پاورپوینت کامل شکست حصر آبادان در عملیات ثامن الائمه علیه السلام ۲۱ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شکست حصر آبادان در عملیات ثامن الائمه علیه السلام ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شکست حصر آبادان در عملیات ثامن الائمه علیه السلام ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل شکست حصر آبادان در عملیات ثامن الائمه علیه السلام ۲۱ اسلاید در PowerPoint :

سه شنبه

۵ مهر ۱۳۸۴

۲۲ شعبان ۱۴۲۶

۲۰۰۵.Sep.27

جشنواره پیروزی

ابراهیم قبله آرباطان

تا شکست حصر راهی نیست.

تا در آغوش کشیدن تن پاره وطن، یک «اللّه اکبر» باقی است.

شعله بپوشید و اراده بردارید که «آبادان» منتظر است.

وضو بسازید و راهی شوید که مأذنه های «آبادان» در انتظار اقامه نماز شماست.

بایستید و بتازید که شولای شب، برازنده آسمان شهر نیست.

نور و شفق بپوشید و گام هایتان را استوار گردانید که آغوش گرم خیابان های شهر، بی صبرانه منتظر است.

آنها چه می دانند که سجاده ات، پر از لاله های سرخ شهادت است؟

آنها چه می دانند که کوله بارت، پر از ندبه و استغاثه و امید است؟

آنها چه می دانند که میان تو و خاک گرم وطن، پیمانی ناگسستنی است؟

آنها چه می دانند که سواران قبیله عشق، هراسی از زخم ندارند؟

آنها چه می دانند که سرخ پوشان اهالی سرزمین حضرت علی علیه السلام، نمازشان را اقتدا به خون می کنند و اقامه به بال های خونین ملائکه؟

آبادان منتظر است!

با دیوارهای زخم زخم از مشت تانک ها و مسلسل ها.

با خیابان های گلگون از خون پاک اهالی مظلوم.

با ماذنه های لبریز از سرودن اذان.

با کوچه های مملو از بوی خاکستر و باروت و آتش.

با پنجه های کشیده شده تا «کارون».

و کارون منتظر است!

با خروش همیشگی خود.

با موج موج شوق و شور و تموّج.

با ساحلی پر از لاله های سرخ و گوش ماهی های زیبا.

با شنْ بادهای تنگ غروب.

با جشنواره خنده های کودکان و لب های تشنه نخل.

… و نخل ها منتظرند.

برای سیراب شدن از دست فرزندان وطن.

برای رویشی دوباره.

برای نسیم ملایمی که برگ برگ شاخه هایش را به بازی بگیرد.

برای فصل بهاری که پروانه ها را به مهمانی فرا خواند.

برای دست های التیامی که تنواره زخمی شان را نوازش کند.

برای فردایی که سبد سبد خرما بیاورد و زندگی را از سر بگیرد.

برخیزید که نماز صبح را در خیابان های گلگون «آبادان» به جماعت بایستید.

… و حصارها و فاصله ها چگونه می توانند «آبادان» را در خون نگه دارند که در آوارهایش هم، لاله های پیراهن دریده می روید.

که هنوز هم در باغچه هایش، یاس و نسترن به بار نشسته اند و پیچک ها از دست پنجره ها بالا می روند و دست در دست «کارون»، سرود وصل سر می دهند.

صدای چکامه های «کارون»، آهنگ وصال می نوازد.

صدای «اللّه اکبر»، چهار سمت شهر را پر کرده است.

… و صدای گرمی است که از حنجره گرم رادیو طنین انداز شده است.

:«به حول و قوه الهی و رشادت فرزندان ایران، حصر آبادان شکست.»

… و روی شانه های زخمی هر رزمنده، پروانه ای را می بینی که به بهارانه این فتح بزرگ، آمده است تا شانه در شانه قهرمانان وطن، در جشنواره پیروزی سهیم باشد.

تن پاره های آبادان

خدیجه پنجی

پشت دیوارهای بلند، غیرت خوزستان، رهایی از دست رفته اش را به تمنا نشسته است.

پشت دیوارهای بلند، تن پاره های آبادان، بی صدا نفس می کشد.

پشت این دیوارهای بلند، شهری است که بر مزار روشن خاطره هایش زانو زده است؛ شهری است که چنگ می اندازد در خروارها خاک و دیروزهایش را، بیرون می کشد.

پشت این دیوارهای بلند، دل نگرانی چشم ها، دور دست جاده ها را می کاود و دلواپسی دل ها، وسعت آسمان ها را.

باران می بارد؛ امّا از تفنگ ها.

باران می بارد؛ امّا از جنس سرب و گلوله؛ باران گ