پاورپوینت کامل آغاز حرکت اسیران کربلا به سمت شام ۱۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آغاز حرکت اسیران کربلا به سمت شام ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آغاز حرکت اسیران کربلا به سمت شام ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل آغاز حرکت اسیران کربلا به سمت شام ۱۳ اسلاید در PowerPoint :

چهارشنبه

۱۱ بهمن ۱۳۸۵

۱۱ محرم ۱۴۲۸

۳۱.Jan.2007

آماده حرکت

ما که دیگر چیزی برای جمع کردن نداریم. فقط ای کاش دو سه کودک گم شده در تاریکی این بیابان مبهوت را هم می شد به این جمع غم زده ملحق کرد!

بیایید حرکت کنیم؛ کاروان دل های داغ دار و سینه های سوخته، آماده حرکت است.

بیایید دیگر؛ پس کجاست عربده های مستانه تان؟! کجاست دلاوری هایتان در برابر چند کودک خردسال و بانوی رنجور و داغ دار؟!

خجالت نکشید. از شما توقعی جز این نیست که تازیانه به دست، مسافرانتان را بدرقه کنید. توقعی جز این نیست از شما سارقانِ سفله و روسری دزدان پست، از شما سارقانِ سخت دل و گوشواره ربایان پست، از شما سارقان انگشت و انگشتر، از شما بی رحمْ نامردم، از شما بی دین و بی حیا امت.

خوب می دانم که ما را خوب می شناسید و این را هم خوب می دانم که آن لقمه هایی را که حالا بازو و دستِ ستمتان شده، از چه راهی به دست آورده اید که این نَحْس مزرعه، حاصلی جُز این ندارد.

شما اسیرید!

بیایید حرکت کنیم که کار زینب آغاز شده است. از این پس، با شمشیر زبان من طرفید. اگر چشمانتان را خوب باز کنید، می فهمید که کداممان اسیر و کداممان آزاد است. هر چه می خواهید، ما را در کوچه و بازارها بچرخانید. هر چه می خواهید، افترا و دروغ ببندید. هرچه می خواهید، ناسزا بگویید و تازیانه بزنید. رسم شما ستم و رسم ما صبر است.

… حالا محمل بی جهاز و عریان زینب را بیاورید؛ دیگر همه را سوار کرده ام.

کاروان غریب

عباس محمدی

بوی تازیانه، بوی هق هق نسیم، بوی تشنگی باد، بوی ردپای غربت قبیله ای غریب؛ در غروب خون گرفته می وزد. سایه های غریب، در غروب تلخ محو می شوند. سایه قبیله ای که در امتداد زنجیر، با اشک همسفر می شود، در غروب کم کم محو می شود. باد، غربت همیشه گودال قتلگاه را برای بدرقه کاروان می آورد. کاروانی از غریبی، مدام سوی کوفه می رود. کوه کوه غصه جهاز شتران شده است.

شام؛ با سنگ های غریب کش

«بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم

می روم و نمی رود ناقه زیر محملم»

ابرها دریا دریا اشک می شوند غربت غریب کاروان را.

<