان عشق

وقتی قدم به ساحت دل­ها گذاشتی

بر شب، امید روشن فردا گذاشتی

نم نم فرود آمدی از قله حرا

در هر قدم، تجلی سینا گذاشتی

تاریخ را که تشنه یک جرعهْ عشق بود

ناگاه در برابر دریا گذاشتی

با کهکشان عشق، به میقات آمدی

آیینه­ای از آن، به تماشا گذاشتی

رفتی، دوباره آدم غربت نصیب را <

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.