پاورپوینت کامل شهادت مظلومانه آیت الله دکتر بهشتی و ۷۲ تن از یارانش توسط منافقین ۷۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شهادت مظلومانه آیت الله دکتر بهشتی و ۷۲ تن از یارانش توسط منافقین ۷۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهادت مظلومانه آیت الله دکتر بهشتی و ۷۲ تن از یارانش توسط منافقین ۷۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شهادت مظلومانه آیت الله دکتر بهشتی و ۷۲ تن از یارانش توسط منافقین ۷۹ اسلاید در PowerPoint :

۴۷

۷ تیر ۱۳۸۸

۵ رجب ۱۴۳۰

۲۸.Jun.2009

اشاره

گفتار مجری

زلال قلم

شعر

با خاطرات

کتابستان

اشاره

هم حسینی، هم بهشتی

سید محمدمهدی موسوی

محله لومبان اصفهان، زادگاه فرزندی شد که هم «حسین» بود و هم «بهشتی». سیدمحمد، چهار بهار، از عمرش گذشته بود که به مکتب خانه رفت، ولی خیلی زود رشد کرد. فقط ۱۲ سال داشت که دانش آموز دبیرستان سعدی شد. کم کم اشتیاق تحصیل در مدرسه علمیه صدر، وجودش را گرفت. سید محمد در حالی که فقط ۱۴ سالش بود، شده بود طلبه علوم دینی. چهار سال که گذشت، سیدِ تشنه علم، به دریای ِ حوزه قم پا نهاد، ولی درس کلاسیکش را هم از یاد نبرد.

سال ۱۳۲۷ شمسی دیپلم ادبی گرفت و در سال ۱۳۳۰ هم در رشته فلسفه از دانشگاه تهران لیسانس گرفت. خودش را برای اعزام به خارج آماده می کرد؛ یعنی می خواست از بورس اعزام استفاده کند که یک حادثه نظرش را عوض کرد. ازاین رو، همین جا ماند و رفت سراغ آموزش و پرورش. سید، حالا دیگر دبیر شده بود. یک روحانی که زبان انگلیسی تدریس می کرد.

مدرسه دین ودانش به سبک جدید برای دانش آموزان قمی و مدرسه علمیه حقانی برای طلاب، از طرح هایی بودند که سید را به هدفش نزدیک می کردند. تدریس و تأسیس مدرسه، مانع تحصیلات وی نبود. سال ۱۳۳۹، از پایان نامه دکتری خود با عنوان «خدا در قرآن» در رشته فلسفه دفاع کرد.

شروع مبارزه ها برای بسیاری از شاگردان امام(ره)، فصل جدیدی در زندگی بود. سید هم که از مهره های اصلی به شمار می آمد، به فعالیت پرداخت، ولی از سال ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۹ در ایران نبود؛ چون مدیریت مرکز اسلامی هامبورگ را بر عهده داشت.

بعد از بازگشت به میهن، دوباره رفت سراغ آموزش و پرورش، ولی این بار به نوشتن کتاب های دینی نیز پرداخت. مبارزه ها که اوج گرفت و امام(ره) به فرانسه رفت، سید هم به پاریس رفت. همان جا بود که امام(ره) فرمان تشکیل شورای انقلاب را به او داد.

انقلاب که پیروز شد، مجلس خبرگان قانون اساسی را با درایتی مثال زدنی اداره کرد. دبیر کل حزب جمهوری اسلامی بود و به فرمان امام(ره)، رئیس دیوان عالی کشور شد. آخرین برگ دفتر زندگانی اش این بود که: «بهشتی مظلوم زیست، مظلوم مرد و خار چشم دشمنان بود».[۱]

شهید بهشتی، قربانی جریان پیچیده نفاق

بیش از یک ربع قرن از عروج ملکوتی راست قامت جاودانه تاریخ دکتر آیت الله بهشتی می گذرد. یادکرد شهید مظلوم در هر سال، نه فقط به خاطر پاسداشت یک انسان متفکر، انقلابی، آگاه، شجاع، مدیر و مدبّر است، بلکه او نماد جریان شناسی انقلاب بود تا در هر عصری، فرزندان به جای مانده، آرمان های مقدس خود را از لابه لای حوادث و تحولات زودگذر دریابند و صحیح را از سقیم، مصلح را از مفسد و مخلص را از فرصت طلب بازشناسد.

حادثه هفت تیر سال شصت، محصول یک جریان ریشه دار تاریخی منحرف و کینه توز نسبت به پایه گذاران نهضت امام خمینی(ره) بود که در هفت تیر به نتیجه رسید و ۷۲ نفر از بهترین یاران انقلاب را از ما گرفت.

جریان بنی صدر و منافقان که بر سرنوشت کشور و بخش مهمی از نیروهای نظامی مسلط بود، با فضاسازی های احزاب لیبرال و بهره گیری از بعضی چهره های موجه انقلاب، در مقابل جریان شهید بهشتی قرار گرفت. بنی صدر با اختیار فراوان در نیروهای مسلح و جانشینی فرمانده کل قوا، هم بین نیروهای مسلح تفرقه ایجاد می کرد و هم در پشت جبهه با روزنامه «انقلاب اسلامی» به مظلوم نمایی و شایعه پراکنی می پرداخت. او یارانی مانند احمد سلامتیان در مجلس داشت که طرح تفرقه و جریان سازی علیه شهید بهشتی و نیروهای انقلاب را دنبال می کردند.

منافقان نیز که از دخالت در مقدّرات کشور مأیوس شده بودند، زیر چتر حمایت های بنی صدر به کادر سازی میلیشیا می پرداختند تا در موقع لازم، با یک تیر خلاص، رهبری و انقلاب را ساقط کنند.

صبر و دوراندیشی شهید بهشتی، طرح های پیچیده آنها را به بن بست می کشاند تا اینکه به این نتیجه رسیدند شمشیر نفاق را از رو ببندند و کار را تمام کنند. اتحاد شوم بنی صدر و منافقان با نفوذ دادن شخصی به نام کلاهی در دفتر حزب جمهوری اسلامی در بعدازظهر هفتم تیر، شهید بهشتی و یارانش را در مسلخ عشق و معبد حزب جمهوری اسلامی به لقای خدا واصل کرد.[۲]

گفتار مجری

نگاهی به مهم ترین اندیشه های سیاسی اجتماعی شهید بهشتی[۳]

الف) عدل

تمام فسادها در هر اجتماعی که باشد، در درجه اول به خاطر نداشتن یک نظام مقتدر و عادل است که نام آن حکومت صالح است. مشکل را باید آنجا حل کرد.

این فاصله فراوان درآمدها و زندگی ها به هیچ عنوان با عدل اسلامی سازگار نیست.

محور جامعه اسلامی، عدل است، آن هم نه فقط عدل اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، بلکه عدل اقتصادی و عدل سیاسی بر پایه اعتدال بینشی و اخلاقی. در جامعه اسلامی، زیربنای همه عدل ها عدل اخلاقی است.

وقتی خواستیم از موضع صدق و حق و عدل که روح اسلام است، با هم برخورد کنیم، گاهی هم تلخی است، ولی من این تلخی ناشی از برخورد صادقانه را بر آن شیرینی کاذب ناشی از برخورد منافقانه و مجامله آمیز ترجیح می دهم. زندگی در آن حالت است که نورانی است و از فروغ الهی بهره مند است.

جمهوری اسلامی ما تا زمانی که موفق به ایجاد عدل اقتصادی و عدل سیاسی و اجتماعی نشود، این بعد از رسالت انبیا را تحقق نداده است.

باز هم تکرار می کنم که تا مسئله تقسیم عادلانه و برادرانه امکانات زندگی در این کشور بر همه مردم و امکانات کار بر همه مردم حل نشود، سایر مسائل انقلاب ما حل شدنی نیست.

باید امکانات زندگی و امکانات کار در این جامعه طوری تقسیم شود که همه مردم ما احساس عدالت اقتصادی و اجتماعی بکنند، والا با شعار مسائل حل نمی شود.

ب) زن و حجاب

وقتی اسلام در پوشش زن و مرد و صحبت کردن و رفتار آنها سخت گیری می کند، این تنگ نظری نیست؛ وسعت نظر است.

زن دلسوز باایمان که خانه و کاشانه و خانواده را به بهترین صورت اداره می کند تا مرد بتواند در میدان های دیگر با فراغ بال تلاش کند، مجاهد محسوب می شود.

اگر می خواهیم به سوی اسلام اصیل همه جانبه تمام عیار پیش برویم، باید مسئله پوشش مطلوب با کرامت خواهران را یک مسئله سطحی و کم بها اعلام نکنیم.

وقتی قرار است محتوای یک جامعه، عفت و پاک دامنی زن و مرد باشد، آن وقت مسئله پوشش برازنده یک خواهر مسلمان دیگر مسئله فرم و شکل ساده بی بها یا کم بها نیست؛ شکلی عمیقاً در رابطه و درخور آن محتواست.

باید عفت اخلاقی جامعه مسلمان و امنیت اجتماعی اش هر دو تأمین باشد. در این زمینه، اتفاقاً نقش حکومت خیلی قوی است. باید طوری باشد که واقعاً یک زن اگر نیمه شب از خیابان خلوت و تنها عبور می کند، امنیت داشته باشد.

همان طور که نظم عبور و مرور محترم است، عفت و پاک دامنی در جامعه اسلامی هزار بار از آن محترم تر است.

ج) روحانیت

هرکسی عمامه بر سر گذاشت و عبا بر دوش انداخت، روحانی نیست و در جامعه روحانیون نیز باید برنامه پاک سازی به مورد اجرا درآید.

علمای اسلام اگر در مقام ولایت، دنیاطلبی کردند، اگر اخلاق آنها اخلاقی طاغوتی شد، اگر اینهایی که تا قبل از ولایت فقیه با مردم خاکی و متواضع بودند، حال برای مردم قیافه گرفتند… . من اصلاً می گویم اینها فقیه جامع الشرایط نیستند.

من به عنوان یک روحانی با شما عهد می کنم که در همه عمرم و هم اکنون تا زنده ام، از کسانی که در صدد تحمیل عقیده، فکر و اندیشه به دیگران هستند، بیزارم.

روحانیت باید همچنان با مردم در صحنه بماند. مردم و روحانیت باید برای همیشه در صحنه بمانند تا اصالت و هویت اسلامی انقلاب و استقلال و مصونیت کامل انقلاب از دخالت عوامل مرئی و نامرئی بیگانه تضمین شود. شما ای روحانیین عزیزی که مسئولیت های مختلف ولایت فقیه و گوشه هایی از اعمال این ولایت فقیه را عهده دار شده اید، شما را به خدا سوگند، لباس پوشیدنتان، اخلاق و رفتار و معاشرتتان، نشست و برخاست و آمد و شدتان، منزل و مأوایتان، همه چیز شما چنان باشد که این مردم ببینند شما کسانی هستید که از علم و معرفت و فقه و عدالت و تقوای اسلامی و آشنایی به مسائل امروز امت اسلام و جهان، سهمی مطلوب و مقبول دارید.

روحانیت نمی گوید که در لباس روحانیت کم وبیش عناصر ناصالح وجود ندارد. چنین عناصری وجود دارد و باید به دست خود روحانیت حساب اینها روشن شود و کنار زده شوند.

روحانی در میان مردم مثل ماهی می ماند و آب. روحانی با مردم و در مردم زنده است. بدون مردم و بعد از مردم نمی تواند رسالتش را ایفا کند. علاوه بر این، روحانی در جامعه ما یک نقش دیگری را نیز خودبه خود بر عهده دارد و آن خدمت بی منّت به مردم است.

روحانی اگر می خواهد بیانگر اسلام برای مردم باشد، باید در دل مردم جای داشته باشد. اگر می خواهد آنها را موعظه کند، باید در قلب مردم جای داشته باشد و در متن مردم زندگی کند.

د) دانشجو

رسالت دانشجو این است که همچنان به صورت عنصر اصلی انقلابی جامعه بماند.

دانشجو باید فرهنگ این انقلاب را روز به روز بهتر بشناسد.

دانشجوی بریده از مردم، نمی تواند خود را خلّاق یک انقلاب بیابد.

این دانشجو است که باید امروز در برنامه خودسازی پیش بینی کند که چگونه خود را بسازد که به خیل بی دردان نپیوندد.

ه) جوانان

آرمان ما این است که جوانان و نوجوانان ما همگی حتی آنها که فریب خورده بودند، به راه اصیل اسلام، به راه پاکی و فضیلت و تقوا و عدل اجتماعی، عدل اقتصادی، عدل سیاسی بیایند.

قلب ما، دل ما و سراسر وجود ما، مالامال از عشق و علاقه به هدایت نسل جوانان انقلابی مان در خط پاک و اصیل اسلام و در خط امام است.

امروز دشمنان اسلام سراغ نوجوان ها و جوان ها و عموم مردم حرکت می کنند و با آن وسوسه انگیزی ها و با زبان چرب و نرم منافقانه می خواهند همه را از راه بیراه کنند؛ نمی شود سنگر تبلیغ را خالی کرد.

و) آرمان ها و ارزش ها

می گوییم آقا در یک جامعه سالم، انسان ها را با صنفشان، با گروهشان، با لباسشان ارزیابی نکنید. نگویید ژاندارم چه جور، سرباز چه جور، پاسدار چه جور، روحانی چه جور، کارمند چه جور، مرد چه جور. در یک جامعه سالم انسان ها را با آن فضیلت ها و با آن ارزش ها که در عمل از آنها می یابید و مشاهده می کنید، بیازمایید و ارزیابی کنید و مقام و منزلتی که به آنها می دهید، بر پایه ارزش های واقعی باشد که از آنها می بینید.

مسئله اصلی ما حاکمیت مکتب و حاکمیت نظام ارزشی اسلام بر رفتار ما است.

صادقانه می گویم که ما جز تأکید و پافشاری روی معیارهای اسلامی و مکتبی هیچ انگیزه ای نداریم.

آنچه برای همه ما بسیار مهم است، تأکید روی آرمان ها و ارزش ها و نظام اصیل ارزشی اسلام است.[۴]

پا به پای شهیدان هفت تیر

الف) شهید موسی کلانتری، وزیر راه و ترابری

شهید مهندس موسی کلانتری، در سال ۱۳۲۷ در شهر مرند به دنیا آمد. در همان شهر به تحصیلات خود تا پایان دوره متوسطه ادامه داد. سپس در رشته راه و ساختمان از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. در سال ۱۳۵۷ و در اوج تظاهرات و اعتراض مردم، کار را رها کرد و به مبارزه مسلحانه بر ضد رژیم پرداخت. با پیروزی انقلاب اسلامی، در کمیته های شهر، عهده دار نگهبانی از دستاوردهای نهضت اسلامی شد. در سال ۱۳۵۸، اداره راه خوزستان و سپس آذربایجان غربی را فعال کرد. او پس از خدمات فراوان، از سوی شورای انقلاب به وزارت راه و ترابری برگزیده شد و همه همت و تلاش خود را در این راه بسیج کرد و در نهایت نیز، راهی کاروان کربلا شد و در هفتم تیر ۱۳۶۰، جام شهادت را نوشید.[۵]

وزیر با مردم عادی فرقی ندارد!

مادر شهید موسی کلانتری، از شهدای واقعه هفت تیر در خاطره ای نقل می کند: «در آن زمان که موسی وزیر راه بود، گذرنامه به دست ایشان امضا می شد. یک روز از او خواستم که خروجی مرا امضا کند تا نزد دخترم به ترکیه بروم، ولی موسی خواست که مثل مردم عادی توی صف بایستم و خروجی بگیرم. وقتی هم من از این موضوع ناراحت شدم، با حالت برافروخته گفت: بروید در صف ها بایستید تا مشکلات مردم را ببینید. بعد آن مشکلات را به ما منتقل کنید تا کشور را درست اداره کنیم. انقلاب به وجود آمده تا بین شما که پسرتان وزیر است، با کسی که هیچ کس را در نظام ندارد، فرقی نباشد».[۶]

ب) شهید دکتر حسن عباس پور، وزیر نیرو

شهید دکتر حسن عباس پور، در سال ۱۳۲۳ در تهران به دنیا آمد. او پس از پایان تحصیلات دبیرستان، بلافاصله در دانشگاه تهران دوره کارشناسی و کارشناسی ار

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.