پاورپوینت کامل شهادت آیت الله دکتر مفتح ;روز وحدت حوزه و دانشگاه ۸۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شهادت آیت الله دکتر مفتح ;روز وحدت حوزه و دانشگاه ۸۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهادت آیت الله دکتر مفتح ;روز وحدت حوزه و دانشگاه ۸۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شهادت آیت الله دکتر مفتح ;روز وحدت حوزه و دانشگاه ۸۴ اسلاید در PowerPoint :

۱۷۷

جمعه

۲۷ آذر ۱۳۸۸

۱ محرم ۱۴۳۰

۱۸.Dec.2009

اشاره

– گفتار مجری

– نظر ما اینه…

اشاره

یادی از شهید آیت الله مفتح

سیدمحمود طاهری

شهید آیت الله مفتح، از پیش کسوتان و منادیان وحدت حوزه و دانشگاه بود. وی به خوبی دریافته بود که دانشگاه و حوزه، دو بال برای پرواز در فضای عزتمندی، استقلال، دانش و معنویت هستند که اگر آسیبی به یکی از این دو بال وارد آید، یا اینکه این دو بال، با هم و هماهنگ نباشند، هم حوزه و هم دانشگاه و هم جامعه، لذت پرواز در اوج را از دست می دهند و از تعالی و کمال لازم باز خواهند ماند. بر این اساس، شهید آیت الله مفتح، بیشترین تلاش را برای نزدیک تر شدن این دو کانون دانش انجام داد و با ورود به فضای دانشگاه، نقبی به حوزه و دانشگاه زد و در زدودن احساس بیگانگی این دو کانون از یکدیگر تأثیر فراوانی گذاشت. از این رهگذر، امید آنانی که با دامن زدن به اختلاف و شکاف میان حوزه و دانشگاه، آهنگ ایستایی و رکود این مرز و بوم را بر لب داشتند، به ناامیدی تبدیل شد.

آیت الله مفتح، در سال ۱۳۰۷ در خانواده ای روحانی دیده به جهان گشود. از هفت سالگی به مدرسه رفت و در زمینه ادبیات، از پدر ادیب و شاعر خویش بهره مند شد. شهید مفتح پس از فراگیری مقدمات علوم عربی، فقه و بخشی از منطق نزد پدر و استادان وقت حوزه همدان، در سال ۱۳۲۲ به قم مهاجرت کرد و در مدرسه دارالشفا در حجره ای محقر و نمناک اقامت گزید. ذوق سرشار و استعداد عالی، به همراه کوشش بسیار و وجود استادان برجسته سبب شد تا شهید مفتح به صورت شگفت انگیزی، دروس حوزه از جمله رسائل، مکاسب و کفایه را در سال های ۱۳۲۲ ۱۳۲۴ (۱۵ تا ۱۷ سالگی) فراگیرد و خود، در ردیف استادان حوزه علمیه قم درآید. ایشان دروس عرفان، خارج فقه و اصول را نزد رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی(ره) فراگرفت. وی افزون بر روابط شاگردی و استادی، با امام پیوندی صمیمانه داشت. شهید مفتح بخشی از علم اصول را نیز در محضر آیت الله العظمی بروجردی= فراگرفت. همچنین در فلسفه و حکمت، نزد فیلسوف بزرگ علامه طباطبایی= شاگردی کرد و مدتی نیز از محضر فقیه اهل بیت:، آیت الله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی= و آیت الله مرعشی نجفی= استفاده کرد. آیت الله مفتح، بخشی از دروس فلسفه و عرفان را نزد آیت الله حاج میرزا ابوالحسن رفیعی اصفهانی آموخت و از آیت الله سید محمد حجت نیز بهره های فقهی برد. دکتر مفتح در کنار فراگیری علوم حوزوی، تحصیلات دانشگاهی را پی گرفت و مدرک دکترا را در رشته الهیات و معارف اسلامی به دست آورد. پایان نامه تحصیلی آیت الله مفتح در مقطع دکترا با عنوان «حکمت الهی در نهج البلاغه»، به دلیل ژرفایی مطالب و عمق مفاهیم، با درجه بسیار خوب پذیرفته شد.

شهید مفتح در کنار کارهای علمی و پژوهشی و تدریس و تألیف در دو کانون حوزه و دانشگاه، مبارزی خستگی ناپذیر نیز بود که دستگاه امنیتی ساواک بارها او را دستگیر و در زندان شکنجه کرد. آن شهید بزرگوار پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز از مبارزه با کج اندیشان کوردل دست برنداشت تا اینکه سرانجام، در صبح روز ۲۷ آذر ۱۳۵۸ جلوی دانشکده الهیات تهران، به دست «مارقین انقلاب»؛ یعنی گروه فرقان، هدف چندین گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.[۱] روحش شاد و راهش پر روهرو باد!

زخمی تیغ شهادت زنده می خیزد ز خاک

همچو گل با چهره پرخنده می خیزد ز خاک

صائب تبریزی

پیشینه تاریخی حوزه و دانشگاه: وحدت یا افتراق؟

آیا دو نهاد حوزه و دانشگاه، از همان نخست از یکدیگر متمایز بوده و در دو فضای متفاوت بالیده اند یا آنکه هر دو در آغاز از یک آبشخور می نوشیدند و بنابر دلایلی از یکدیگر جدا شدند و هر کدام به طور مستقل و گاه بیگانه نسبت به یکدیگر، به ایفای نقش پرداختند؟

در پاسخ باید گفت چنانکه دست مایه های تاریخی نشان می دهد، حوزه و دانشگاه در خاستگاه نخستین خویش، اعضای یک پیکر و افراد یک خانواده بوده اند که گذشت زمان و تندباد حوادث آنها را در دو سرزمین مستقل قرار داده و به شکلی درآورده است که امروزه می بینیم.

«در واقع، ما امروز دو نهاد داریم که متولی دانش در کشورند؛ حوزه و دانشگاه. منظور از حوزه نیز مرکزی است که هدف اصلی آن، تعلیم علوم اسلامی و تحقیق درباره قرآن و سنت اسلامی است و منظور از دانشگاه، مرکزی است که هدف اصلی آن، آموزش دانش های روز و تحقیق در مورد آنها به منظور رفع نیازهای جامعه و پیشرفت مرزهای دانش است. در وضعیت فعلی، مبانی و اهداف این دو مرکز متفاوت است و طبیعی است که محصولات آنها همگونی نداشته باشد. این دو در ابتدا وحدت داشتند؛ یعنی در چند قرن اول هجری، تنها یک نهاد آموزشی وجود داشت که در آن، هم دروس خاص حوزوی تدریس می شد و هم علوم طبیعت. ابن سینا و بیرونی و خواجه نصیرالدین توسی، شاگردان این نهاد بوده اند. سپس دوره ای پیش آمد که علوم طبیعی در حوزه متروک شد؛ بدون آنکه خصومتی با آنها در کار باشد. در این دوران به بخشی از این علوم (مثلاً ریاضیات) تنها در حدی که مورد نیاز شرع بود [و برای ابوابی از فقه مانند ارث مورد نیاز بود] اعتنا می شد. بعد به دو قرن اخیر می رسیم که علوم جدید، به جوامع اسلامی وارد و در نهادهای مجزا از حوزه های علمیه دینی تدریس شد و به علت سرشت سکولاری که داشت، موجبات بی توجهی به دین و علوم دینی و گاهی حتی کنار گذاشتن آنها را فراهم کرد».[۲]

«در حقیقت، تأسیس نخستین مدرسه های جدید، در واپسین سال های دوره قاجار و فرستادن گروهی از جوانان ایرانی برای تحصیل علوم جدید به کشورهای اروپایی، طلیعه این حرکت بود. پس از آن، دانشگاه تهران در زمان رضا شاه بنیان نهاده شد و کم کم مدرسه های جدید و دانشگاه ها از حوزه های علوم دینی، بیش تر فاصله گرفتند و در عمل، در جامعه ما نیز دو مرکز مؤثر بر فرهنگ و سرنوشت جامعه که مستقل از یکدیگر عمل می کردند، پدید آمد. با این همه، شخصیت بزرگی چون امام راحل=، در بینش اجتماعی خویش، وجود این دو مرکز و نیاز جامعه [به آنها] را به رسمیت شناخت».[۳]

مفهوم شناسی وحدت حوزه و دانشگاه

برخی تصور می کنند مقصود از وحدت حوزه و دانشگاه آن است که این دو در یکدیگر ادغام شوند و به صورت یک کانون واحد درآیند. برخی نیز می گویند منظور آن است که بعضی از علوم حوزوی را در دانشگاه تدریس کنیم و برخی دانش های روز را در حوزه. درباره دیدگاه نخست باید گفت با توجه به متفاوت بودن فضای علومی که در هر کدام از این دو کانون تدریس می شود و اینکه یکی از این دو نهاد (حوزه) به علوم سنتی و احیای این علوم می پردازد و نهاد دیگر (دانشگاه) به دانش های طبیعی و تجربی می پردازد، ادغام این دو کاری است بسیار مشکل و بلکه ناممکن. البته باید به این نکته توجه کرد که در صورت ادغام این دو نهاد نیز با توجه به اینکه قلمرو علوم آنها متفاوت است، به طور طبیعی و به تدریج، دوباره از یکدیگر فاصله خواهند گرفت و مستقل خواهند شد.

درباره دیدگاه دوم نیز باید گفت اگر این کار در گذشته ممکن بود و افراد زبده ای می توانستند در هر دو بعد متخصص شوند و به سطوح بالا دست یابند، در عصر حاضر امری بسیار مشکل است. «امروزه، علوم به قدری توسعه یافته اند که حتی مشکل است یک شخص در بیشتر از یک شاخه از یک رشته صاحب نظر شود. البته ضرورتی هم ندارد که همه دانشجویان در دانشگاه ها، همه معارف اسلامی را تا سطوح عالی فرا گیرند یا اینکه حوزویان، به همه جزئیات دانش های روز مسلط شوند».[۴]

در توضیح اینکه مقصود از «وحدت میان حوزه و دانشگاه» چیست، شایسته است از سخنان مقام معظم رهبری بهره گیریم. ایشان درباره مفهوم شناسی وحدت حوزه و دانشگاه می فرماید:

وحدت حوزه و دانشگاه؛ یعنی وحدت در هدف. هدف این است که همه به سمت ایجاد یک جامعه اسلامی پیشرفته مستقل، جامعه امام، جامعه پیشاهنگ، جامعه الگو، جامعه ای که مردم دنیا با نگاه به او جرئت پیدا کنند تا فکر تحول را در ذهن خودشان بگذرانند و در عملشان پیاده کنند، حرکت نمایند. در نظام اسلامی، علم و دین باید پابه پا حرکت کند، وحدت حوزه و دانشگاه؛ یعنی این وحدت حوزه و دانشگاه، معنایش این نیست که حتماً بایستی تخصص های حوزه ای در دانشگاه و تخصص های دانشگاهی در حوزه دنبال شود، نه، لزومی ندارد. اگر حوزه و دانشگاه به هم وصل و خوش بین باشند و به هم کمک کنند و با یکدیگر همکاری نمایند، دو شعبه از یک مؤسسه علم و دین هستند. مؤسسه علم و دین، یک مؤسسه است و علم و دین با هم هستند.»[۵]

«به نظر ما منظور از وحدت حوزه و دانشگاه این است که جهت گیری هر دو الهی باشد؛ یعنی هر دو دانش آموختگانی تربیت کنند که هدف اصلی آنها نزدیک شدن به خداوند باشد و در این راستا در خدمت به جامعه اسلامی و اعتلای آن بکوشند».[۶]

گفتار مجری

ضرورت وحدت میان حوزه و دانشگاه

سید محمود طاهری

امروزه، هم حوزه کانون توجه نخبگان و جامعه است و هم دانشگاه. هم حوزه نقشی اثرگذار در جامعه دارد و هم دانشگاه. هم حوزه از علوم تعالی بخش و مورد نیاز جامعه برخوردار است و هم دانشگاه. هم حوزه به دلیل دارا بودن برخی علومی که دانشگاه از آن بی بهره است، مکمل دانشگاه است و هم دانشگاه به دلیل آنکه به دانش هایی مجهز است که حوزه آن را ندارد، مکمل حوزه به شمار می آید. بنابراین، تنها با تعامل این دو، چرخ پیشرفت مملکت خواهد چرخید و دین و دنیای کشور ما سامان خواهد یافت. بر این اساس، هرگونه جدایی و اختلال در وحدت میان حوزه و دانشگاه، به اختلال در تعالی و شکوفایی کشور خواهد انجامید و میهن ما را از رشد مطلوب باز خواهد داشت. امام خمینی(ره) درباره ضرورت وحدت میان حوزه و دانشگاه چنین می فرماید:

اگر یک دانشگاه صحیح داشته باشیم، یا یک جبهه روحانی به تمام معنا روحانی داشته باشیم، اجازه نخواهد داد به اجانب که همه حیثیت یک مملکت را از بین ببرند. از این جهت، استعمارگران، این دو جبهه را برای خودشان خطر می دانستند و حمله شان به این دو جبهه بود تا این قشرهای مؤثر را از هم جدا کنند و آنها بهره برداری خودشان را از این کشور بکنند. در این نهضت، یکی از برکات این نهضت این بود که این قشرها را به هم نزدیک کرد و قشر دانشگاهی با قشر روحانی همکار شدند.[۷]

مقام معظم رهبری نیز درباره ضرورت وحدت میان حوزه و دانشگاه می فرماید:

مباد آن روزی که حوزه و دانشگاه، آهنگ جدایی و دوری از یکدیگر را داشته باشند؛ هم برای حوزه ها و دانشگاه ها؛ هم برای کشور، آینده و تاریخ، چیز خطرناکی است. در راه ایجاد کشوری که مستقل، پیشرو و الگو باشد، علاجی جز این نیست که دانشجو و طلبه، حوزه و دانشگاه، روحانی و روشنفکر تحصیل کرده در کنار هم، به سمت یک هدف حرکت کنند؛ بدون این نمی شود. او متدین است و آگاه به مسائل جهان و مسائل روز. این آرزو و تقاضای من این است از همه کسانی که درحوزه ها و دانشگاه ها صاحب نفوذ و صاحب تأثیر هستند.[۸]

موانع وحدت بین حوزه و دانشگاه

۱. کامل انگاشتن خویش

همواره، کامل انگاشتن خویش، زمینه ساز محرومیت از دانش دیگران و جدا شدن از افراد جامعه بوده است. کسی که خود را کامل می پندارد، نیازی به تعامل و هم گرایی با دیگران در خود نمی بیند و در نتیجه، همواره در حال جدایی از دیگران به سر می برد. مولوی از «پندار کمال» به بیماری روحی تعبیر کرده و در ابیاتی زیبا چنین سروده است:

علتی[۹] بدتر ز پندار کمال

نیست در جان تو ای مغرور ضال

از دل و از دیده ات بس خون رود

تا ز تو این مُعْجَبی بیرون رود

علت ابلیس انا خیری بُده است

وین مرض در نفس هر مخلوق هست[۱۰]

امام خمینی(ره) در این باره می فرماید:

از خود قرآن شریف، دستور عدم وقوف و قانع نشدن به یک حد معین استفاده می شود. در قصه های قرآنی، اشارت به این معنا بسیار است. حضرت موسی کلیم۷ با مقام بزرگ نبوت، قناعت به آن مقام نکرد و به مقام شامخ علم خود وقوف نفرمود. به مجرد اینکه شخص کاملی را مثل خضر ملاقات کرد با آن تواضع و خضوع گفت: «هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلی أَنْ تُعَلِّمَنْیَ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْدًا؛ آیا [می توانم] پیروی تو نمایم تا آنچه را آموخته ای از رشد به من بیاموزی». (کهف: ۶۶)

و ملازم خدمت او شد تا علومی که باید استفاده کند، فراگرفت. حضرت ابراهیم(ع) به مقام بزرگ ایمان و علم خاص به انبیا قناعت نکرد و عرض کرد: «رَبِّ أَرِنی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی؛ پروردگارا! نشانم بده چگونه مردگان را زنده می کنی.» (بقره: ۲۶۰) از ایمان قلبی خواست ترقی کند به مقام اطمینان شهودی. بالاتر آنکه خدای تبارک و تعالی به جناب ختمی مرتبتی که عارف ترین افراد نسبت به خدا بوده است، دستور می دهد: «وَقُلْ رَبّ ِ زِدْنی عِلْمًا؛ و بگو پروردگارا! بر دانش من بیفزا». (طه: ۱۱۴)[۱۱]

بنابراین، اگر در نگرش هر کدام از حوزه و دانشگاه، «کمال پنداری» و «حس بی نیازی نسبت به دانش یکدیگر» شکل گیرد، افزون بر آنک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.