پاورپوینت کامل شهادت میثم تمار علیه السلام ۳۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شهادت میثم تمار علیه السلام ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهادت میثم تمار علیه السلام ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شهادت میثم تمار علیه السلام ۳۰ اسلاید در PowerPoint :

دوشنبه

۳ بهمن ۱۳۸۴

۲۲ ذی حجه ۱۴۲۶

۲۰۰۶.Jan.23

معراج نخل ها…

ابراهیم قبله آرباطان

سکوت، دریچه تنگی برای زندگی است، آنجا که سکوت، سر بر شانه های مرگ گذاشته باشد؛ آنجا که افق باور قبیله، از تیغ تیز جلادان، بالاتر نرود.

روزگار بدی است برای فریاد زدن، آنجا که دریا باشی و بخواهند تموج را از دامنت بتکانند، آنجا که در شریان هایت «ولا» به جای خون جاری باشد و بخواهند تا حب آل الله را از تو بگیرند.

آنجا که بوی خاموشی، ذهن تمام کوچه های شهر را پر کرده باشد و باور تو آن قدر بلند باشد که در محدوده تاریکی ها نگنجی!

«دارالرزاق»، تو را به خود می خواند. معراج تو از نخل ها شروع خواهد شد. تویی که با نخل، پیوند دیرینه داری.

خاک های سوخته «کناسه» بوی شهادت می دهند؛ گویی تو را به مهمانی فرا بخوانند.

چقدر زیر آن درخت نشستی! چقدر نخل، شانه هایش را سایبان شانه های خسته ات کرد. چقدر شیرینی شهادت را در خرما ریخت و در دهانت گذاشت! چقدر آن نخل را در آغوش کشیدی و سر بر تن داغ آن گذاشتی و خندیدی!

چقدر ناگفته هایت را با درخت زمزمه کردی، آن گونه که مولایت با چاه ها می گفت!

از هزاران فرسنگ شناخته می شوی، در چشم اهالی شب نشین!

به جرم عشق، تو را بر نخل می بندند و تو می خندی!

به جرم عشق، دست هایت را و پاهایت را هم می بُرند و تو می خندی!

به جرم عشق، تو را بر دار می کشند و تو می خندی!

به جرم عشق، زبانت را از دهانت بیرون می کشند و تو می خندی!

… و خنده ات پرنده می شود و در آسمان شهر، بال می گسترد و زمین سوخته را با تمام بغض هایش تنها می گذارد و برای همیشه به اوج ها شتاب می گیرد.

خاطراتت را مرور می کنی که در کوچه های تنگ کوفه، هم شانه مولایت قدم می زنی و از اتفاقات، تو را سیراب می کند.

خبر شهادت تو را می دهد و تو به خودت نمی لرزی. چشم های مشتاقت در جست وجوی ادامه خبر است. فردای تلخ دار و نخل را با تو می گوید و لبانت به شکوفه های خنده باز می شود.

دست های شکر تو، آغوش به آسمان می گشاید و عطر اجابت می گیرد.

* * *

معراج تنت را نخل ها به شور می نشینند.

پرستوها در حوالی شانه های خسته ات طوافت می کنند.

بادها، دور برمی دارند و تو در آسمان، به عرشیان لبخند می زنی!

پرواز باشکوه

خدیجه پنجی

این نخل آرزوهای توست میثم! همان که شب ها و روزها، خیالت، گنجشک کوچکی می شد و بر بلندایش لانه می گزید. همان که به اشک های عاشقانه ات سیرابش می کردی!

ببین چه سبز و باشکوه ایستاده تا پرواز سرخت را آغازی باشد!

قصه ات پیش از این آغاز شد.

پیش ترها این نخل، قدم به سرنوشت تو نهاده؛ درست از همان لحظه ای که مولا پرده ای از اسرار الهی گشود رو به باغچه شهود تو و خبر از اتفاقی دل نشین داد در روزهای نیامده ـ که تو را به خاطر اعتراف به عشق، به دار خواهند کشید ـ.

و امروز روز تحقق آن وعده است، مولایت را که تجسم عشق بود، نشناختند و به انکار نشستند؛ چگونه تو را بشناسند؟ می خواهند دوباره زنده کنند، «لات» و «هبل» و «عزی» را. می خواهند پرده بیاندازند بر خوبی های علی.

می خواهند فضیلت های مولا را کتمان کنند در پس خاکستر دروغ و نیرنگ خویش.

چه کسی بهتر از تو میثم، که دل در گرو عشق علی داری!

اگر تو دست از علی (ع) برداری، کوفه باور می کند فرزند «مرجانه» را….

توفان از حنجره ات شروع می شود.

کلمات، پتکی می شود و صاعقه وار فرود می آیند بر خرمن جهل و نفاقشان.

در میانه آتش خلیل وار ایستاده و زبان به مدح علی می گشایی و نمرودیان را به سخره می گیری.

خرما خرما معرفت از شاخه های ایمانت سرازیر می شود.

قصه ات را می گویی؛ قصه پرواز سرخت را از فراز یک نخل.

ناباوران، قصه ات را به انکار برمی خیزند و تو، پشت مهربانی خدا، مطمئن و آرام، به سرنوشت دل پذیرت می اندیشی. چه تقدیری باشکوه تر از اینکه در راه «علی»، به پیشواز مرگ بروی!

این نخل آرزوهای توست؛ همان که بارها و بارها در خیالت، خود را از آن آویخته ای!

پله پله، این اتفاق را بارها به تجربه نشستی!

این دار، تاب نخواهد آورد بزرگی ات را… و تو باز هم می باری، واژه واژه حقانیت «علی» را.

آخرین پرده عشق هم کنار می رود.

می خواهند خاموشت کنند و دهان توفان زایت را ببندند.

لب هایت را بسته می خواهند و تو همچنان از عشق می گویی تا بدانند که «علی» هیچ گاه نمی میرد.

«علی» تکرار می شود.

«علی» هر روز و هر لحظه تجلی می کند؛ در کردار «میثم ها»، «اویس ها» و علی هماره و همیشه «علی» می ماند.

پرواز باشکوهت، مبارک «میثم تمار»!

شولای عشق

علی خالقی

بغض فشرده

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.