پاورپوینت کامل به آستان حضرت زینب کبرا علیها السلام ۹۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل به آستان حضرت زینب کبرا علیها السلام ۹۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل به آستان حضرت زینب کبرا علیها السلام ۹۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل به آستان حضرت زینب کبرا علیها السلام ۹۵ اسلاید در PowerPoint :
متن ادبی
از مدینه تا کربلا
سید علی اصغر موسوی
کاروان به سمت تقدیر پیش می رود؛ تقدیری که از پیش رقم خورده است و کاروان بلاجویان کربلا، «قالوا بلی» گویان، به سمت دیار نینوا رهسپارند؛ رهسپار به سمتی که جز شهادت، ارمغانی نخواهد داشت و جز شهادت، ره آوردی شایسته این کاروان نیست.
مگر می شود این کاروان، بدون زینب علیها السلام راه بیفتد؟! این کاروان تنها به اعتبار همراهی زینب علیها السلام به راه افتاده است؛ زینبی که نقش پیام آوری و روشن گری اهداف و آرمان های والای کربلاییان را بر عهده دارد. از همان ساعتی که نگاهش را از گودال قتلگاه برگرفت و لحظه ای که سوار بر شتر از کنار آن رد شد، قیام عاشورا شکل دیگری به خود گرفت. نخستین حرکت، گریستن بر شهیدی بود که خود «قتیل العبرات» است. پس به تلخی گریست، چندان که دوست و دشمن را سینه از اندوه، تنگ و دیده از اشک تأسف، تر شد.
زینب، گریست با تمام اندوهی که در سینه داشت. شِکوه کنان، چنان گریست که افلاکیان، در مظلومیت شهیدان کربلا، نوحه سرایی کردند. از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا، زینب علیها السلام بود و صفای نگاه برادر، زینب علیها السلام بود و نگاه دل انگیز کسانی که چون پروانه، گرد گل وجودش می چرخیدند. نگاه دلربای عباس علیه السلام، علی اکبر علیه السلام، محمد، عون، جعفر، قاسم علیه السلام و حتی علی اصغر علیه السلام عبدالله رضیع)، چون پرتو آفتاب صبحگاهی، دلش را نوازش می داد تا اینکه غروب عاشورا رسید.
از کربلا تا شام
سید علی اصغر موسوی
مویه کنان، از کنار میدان و گودال قتلگاه گذشت و کاروان، در غربتی تمام، به سوی کوفه به راه افتاد؛ کوفه ای که برخی مردمانش، قاتلان برادرش بودند؛ کوفه ای که اهالی اش صدها نامه برای اثبات وفاداری شان نوشته بودند ولی واقعه عاشورا، سست عنصری و بی وفایی آنان را آشکار کرد؛ کوفه ای که روزی محل خاطرات اندوه بارش بود، اندوهی تلخ چون شهادت پدر. اینک باز به کوفه قدم می گذاشت، ولی کوفه با گذشته بسیار تفاوت داشت. مردمانش آن مردمانی نبودند که علی علیه السلام بر آنان حکومت می کرد؛ انسان هایی خودباخته، پیرو زر و زیور و اسیر جاهلیتی بودند که گویی بویی از اسلام و ایمان نبرده بودند.
زیباترین برگ تاریخ عاشورا، با عطر کلام زینب علیها السلام نگاشته شد: «ما رأیتُ الّا جمیلا!»
آنچه دیدیم فقط زیبا بود
آیتی پاک تر از دریا بود
آری، چه حادثه ای زیباتر از شهادت؛ شهادت در کوی یار؛ جایی که عشق، آیینه جمال معشوق در نگاه عاشق است و عاشق، جز نگاه معشوق، در عالم به چیزی نمی نگرد.
دریافت آن همه زیبایی، فقط در توان زینب علیها السلام بود و بس. دیدن آن همه تصویر بدیع، فقط در حد نگاه زینب علیها السلام بود و بس و در پاسخ ابن مرجانه چه زیبا گفت: ما رأیتُ الا جمیلا!
دخت علی مرتضی علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام؛ دخت بلاغت است، خطبه اش بلیغ و کلامش نافذ است. دخت علی، آیینه شهامت و شجاعت است، هرگز از ژاژخایی ابن زیاد نخواهد ترسید! «هَیهاتَ مِنّا الذله».
از شام تا مدینه
شام، اوج غربت زینب علیها السلام. شام؛ یعنی دروازه ای پر از جمعیت هلهله کنان. شام؛ یعنی داغ تلخ رقیه. شام؛ یعنی چوب خیزران. غربت شام هیچ گاه از یاد زینب علیها السلام نرفت؛ بانوی وقار و عصمت، خاتون بنی هاشم، باید پیش روی کسانی بایستد که آزادشده جدّ او بودند، باید جسارت های کسانی را تحمل کند که غاصب حق پدر و برادر او و کشنده برادر و برادرزادگان او هستند، باید مقابل کسی بایستد که با کمال بی شرمی، دم از پیروزی می زند. زینب، با تمام سختی ها و تلخی های سفر، پیروز و سرافراز، کاروانش را تا مدینه همراهی کرد؛ مدینه ای که صفای ماه ها و سال های گذشته را نداشت. زینب یک سال، یک سال تمام، مویه کرد و گریست. حتی گریه هایش برای امویان خطری بزرگ احساس می شد. ازاین رو، تنهایی اش را رقم زدند، آواره اش کردند و اجازه ندادند حتی در کنار تربت و مزار جد و مادر و برادر مظلومش بیارامد. یک سال بیشتر نتوانست داغ برادر را تحمل کند. روایت داغ های نینوایی اش، حکایت سر بریده ای بود که غروب عاشورا به روی نی رفت. زینب داغ کربلا را مویه کرد و گریست تا اینکه آرام شد؛ آرام و بی صدا.
شعر
زخم
سودابه مهیجی
ایستاده است بی قرار و غریب، پشت اندوه پنجره، دریا
اتفاقی سیاه افتاده، مثل یک سایه بر سر دریا
امشب این اشک های توفانی، حال و روزی مهیب خواهد داشت
سر به دامان ماه می کوبد، جزر و مد تناور دریا
بغض این سوگ را کجا ببرد؟ ساحلِ شانه که را دارد؟
موج ها مثل اخمْ چین خورده، بر جبین سراسر دریا
آه! بگذار ماهیان غزل با صدای کبود گریه کنند
در غم شاه ماهی معصوم… پری آب… دختر دریا…
کاش باران نم نمی برسد… از خداوند مرهمی برسد
کاش این زخم، سر به راه شود با دعای مکرر دریا…
شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام
پنجشنبه
۱۷ تیر ۱۳۸۹
۲۵ رجب ۱۴۳۱
۸.July.2010
اشاره
امام «صابر»
سید حسین ذاکرزاده
سخن از امامی است که راه امید حاجتمندان، به خانه او می رسد؛ امامی که گرچه خود، در تنگنا و خفقان زندگی می کرد، یادش، چاره چاره جویان و نامش، کلید درهای بسته و قفل زده است. سخن از امامی است که تلألؤ نور فرزندان و نوادگانش، بیشتر از هر جا، در این سرزمین می درخشد و هرگاه به پابوسی بارگاه امامزاده ای مشرف شوی، احتمال اینکه به زیارت دنباله نور این امام بزرگوار رفته باشی، زیاد است. سخن از امامی است که مدت زیادی از عمر شریفش را در حبس و زندان دژخیمان بنی عباس گذرانید، ولی هر لحظه از زندگی اش، حتی در اسارت، خواب ظالمان و زورگویان دوران را پریشان می کرد. سخن از امامی است که گوشه تاریک زندان را به دلیل فرصتی مغتنم برای دلدادگی، می ستود و دل در گرو سجده های طولانی داشت؛ امامی که بر بالندگی دانشگاه بزرگ علوی پدرش افزود و راه پدر را در تربیت و حمایت از دانش و دانشمند دنبال کرد. سخن از امام مظلومی است که در صلوات مخصوص او می خوانیم: «وَصَلِّ علی موسی بن جعفر وصی الأبرار و امام الأخیار… والمُعذَّبِ فی قعر الجون وظُلم المطایر، ذی السّاق المرضوضِ بِحَلَقِ القیود…؛ و سلام بر موسی بن جعفر علیه السلام، جانشین ابرار و نیکان و پیشوای خوبان و اهل خیر و آن که در گودی زندان ها و در ظلمت سیاه چال ها، شکنجه شد. سلام بر صاحب ساق های پایی که به وسیله حلقه های زنجیر کوبیده شده بود…».
سخن از هفتمین نور لایتناهی ولایت، امام موسی بن جعفر علیه السلام است؛ امامی که به دلیل فرو خوردن خشم و تحمل بی انتهایش، به «کاظم» و به دلیل سجده های طولانی و عبادت مخلصانه اش به «عبد صالح» و برای صبر بی بدیلش به «صابر» ملقب شده است.
آن حضرت، لقب دیگری نیز دارد؛ لقبی که با ذکرش، درد دل هر دردمندی تسکین می یابد و هر حاجتمندی را امیدوار می سازد؛ «باب الحوائج»، لقب دیگر آن امام همام است.
زندگی امام موسی کاظم علیه السلام چون پدران بزرگوارش، سراسر مبارزه بود. قیام و قعود، سخن و سکوت و جنگ و صلح آن حضرت، به نوعی مبارزه بود؛ مبارزه ایی تمام عیار با کفر، نفاق، ستم، تبعیض، جهل و خرافه؛ مبارزه ایی که سلاحش، فقط تیغ و شمشیر نبود؛ امام علیه السلام حتی با راز و نیاز عاشقانه اش در زندان نیز به مبارزه با ظلم می پرداخت، چنان که هر کس مأمور نگهبانی از آن حضرت می شد، با دیدن این احوال امام، تغییر می کرد و با تمام وجود درمی یافت که حق چیست و با کیست؟ مأموران زندان از خود می پرسیدند: آیا حق سرپرستی مردم با کسانی است که آنها را به زندانی کردن این بنده صالح خدا مأمور کرده اند یا با کسی است که این چنین عارفانه با معبود به نجوا نشسته؛ کسی که از اسرار و رموز هستی باخبر است؛ کسی که فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله و ادامه نور اوست؟ ازاین رو، حتی وجود امام علیه السلام در زندان نیز از نظر خلفای عباسی، نوعی خطر به شمار می رفت و سرانجام پس از بدگویی ها و توطئه های اطرافیان، حضرت را به شهادت رساندند.
از ویژگی های برجسته امام کاظم علیه السلام که همواره دشمنان از آن احساس خطر می کردند، حق محوری و تسلیم ناپذیری آن حضرت در برابر باطل بود. امام هیچ گاه ـ حتی در سنین کودکی ـ مرعوب قدرت و حشمت خلفا و هم پیمانان آنان نشد. برای نمونه، به برخورد امام علیه السلام در سنین نوجوانی، با ابوحنیفه رئیس مذهب حنفی) می توان اشاره کرد.۱
برای درک موضع گیری امام کاظم علیه السلام در برابر طاغوت ها، کافی است به پاسخ قاطع آن حضرت به یکی از شاگردانش توجه کنیم. یکی از شاگردان آن حضرت به نام زیاد بن ابی سلمه، در زمینه ای با دولت عباسی همکاری داشت. حضرت او را از این کار نهی کرد. وی در پاسخ گفت: «من عیال وار و آبرومندم و نیاز شدید موجب شده در دستگاه آنها کار کنم تا معاش زندگی ام را برآورم.» امام در پاسخ به او فرمود: «اگر من از بالای ساختمانی بلند به زمین سقوط کنم و قطعه قطعه شوم، برایم بهتر است از اینکه کاری از کارهای آنها را بر عهده بگیرم یا بر فرش یکی از آنها قدم گذارم».۲
نمونه دیگری از رفتار امام کاظم علیه السلام، برخورد با هادی عباسی است. نقل است روزی هادی برای جلب نظر مردم، گفت هرکس مظلمه ای یا حقی بر گردن او دارد، طلب کند. امام نیز به نزد هادی رفت و فدک را طلب کرد. هادی پرسید: «حدود فدک چیست؟» حضرت در پاسخ فرمود: «حد اول آن کوه احد است و حد دوم آن عریش مصر و حد سوم، سیف البحر حدود شام و سوریه) و حد چهارم آن دومه الجندل میان شام و عراق). در حقیقت، حضرت با تعریف این حدود، به هادی فهماند که کل سرزمین اسلام، به نوعی فدک است و از آل ابی طالب غصب شده؛ یعنی حکومت عباسیان به کلی، غصبی است.
برخورد امام با هارون الرشید که مردی سفاک و هوس باز و به شدت قدرت طلب بود، از همه قاطع تر بود. امام، دوران پانزده ساله آخر عمر شریفش را با هارون معاصر بود و سرانجام، به دست پلید او به شهادت رسید. بارها و بارها هارون در برابر گفتار و رفتار مستدل امام علیه السلام، عقب نشینی کرد و هیچ گاه نتوانست کاری کند که امام از او چیزی بخواهد و در برابرش کرنش کند. هرگونه برتری جویی هارون در برابر امام، به بن بست می رسید؛ چنان که وقتی در کنار قبر مطهر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گفت: «سلام بر تو ای پسرعمو!» امام موسی بن جعفر علیه السلام همان دم فرمود: «سلام بر تو ای رسول خدا، سلام بر تو ای پدر!»۳ امام در هر فرصتی این نسبت را به هارون یادآوری می کرد و او را مغلوب می ساخت.
قیام علمی حضرت موسی بن جعفر علیه السلام را از سه جنبه می توان بررسی کرد:
۱. ادامه دهنده نهضت علمی پدرش امام صادق علیه السلام و حفظ شاگردان و حرکت علمی آنها؛ ۲. جذب افراد جدید و پرورش نخبگان بیشتر حتی از آیین های دیگر؛ ۳. بحث و مناظره های علمی با مخالفان و اثبات حقانیت اهل بیت علیهم السلام و شیعیانشان.
پس از شهادت امام صادق علیه السلام، امام کاظم علیه السلام شاگردان پدر را گرد خود جمع کرد و با توجه ویژه به آنها، در حفظ و پاسداری از دانشگاه بزرگ جعفری کوشید. آن حضرت افرادی مانند هشام بن حکم، صفوان بن مهران، علی بن یقطین، محمد بن ابی عمیر، بهلول و دیگران را حمایت کرد تا هر روز بر بالندگی آنها افزوده شود و هر یک به عنصری اثرگذار در جهان تشیع و اسلام تبدیل شوند. آن حضرت، در کنار حفظ یاوران قدیمی، به جلب شاگردان دیگری نیز پرداخت و با رهنمود ها و فعالیت های تبلیغی خود و شاگردانش، توانست افراد جدیدی را به سوی حق هدایت کند. حسن بن عبدالله که سنّی مذهب و مردی پارسا و شجاع بود و دانشمند مسیحی که مسلمان شد، از آن جمله هستند. بحث ها و مناظره های علمی حضرت با بزرگان، مخالفان و دانشمندان ادیان دیگر، حقانیت حضرت علیه السلام و تشیع را به همگان ثابت می کرد. برای نمونه می توان به مناظره امام با ابوحنیفه، منصور دوانیقی، دانشمندان مسیحی، مهدی عباسی، هادی عباسی، ابویوسف؛ از دانشمندان سنی و مخالف، هارون الرشید در مراسم حج، شقیق بلخی، سندی بن شاهک زندانبان سفاک حضرت) و دیگر مناظره ها اشاره کرد. بی شک، یکی از نتایج این نهضت، بیداری هرچه بیشتر مسلمانان و افزایش تعداد شیعیان در خفقان و فشار آن دوران بوده است.
۱. مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۳۱۴؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۴۸۸.
۲. وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۴۰؛ برگرفته از: محمد محمدی اشتهاردی، زندگانی چهارده معصوم، ص ۶۱۱.
۳. مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۳۲۰.
نکته ها
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام، هفتمین امام شیعیان است. پدر بزرگوارش، امام صادق علیه السلام و مادر گرامی اش، حمیده، از مهاجران اندلس بود.
القاب معروف آن حضرت، عبد صالح، کاظم، صابر، امین و باب الحوائج است و مردم مدینه ایشان را «زین المجتهدین» نیز می خواندند.
کنیه آن حضرت، «ابوالحسن اول» و «ابوابراهیم» است.
امام موسی کاظم علیه السلام، صبح روز یکشنبه، هفتم صفر سال ۱۲۸ هجری قمری، در روستای «ابواء»، واقع در منطقه ای میان مکه و مدینه به دنیا آمد و در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هـ. ق، در زندان هارون و در بغداد، در ۵۵ سالگی مسموم شد و به شهادت رسید.
منصور دوانیقی، مهدی عباسی، هادی عباسی و هارون الرشید، از خلفای هم عصر با آن حضرت هستند. حدود ده سال از امامت ایشان، در عصر خلافت منصور، ده سال در عصر خلافت مهدی عباسی و یک سال در عصر خلافت هادی عباسی و پانزده سال، در عصر خلافت هارون سپری شد.
نقل است آن حضرت از خوف خدا چندان می گریست که محاسنش از اشک دیده تر می شد.
امام موسی کاظم علیه السلام در طول عمر شریفش، هزار بنده را آزاد کرد.
حضرت، شب ها کیسه بر دوش و پنهانی، برای کمک به مستمندان بیرون می رفت و در زنبیلش آرد و خرما و حتی طلا و نقره بود که آنها را به مستمندان می بخشید.
حضرت کیسه هایی داشت که در هر کدام، دویست یا سیصد دینار یا درهم بود که آنها را به نیازمندان می بخشید و این کیسه ها برای دیگران شناخته شده بود.
صوت امام کاظم علیه السلام در حال خواندن قرآن، بسیار زیبا بود و قرآن را با لحن حزین تلاوت می کرد، به گونه ای که هرکس تلاوتش را می شنید، می گریست.
حضرت خود می فرمود: «من هر روز پنج هزار بار، در پیشگاه خداوند استغفار و طلب آمرزش می کنم».
حوزه درس امام کاظم علیه السلام بسیار پربار بود و بزرگانی چون هشام بن حکم، صفوان بن مهران، بهلول، یونس بن عبدالرحمن، محمد بن ابی عمیر و علی بن یقطین در آن شاگردی می کردند.
امام موسی بن جعفر علیه السلام، حدود هفت تا ده سال، در زندان های گوناگون هارون بود و کمترین مدتی که برای آن گفته شده، چهار سال است. آن حضرت، یک سال در بصره و در زندان یحیی بن جعفر نوه منصور) به سر برد. سپس او را از بصره به بغداد آوردند و در زندان فضل بن ربیع زندانی کردند و مدتی طولانی در آنجا بود. پس از آن، حضرت زیر نظر فضل بن یحیی برمکی بود، ولی هیچ یک از این زندان بان ها حاضر نشدند
راهنمای خرید:
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 