پاورپوینت کامل ضربت خوردن و شهادت امام علی(ع) ۹۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ضربت خوردن و شهادت امام علی(ع) ۹۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ضربت خوردن و شهادت امام علی(ع) ۹۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ضربت خوردن و شهادت امام علی(ع) ۹۷ اسلاید در PowerPoint :
۱۶۷
چهار شنبه
۱۹ و ۲۱ شهریور ۱۳۸۸
۱۸ و ۲۰ رمضان ۱۴۳۰
۹,۱۱.Sep.2009
اشاره (ورودیه)
گفتار مجری
سختژن بزرگان
نکنه ها
متن ادبی
شعر
زیرنویس
کتابستان
اشاره (ورودیه)
جامعیت شخصیت امام علی(ع) در طول تاریخ[۱]
شخصیت عظیم و گسترده امیر مؤمنان، علی(ع)، وسیع تر و متنوع تر از آن است که یک مرد بتواند در همه جوانب و نواحی آن وارد شود و توسن اندیشه را به جولان آورد. حداکثر آنچه برای یک فرد میسر است، پرداختن به یک یا چند ناحیه محدود و معین است. یکی از نواحی و جوانب وجود این شخصیت عظیم، از نظر تأثیر او بر روی انسان ها به شکل مثبت یا منفی است. به عبارت دیگر، «جاذبه و دافعه» نیرومند آن حضرت است.
شخصیت افراد از نظر عکس العمل سازی در روح ها و جان ها یکسان نیست؛ به هر نسبت که شخصیت حقیر تر است، کمتر اندیشه ها را به خود مشغول می دارد و در دل ها هیجان و موج ایجاد می کند و هرچه عظیم تر و نیرومندتر است، عکس العمل سازتر! شخصیت های این گونه، زیاد سر زبان ها می افتند، موضوع مشاجره ها و مجادله ها می شوند، سوژه شعر و نقاشی و هنرهای دیگر واقع می شوند و قهرمان نوشته ها می گردند. این ها چیزهایی است که درباره امام علی(ع) به حد اعلا وجود دارد و او از این نظر، بی رقیب یا بسیار کم رقیب است.
امتیاز اساسی امام علی(ع) و دیگر مردانی که از پرتو حق روشن بوده اند، این است که افزون بر مشغول داشتن خاطره ها و سرگرم کردن اندیشه ها، به دل ها و روح ها، نور و حرارت، عشق و نشاط و ایمان و استحکام می بخشند.
فیلسوفانی مانند سقراط، افلاطون، ارسطو، بوعلی و دکارت هم قهرمان تسخیر اندیشه هایند. رهبران انقلاب های اجتماعی و مشایخ عرفان نیز پیروانی گرد خود جمع و گاه آنها را وارد مرحله تسلیم می کنند، اما فیلسوفان، شاگرد می سازند، نه پیرو، رهبران اجتماعی، پیروان متعصب می سازند، انسان های مهذّب، اقطاب و مشایخ عرفان، ارباب تسلیم می سازند، نه مؤمن مجاهد فعال.
در حضرت علی(ع)، هم خاصیت فیلسوف است و هم خاصیت رهبر انقلابی و هم خاصیت پیر طریقت و هم خاصیتی از نوع خاصیت پیامبران. مکتب او، هم مکتب عقل و اندیشه است و هم مکتبی انقلابی و هم مکتب تسلیم و هم مکتب حسن و زیبایی و جذبه و حرکت.
حضرت علی(ع) پیش از آنکه امام عادل برای دیگران باشد و درباره دیگران به عدل رفتار کند، خود، شخصاً موجودی متعادل و متوازن بود. کمالات انسانیت را با هم جمع کرده بود. هم اندیشه ای عمیق و دور رس داشت و هم عواطفی رقیق و سرشار. کمال جسم و کمال روح را توأم داشت. شب، هنگام عبادت، از ماسوی می برید و روز، در متن اجتماع فعالیت می کرد.
روزها، چشم انسان ها، مواسات و ازخودگذشتگی های او را می دید و گوش هایشان، اندرزها و گفتارهای حکیمانه اش را می شنید و شب، چشم ستارگان، اشک های عابدانه اش را می دید و گوش آسمان، مناجات های عاشقانه اش را می شنید. هم مفتی بود و هم حکیم. هم عارف بود و هم رهبر اجتماعی. هم زاهد بود و هم سرباز. هم قاضی بود و هم کارگر. هم خطیب بود و هم نویسنده. حضرت علی(ع) به تمام معنا یک انسان کامل بود با همه زیبایی هایش.
وصیت نامه امیر مؤمنان، علی(ع)[۲]
شما دو تن (حسن و حسین(ع)) را به تقوای الهی سفارش می کنم. در جست وجوی دنیا نباشید، اگرچه دنیا در جست وجوی شما باشد. بر چیزی از دنیا که از دست شما می رود، دریغ مخورید. جز حق نگویید و برای پاداش [برای آخرت] کار کنید. دشمن ستمگر و یاور مظلوم و ستمدیده باشید.
شما دو تن و همه فرزندان و خانواده ام و هرکس را که وصیت نامه ام به دست او می رسد به تقوای الهی و رعایت نظم در کارها و اصلاح میان خودتان سفارش می کنم. از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود: «اصلاح میان مردم، برتر از تمام نماز و روزه است و دشمنی نکنید که باعث زوال دین است».
به خویشان خود بنگرید و با آنها رفت و آمد کنید که خدا محاسبه را بر شما سبک می کند.
خدا را، خدا را! در مورد یتیمان، رعایت کنید، گرسنه شان نگه ندارید و در محضر شما، در رنج و خواری نیفتند. از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود: «هر کس یتیمی را سرپرستی کند تا بی نیاز شود، خداوند بهشت را بر او واجب می گرداند».
خدا را، خدا را! در مورد قرآن، مبادا دیگران در عمل بدان از شما پیشی گیرند.
خدا را، خدا را! در مورد همسایگان، پیش نظر داشته باشید که سفارش شدگان پیامبرتان هستند.
خدا را، خدا را! در مورد نماز، رعایت کنید که آن، بهتر کردارها و ستون دین شماست.
خدا را، خدا را! در مورد خانه پروردگارتان، تا زمانی که باقی هستید، نباید از وجود شما خالی باشد که اگر متروک شود، نمی توانید همتایی برای آن قرار دهید و کوچک ترین چیز برای کسی که از آن برمی گردد، آمرزش تمام گناهانی است که پیش از آن مرتکب شده است.
خدا را، خدا را! درباره زکات که آن، خشم پروردگارتان را فرو می نشاند.
خدا را، خدا را! درباره جهاد، در راه خدا با مال ها و جان هایتان جهاد کنید. جز این نیست که دو تن در راه خدا جهاد می کنند: پیشوای هدایت کننده و کسی که مطیع او و پیرو هدایت اوست.
خدا را، خدا را! درباره ذریه پیامبرتان، رعایت کنید مبادا پیش روی شما به آن ستم کنند.
خدا را، خدا را! درباره مستمندان و مسکینان پیش چشم آورید. پس آنان را در زندگی خود سهیم کنید.
با مردم به نیکویی سخن بگویید، چنان که خداوند شما را بدان فرموده است، و امر به معروف و نهی از منکر را کنار نگذارید که در این صورت، خدا بدانِ شما را بر شما حاکم می کند، دعا می کنید، ولی اجابت نمی شود.
در کار نیک و پرهیزکاری، یار همدیگر باشید و بر گناه و ستم، همدلی نکنید.
حکومت علوی
سید حسین ذاکرزاده
اصول حکومت حضرت علی(ع)، مختص او بود و به روش هیچ کدام از خلفای پیشین، شباهتی نداشت. اصول حکومت وی، از اصل حق محوری، اصل عدالت خواهی، اصل صداقت در سیاست و اصل سازش ناپذیری تشکیل یافته بود، اما طبیعی است که اجرای این اصول، با موانعی روبه رو خواهد شد که از آن جمله، عدم شناخت امام بود؛ زیرا مردم، جایگاه حضرت علی(ع) را به عنوان امام نمی شناختند که اگر این گونه بود، انتخاب وی را ۲۵ سال به تأخیر نمی انداختند، اینکه انتخاب امام را به مردم واگذار می کنند، بدین خاطر است که مَثَل امام، مَثَل کعبه است. پس او به دنبال مردم نمی رود، بلکه مردم باید به سراغ او بیایند و او را برگزینند. مانع دیگر، کارشکنی خواص و افراد شاخصی مانند طلحه، زیبر، عبدالله بن عمر و معاویه بود که البته، این امری طبیعی بود؛ زیرا با وجود حکومت حق محور علی(ع)، دیگر جایی برای ویژه خواری و بالانشینی وجود نداشت. افزون بر آن، حسادت و قدرت طلبی عده ای که امام علی(ع) آنها را سزاوار قدرت نمی دید، آنها را وادار به مخالفت با حضرت می کرد.
مانع دیگر، وضع نابسامان جامعه آن روز، پس از ۲۵ سال دوری از حقیقت بود؛ چراکه دنیاپرستی، فراموشی سنت های پیامبر، انحطاط اخلاقی و بدعت های بی شمار در دین، کار را برای اصلاح، سخت دشوار کرده بود. مانع دیگر، کمبود یاران و افراد برجسته ای مانند مالک اشتر، عمار یاسر، محمد بن ابی بکر، هاشم مرقال، عبدالله بدیل، زید بن صوحان، ابن تیهان و خزیمه بن ثابت بود؛ زیرا هنگامی که امام هرکدام از این افراد را از دست می داد، دیگر جایگزینی برای آنان پیدا نمی کرد. ازاین رو، بعد از مدت کوتاهی، عَلَم ناسازگاری ها بالا رفت و مردمی که تحمل عدالت حضرت علی(ع) برایشان دشوار بود و سال ها بود رسم الهی استقامت و صبر به خاطر حق را فراموش کرده بودند، دچار لغزش شدند.
آنانی که دست امیرمؤمنان، علی(ع) را فشرده بودند و قول داده بودند مردانه در کنارش ایستادگی کنند، حالا یکی یکی از اطراف حضرت علی(ع) به بهانه های مختلف پراکنده می شدند و رد پای بعضی از آنها، در قصر سبز معاویه در شام مشاهده می شد.
سه گروه مخالف سرسخت، هرکدام به بهانه ای، امیرمؤمنان(ع) را در تنگنا قرار دادند و حضرت مجبور شد با آنها بجنگد. ناکثین (بیعت شکنان)، قاسطین (منحرفان از دین) و مارقین (خوارج)، سه جنگ بزرگ جمل، صفین و نهروان را برپا کردند.
بدین ترتیب فرصت پنج ساله حکومت امام علی(ع) به جای اینکه صرف اصلاح جامعه و تقویت دین و پیشرفت اسلام شود، صرف جنگ با این عده شد و متأسفانه، بهترین یاران حضرت، در این جنگ ها به شهادت رسیدند و حضرت علی(ع) بیش از پیش تنها شد.
بالاخره حضرت امیرمؤمنان، علی بن ابی طالب(ع) به دست همین عده (خوارج)، در شب ۱۹ رمضان سال ۴۰ هجری قمری، در محراب مسجد کوفه، به ضربت شمشیر ابن ملجم مرادی، مجروح شد و در شب ۲۱ رمضان، در ۶۳ سالگی، همان طور که از پیامبر شنیده بود، به دست بدترین و شقی ترینِ مردم به شهادت رسید.
امیرمؤمنان(ع) در هنگام ضربت خوردن، این جمله را بیان فرمود: «بسم الله و بالله و علی مله رسول الله فزتُ و رَبِّ الکعبه؛ به نام خدا و برای خدا و بر دین رسول خدا، به خدای کعبه که رستگار شدم».[۳]
گفتار مجری
لحظه شماری وقایع از ضربت تا شهادت حضرت
فاطره ذبیح زاده
در روایتی از جابر بن عبدالله انصاری آمده است که پیامبر به حضرت علی(ع) فرمود: «تو جانشین منی و تو را خواهند کشت و سرانجام محاسنت به خون سرت خضاب خواهد شد».
امام علی(ع) یک عمر بی صبرانه در انتظار شهادت بود و در آخرین رمضان عمرش، حال وهوای دیگری داشت. این روزها، بارها از شهادت خود خبر داد. گویا هر روز که موعد وصال نزدیک تر می شد، مولا برای رفتن، بی تاب تر و بی قرارتر می شد.
ای تیغ زهرآلود، مجنون تو هستم
چشم انتظارت هر شب اینجا می نشستم
ای تیغ، من لب تشنه دیدار بودم
شب ها برای دیدنت بیدار بودم
عمری به راهت چشم حسرت دوختم من
با آتش دل ساختم من سوختم من
وقتی آسمان و زمین به تلاطم درآمد و ندای جبرئیل پشت عالم را لرزاند، مردم کوفه فهمیدند که محراب، با خون علی(ع) رنگین شد. حسنین(ع) به سمت مسجد دویدند. عده ای از مردم خواستند امام را بلند کنند تا به نمازش ادامه دهد، اما آن حضرت، توان ایستادن نداشت. نماز را نشسته تمام کرد و از شدت زخم و زهر بی هوش شد. امام را در گلیمی خواباندند و حسن و حسین(ع) گوشه های گلیم را گرفتند و حضرت را به منزل رساندند.
آن شب به داغ مولا، مهتاب گریه می کرد تصویر ماه در آب، بی تاب گریه می کرد
شد چهره عدالت، گلگون ز تیغ فتنه پیش نگاه مسجد، محراب گریه می کرد
ابن ملجم را نزد امام آوردند. حضرت به صورت او نگاه کرد و با صدای ضعیفی گفت: آیا من امام بدی برای تو بودم؟ آیا در حق تو لطف و احسان نکردم؟ با آنکه می دانستم تو مرا خواهی کشت، خواستم با این کار، مانع آن شوم که شقی ترین افراد باشی و از گمراهی بیرون بیایی …». ابن ملجم گریست. امام سفارش او را به فرزندش، حسن(ع) کرد: «پسرم، با او مدارا کن! نمی بینی که چگونه چشمانش از ترس در حدقه می چرخد و دلش مضطرب است». امام حسن(ع) فرمود: «پدر جان! او تو را کشت و تو مرا امر به مدارا می کنی؟!» امام فرمود: «ما اهل بیت رحمتیم. به او از غذا و آشامیدنی خودت بخوران! اگر از دنیا رفتم، او را قصاص کن وگرنه خودم داناترم که با او چه کنم و من به عفو کردن اولی هستم».
صبح روز بیستم ماه رمضان، مردم به عیادت امام رفتند. شاید این همان روزی است که یتیمان کوفه، پس از مدت ها، پدر مهربان و غم خوار خود را شناختند؛ پدری که هر شب، ناشناس به خانه هایشان سرکشی می کرد و از آنها دلجویی می نمود. محمد حنفیه می گوید: مردم وارد می شدند و به پدرم سلام می کردند. پدرم جواب می داد و می فرمود: «از من سؤال کنید قبل از آنکه دیگر مرا نیابید، اما به خاطر آسیبی که به امامتان رسیده، پرسش های خود را کوتاه نمایید» و با این سخن، ناله از جمعیت برخاست.
اصبغ بن نباته می گوید: وارد خانه علی(ع) شدم، دیدم بر سر مبارک آن حضرت، پارچه زردی بسته اند و خون، مرتب از سر حضرت می ریزد. چهره امام به قدری زرد بود که میان رنگ پارچه و صورت را تشخیص نمی دادم. ناله ای کردم و خود را به دامن حضرت انداختم، او را می بوسیدم و اشک می ریختم. حضرت به من فرمود: «گریه نکن اصبغ، قسم به خداوند، من در آستانه بهشتم». آنگاه به دخترشان که به شدت اشک می ریخت، فرمود: «اگر آنچه را پدرت می بیند، می دیدی، گریه نمی کردی، ملائکه و انبیای عظام را می بینم که صف کشیده اند و همه منتظرند تا من بروم!»
برای معالجه آن حضرت، اطبای کوفه را جمع کردند. عالم ترین آنها، زخم آن حضرت را معاینه کرد و به آن حضرت عرض کرد: وصیت کنید که این ضربت، کار خود را کرده است و دیگر تدبیری نمی توان کرد:
طبیبا وا مکن زخم سرم را مسوزان قلب زینب، دخترم را
ببند آن گونه زخمم را که در قبر نبیند فاطمه زخم سرم را
محمد حنفیه می گوید: وقتی شب ۲۱ رمضان شد، پدرم فرزندان و اهل بیت خود را جمع و با آنها وداع کرد. ]سپس[ وصیت کرد که ملازم ایمان و احکام الهی باشیم». اندکی قبل از شهادت، حضرت فرمود: «مرگ برای من، مهمان ناخوانده و ناشناس نیست، مَثَل من و مرگ، مَثَل لب تشنه ای است که بعد از مدت ها به آب برسد و همانند کسی است که گم شده ای ارزشمند را بعد از مدت ها بیابد.» سرانجام به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر گواهی داد و به سوی رضوان خداوند پر کشید.
آن حضرت را پس از غسل و کفن بر تابوتی گذاشتند و طبق وصیت پدر، حسن و حسین(ع) عقب تابوت را گرفتند، در حالی که جلوی تابوت آن حضرت را جبرئیل و میکائیل گرفته بودند.
به سفارش آن حضرت، کسی از مردم در تشییع جنازه حاضر نشد. وقتی جنازه به محل بلندی رسید، جلوی تابوت به سمت زمین فرود آمد. پس زمین را کندند و در آنجا قبر و سنگ و خشتی یافتند و نوشته ای با خط سریانی دیدند که: «این قبری است که نوح پیامبر، هفت صد سال پیش از طوفان، برای وصی محمد(ص) حفر کرده است.» زمانی که پیکر پاک حضرت را داخل قبر گذاردند، ندایی برخاست که: «فرود آوردید و منزل دهید او را به خاک پاک که دوست، مشتاق دوست خود است».
بعد از دفن حضرت، امام حسن(ع) به میان مردم آمد، بر فراز منبر رفت و درحالی که اشک از دیدگانش سرازیر بود و بغض، گلویش را می فشرد، فرمود: «در شبی که گذشت، مردی از جهان رخت بربست که در میان پیشتازان اسلام هیچ فردی جز رسول خدا بر او سبقت نگرفت. او در کنار پیامبر جهاد کرد و پرچم پیامبر را بر دوش کشید، درحالی که جبرئیل و میکائیل از او حمایت می کردند. در شبی به جوار رحمت الهی رفت که قرآن در آن شب بر رسول خدا(ص) فرود آمد و عیسی بن مریم(ع) به آسمان عروج کرد و یوشع بن نون به شهادت رسید… . پدر من از اموال و دارایی دنیا، دینار و درهمی نگذارد، مگر هفت صد درهمی که برای خانواده کنار گذاشت…».
جواد محدثی
در خاطر مولا نیست یک خاطر شاد امشب
آن قامت همچون سرو، از پای فتاد امشب
بر فرق سر عالم، خاک غم و ماتم ریخت
از ضربت شمشیر فرزند مراد، امشب
در کوفه زخم آلود، هرجا که یتیمی بود
باری ز غم و حسرت، بر دوش نهاد امشب
سخن بزرگان
حضرت علی(ع) از زبان دیگران
۱. جاحظ (از بزرگان اهل سنت)
«سخن گفتن درباره علی(ع) ممکن نیست؛ اگر قرار است حق علی(ع) ادا شود، گویند غلو است و اگر حق او ادا نشود، درباره علی(ع) ظلم است».[۴]
۲. خلیل غوی (از بزرگان اهل سنت)
«چه بگویم درباره کسی که دوست و دشمن فضایل او را انکار نمودند؛ دوست به واسطه ترس و دشمن به واسطه حسد. مع الوصف، عالم از فضایل او پر شد».[۵]
۳. قاسم حبیب جابر (از علمای اهل سنت)
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 