پاورپوینت کامل شهادت هنرمند متعهد، سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی ۳۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شهادت هنرمند متعهد، سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی ۳۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهادت هنرمند متعهد، سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی ۳۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شهادت هنرمند متعهد، سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی ۳۹ اسلاید در PowerPoint :

از حنجره غریب سید مرتضی

امید مهدی نژاد

آن قدر همین جایی که بگویم مرتضی، مرتضی!

چرا پیشتر نشناختمت؟

چرا غریبانه زیستن و غریبانه رفتن را بر خود پسندیده بودی؟

در این غریبی چه دیده بودی که دل از گمنامی نمی کندی و دست از کتمان برنمی داشتی؟

هنوز آن قدر زنده ای، آن قدر نزدیکی که بگویم مرتضی؛ آه، مرتضی!

تو از کجا آمده بودی؟ پس کوچه های تاریک تردید را که در هر گام، چاله ای و در هر کنج، ماری پرورده بودند، چگونه پشت سر گذاشتی؟

کدام یقین پولادین، کدام عشق تپنده، قدم هایت را محکم کرد که ردّ گام هایت را هنوز گزندی از باد و بوران نرسیده است؟

نور خدا از کدام روزنه بر دلت تابید، که ناگهان بال بر شانه هایت رُست؟

مرتضی! تو چه دیده بودی؟ از کدام جام تماشا سرمست شده بودی که وقتی از فردا می سرودی، شب زدگان نیز باور می کردند که خورشید، صبح فردا آمدنی است؟

چه دیده بودی که وقتی از خدا می گفتی، بی خدایان نیز حسرت ایمان نداشته شان را می خوردند.

در این آشفته بازار پرهیاهو، در پی کدام حقیقت بودی؟ گزارش یک راه طی شده را به عابران بی تفاوت می دادی، یا نشانی مقصد ناپیدا را به مسافران گمشده؟

مرتضی! بگو به کدام حبل متین چنگ زدی که از قعر چاه، به اوج ماه برآمدی؟

… می دانم، همان آتشی که ما زمستان زدگان، دست های یخ زده مان را در هُرم شعله هایش گرم می کنیم و در پناه مطبوع گرمایش، در خواب غفلتمان غلت می زنیم، در قلب تو گرفت و هر چه بود و نبود را سوزاند؛ چندان که خودت ماندی و خودت… خودت ماندی و خدا.

مرتضی! بگو، چگونه مرتضی شدی؟

به کجا می رفتی؛ سمت کدام مقصد ناپیدا، در جاده ای بی انتها، با کوه ها و کتل هایی که ادامه راه را در پشت مه غلیظ ابهام و تردید پنهان می کرد، با حرامیانی که در پس هر گردنه به کمین ایمان مسافران خسته نشسته بودند، با سراب های ناجوانمردی که تشنگان فریب وهم خورده را به امیدی موهوم در کام خود می کشید و با مقصدی که به شهر افسانه ها می مانست؟

در افق روبرو چه دیده بودی؟ پشتت به کدام امید گرم بود که بر جاده ناهموار، پا می کوفتی و پیش می رفتی؟

مرتضی! دلت به کدام یقین قرص بود که حتّی برای لحظه ای، تردید را به جانت راه ندادی؟ چه کردی که چشم و زبان قافله عشق شدی؟

آینه شدی تا آسمان بلند را اگر چه در قابی کوچک بر پرده دیدگانمان بنشانی. صدایی شدی که آن چه را در دل ها می گذشت، اما به زبان نمی آمد، در گوش های پنبه اندود فریاد کنی.

مرتضی! با تو بود که فهمیدیم انقلابمان، تجدید حیاتی است که قرن ها خفته بود و می رفت تا زیر غبار تاریخ، مدفون شود؛ اما زنده بود و تنها مردانی را می خواست که جان در کف بگیرند و به استقبال خطر بشتابند.

با تو بود که فهمیدیم جنگمان، نه نزاعی کور بر سر دو وجب خاک، که ستیز مقدس تمام حق با تمام باطل است و با تو بود که فهمیدیم جنگ تمام می شود، اما مبارزه نه!

تو گفتی: دست ما با قلم سازگارتر است تا با تفنگ؛ اما آن جا که شیطان و اولیای او با تفنگ بر جهان و جهانیان می تازند، ما را چاره ای دیگر نیست مگر آن که تفنگ برداریم و از حق و عدالت و مظلومین دفاع کنیم.

تو گفتی، آن جا که شیاطین، دارالاماره خویش را در پناه شمشیر ساخته اند، آیا چاره ای جز جنگ وجود دارد؟

و ما که بزرگ شدیم، جنگ را از دریچه دوربین تو دیدیم و از حنجره غریب تو شنیدیم؛ نه از ترشح قلم بزدلان تن پرست و زنجموره صدای خائن های وهم زده.

مرتضی، مرتضی، مرتضی! بگو چه دیدی که ناگهان، بغضت در هیئت مینی، از زیر پایت شکفت و جانت را به دست آسمان سپرد؟

بگو بر چه شهادت دادی که شهید شدی؟

مرتضی! «ای آن که بر کرانه ازلی و ابد وجود بر نشسته ای! دستی برآور و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش».

روایت عشق

سیده فاطمه موسوی

هنوز طنین سبز صدایت از طنطنه کوه ها جاری ست.

هنوز نوشتار سرخت، نوشداروی درد غربتمان است. تو شبانه، گل های تجرید را نوشیدی و صبحگاهان، سفره سفر را گشودی.

توفان و نمک ملکوت را خورده بودی، به خاطر همین هم زمینی نبودی.

کبوتران فریادت هنوز تصنیفِ پرواز را می خوانند و ملودی اشک هایت، زمزمه روشن هوهوست.

برخیز سیدا!

گلدانِ خاکی زمین، میوه های ذهنت را به آسمان پیوند زده است.

برخیز و متن بلند جنون را قرائت کن که اسب زمان، در پی سواران شهید است.

دلم گرفته است، از جنس همیشه بغض و باران. ابرهای سوگوار، به تسلیت زمین آمده اند.

تو نویسنده نستوه بارانی.

تیراژ بی سابقه داستانت، هزار دستانِ شهادت و خون است.

تو در رواق دیدگان آینه تکثیر می شوی.

تو انتشار جهانی درختی در تصور جنگل.

تو را هنوز می شنوم، از لابلای شعرها، از بطن حماسه ها.

تو با نردبانِ کلمات، به معراج و ملکوت رسیدی.

آخر کدامین پَر سیمرغ، قلم واره ات بود که این چنین از سوختن نوشتی و هنوز، شانه به شانه کوه ایستاده ای؛ همجوار آفتاب، همسایه نسیم و همپای رودخانه ها!

و اینک، غنچه دهانم، نام تو را گل کرده است.

تو باغبانِ نفحاتِ رسیدنی.

تو کارگردانِ عروج پروانگی ام هستی.

تو مستند ساز واقعه شعری.

پس دوربین نگاهت را سمت صدا بچرخان؛ این صدا آشناست، این صدای (هل من ناصر ینصرنی) حسین است؛ این صدا، مجوّزِ شهود و شهادت است.

سید، برخیز و حماسه صدا را به تصویر بکش.

سید، برخیز و روایتِ تازه باران باش، روایت سوره فتح، روایت عشق.

تا جاده دریا

معصومه داوود آبادی

قلم، کبوتر سپیدی بود که در آسمان آبی دست هایت به پرواز برمی خاست و واژه هایت، مسافرانی قدسی که جز در جاده های ملکوت قدم نمی گذاشتند.

چشمانت در اعماق حادثه ریشه دوانده بود و صدای صمیمی ات، چون رایحه ای بهشتی، مشام تصویر را نوازش می داد. تو آن خورشیدی که تاریک چشم های ما را با روایت های روشنت ستاره ریز کردی و مردان جبهه های عشق را در شکوهی حماسی به تصویر نشستی.

آخرین روایت، فرشتگان را به زمین فکه فرا خواند، تا چشم شیشه ای دوربین، پروازت را به تماشا بایستد.

آن گاه که با دستان حماسه سرایت آخرین روایت را بر صفحه کاغذ می سرودی، شاید نمی دانستی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.