پاورپوینت کامل شهادت حضرت امام جواد علیه السلام ۳۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شهادت حضرت امام جواد علیه السلام ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهادت حضرت امام جواد علیه السلام ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شهادت حضرت امام جواد علیه السلام ۳۲ اسلاید در PowerPoint :
سه شنبه
۲۲ دی ۱۳۸۳
۲۹ ذی القعده ۱۴۲۵
۲۰۰۵. Jon. 11
فروغ واپسین بغداد…
سید علی اصغر موسوی
آه از خزان!
آه از دست های سیاهی که آتشگاهِ کینه های بی پایان می شوند!
آه از آتش کینه های نمرودی که فرزندان مظلوم ابراهیم علیه السلام را به مسلخ سپرده است!
دریغا از بهاری که میان آتش شکوفا می شود و پنجره های بسته را به ترّنم روشنایی فرا می خواند!
آه از غریبانه های تو، ای بهار نشسته بر خزان که بیست و پنجمین شمع را غریبانه امشب به یاد تو روشن می کنیم و داغدار شقایق یاد تو می مانیم!
بغداد بود و نوری کم جان که فروغ واپسین خویش را به تماشا نشسته بود؛ نوری که بهاری ترین خورشید، در لحظه های تیره اندیشی «عباسیان» بود!، نوری که تنها باعث پیوند آسمان و زمین، پیوند خاکیان و افلاکیان، پیوند فرش و عرش و پیوند انسان با خداوند بود.
بغداد آن شب، جان دادن آفتاب خویش را می نگریست؛ آفتابی که آینه های روشنایی را از «مدینه» به بغداد آورده بود تا شاید چلچراغی برای زدودن تیرگی بردگان زر و زور باشد، امّا دریغ از «بهار میان آتش»!
شعور خفاشی معتصم را چه به درک خورشید، که در تنگنای غارهای سیاه خودکامگی، رشد کرده است و شرافت ظاهری خویش را تنها در کشتن فرزندان ابراهیم علیه السلام و آتش افروزی می داند و بس!
ام فضل را چه به فضیلتی که از موهبت همسری آفتاب بهره مند شود؟! ابن ابی داود را چه لیاقتی است که از محضر آسمانی اش بهره ای از معرفت بگیرد؟!
دریغا از روزگار که چقدر سفله پرور است؛ مجال از گوهر گرفته به خس می بخشد! «جواد» را محروم از بخشش و «بخیل» بر سریر سلطنت می نشاند!
آن روز و آن شب، عباسیان سیاه کردارِ سیاه اندیشه، دورآتش نمرودی خویش جشن شیطانی گرفتند و آسمان و زمین، به غربت یگانه جوانمرد روزگار گریست؛ به غربت امامی گریست که تنهایی اش بی شباهت به تنهایی جدش امام کاظم علیه السلام نبود!
اینک او شاهد عروج روح شریفش در مکانی بود که در و دیوارش همراه ملایک، به غریبانه های سوگ او می گریستند، امّا شهر در سکوت ناجوانمردی مردمانش گم شده بود.
… سپیده گاهان که خورشید شرمناک، نگاه به حرکت امواج «فرات» می افکند، عروج فرشتگانی را شاهد بود که روح آسمان پیمای جوان ترین جوانمرد روزگار، امام جواد علیه السلام را مشایعت می کردند!
فرشتگانی را دید که با تأسف به مردمان پراکنده در شهر می نگریستند؛ نگاه عالم به جاهل، نگاه عارف به سفله!
آن روز در آغاز ساعات پرتو افشانی خورشید، آسمان، پرچم سیاه عزا برافراشت و حضرت امام هادی علیه السلام، عرق یتیمی بر پیشانی کوچک خویش احساس کرد و مدینه، در دلهره ای عجیب، «وامصیبت های» حضرت زینب علیهاالسلام را به یاد آورد. درود خداوند بر غریبانه های تو ای فرزند امام غریبان علیه السلام!
درود بر تو، از تولّد تا شهادت و از شهادت تا جلوه ای دوباره در پیشگاه عدالت الهی!
اندوهمان را بپذیر و دستمان را بگیر.
هوا هوای عزاست
حمیده رضایی
این چه دردی ست که ریشه می دواند تا اعماق خاک، این چنین بی رحمانه،
این کدام حادثه است که بال می زند در آسمان خاکستری تاریخ؟
از تو باید گفت، اما کدام کلمات عزادار قادرند مهربانی ات را جریان دهند در شریان های این خاک دیرپای ظلم زاد.
با کدام بالِ از جنس نور می گذری از خاک، که هنوز هر آنچه چشم، به یاد تو خیره بر آسمان مانده اند؟ نهمین بهار رسیده! هوایت آغشته از شکوفه های پرپر. نگاهت جذبه رسیدن و عبور.
گام هایم در مسیر رسیدن به تو به زانو در آمده اند، پلکی در خواب آشوبی این خاک بزن، بگذار در هم پیچند آسمان و زمین، از سنگینی داغِ نداشتنت.
این جام های پی در پی، تمام ستاره های این حوالی را به قصد خاموشی مسموم می کند ـ قطره قطره زهر ـ تلخی تاریخ تو را از پا در نخواهد آورد.
در کدام شبِ آویزان ـ در کدام شبِ سنگین متراکم ـ دست و رو شسته اند که طاقت تابیدنت را ندارند؟ ای ذره ذره وجودت از نور.
ترانه های سوخته می تراوند از دهان لحظات،
بی تو خاک در هم می پیچد، آسمان تاریک می شود، هوا هوای هوهوی بادهای مهاجر، هواهوای عزاست و طنین گام های حادثه نزدیک می شود، دستی که تکیه گاه روزهایت می باید بود، چگونه می چرخد در سیاهی و زهر در کاسه برایت می ریزد؟ این دست ها دستان شیطان اند.
فرو می ریزد دیوارهای ممکنات، کلمات می گریزند از هم، بغض های فرو ریخته می شکنند در دهلیز تاریک حنجره ها.
دست های بخشنده ات کجاست تا دستِ نوزاشِ یتیمی آسمان ها شوند.
دست های بخشنده ات و چشم هایت که بسته می شوند، روبروی هرچه تاریکی، هرچه سیاهی، دردی عمیق چنگ می اندازد در ارکان خاک: خورشید قطره قطره ذوب می شود و شبِ زهرو ضجّه از لابلای صفحاتِ تاریخ می وزد رو به رکود تاریخ.
زلال، مثل باران
ابراهیم قبله آرباطان
غروب، دلتنگی هایش را در حنجره سوخته کوچه های مدینه می ریخت و موسیقی غم را در سر انگشت تاریک خیابان ها می پیچاند.
آخرین باقیمانده زندگی بود که از نبض های کندِ مرد به سمت سکوت همیشگی جاری بود. آخرین سرودشبانگاهی وی بود که س
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 