پاورپوینت کامل ابلاغ پیام تاریخی امام خمینی رحمه الله به گورباچف ۲۱ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ابلاغ پیام تاریخی امام خمینی رحمه الله به گورباچف ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ابلاغ پیام تاریخی امام خمینی رحمه الله به گورباچف ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل ابلاغ پیام تاریخی امام خمینی رحمه الله به گورباچف ۲۱ اسلاید در PowerPoint :

یکشنبه

۱۳ دی ۱۳۸۳

۲۰ ذی القعده ۱۴۲۵

۲۰۰۵. Jon. 2

در گوش صخره های جهان

محمد سعید میرزایی

این پیامی نیست که قدرتمندی از سر کبر، را برای کسی بفرستد.

این پیام مردی است که سال ها پیامبرگونه؛ زیسته است؟ آن گونه که پیامبر اسلام، به قیصر روم نامه نوشت.

این پیامی است که طلوع آفتاب را بشارت می دهد و ظالمان را از فراگیری حقیقت بیمناک می کند…

… و طلوع آفتاب، ابتدا از «شرق» است.

در جهانی که همه مرعوب زورمندان و زرسالاران هستند و صاحبان قدرت بر ضعیفان حکمرانی می کنند، کیست که این گونه شجاعانه پیام عدالت و حق طلبی و روشنگری خویش را ابلاغ دارد؟

امام بزرگ!

نامت گردبادی است که در هر گوشه از جهان قد راست کند، دلهای حق طلب را بر می انگیزد و بذرهای قیام را تا کویری ترین واحدهای دنیا می برد.

و پیامت، سیلی است که خروشان و بی امان، اثبات قاطعانه دریاست؛ و هیچ جویبار خردی، نمی تواند حقیقت دریا را انکار کند.

پیامت همچنان، چون طنین امواج، در گوش صخره های جهان جاری است و دریاهای فردا را توفانی می کند.

صدای رسا

حمیده رضایی

باید بشنوی این صدای رسا را از بلندای تاریخ،

باید ببینی این دستان روشن را در شب های متمادی اطراف، فانوس را که در انگشتانش سوسو می زند.

بگذار کلمات سیرابت کنند.

این صدای رسای رسیدن است؛ اگر پنبه زاری که در گوش داری، بگذارد بشنوی.

این آهنگ پایانی رسیدن است به انتهای جاده نور، به آغاز خورشید شدن، کلماتی روشن از جنس بلور، بی واهمه از اتفاق، بی واهمه از هر چه خواهد شد، کلماتی رقیق؛ آن گونه که می توان شست و شو داد ذهن را از هرچه انجماد از هرچه بیهودگی، از هرچه روزمرّگی و روزمرگی.

از پلّه های اشراق بالا رفته است؛ آن گونه به آسمان سائیده است که هرچه ستاره، در گودی چشمانش به طلوع نشسته اند.

بشنو صدای بیدار باش را که سحرگاهان هزار پنجره تو را به خویش بخوانند پائین تر از پلکان قدرت بال های رسیدنت به نور گسترده خواهد شد، اگر صدای زمزمه گرش را که چون آبشار می کوبد بر سنگ و جداره ها حس کنی.

«کمونیسم» دهان دقایق از اضطراب می خشکد. باید گذشت از واژه ها غباروار

بندی که برپابسته اید باید گسسته شود، اگر بشنوید صدایش را که می پیچد، همنوا در صدای اذانی که از گلدسته های شرقی نور بلند می شود.

دستانی که بلند می شوند تا تکان دهند ستون های کهن بیداد را دستانی که فانوس برهوت های مقام بلند برای روشن کردن راه

باید بشنوی از پشت دیوارهای سنگی قدرت، باید کلمات، قطره قطره درجامت بریزند، از خویش بی خودت کنند.

اندیشه های بیهودگی ات را به باد بسپار.

لحن کدام نور مجذوبت می کند، اگر از پشت دیوارهای بلند، صدای رسایش را بشنوی که مردانه فریاد می زند خورشید شدنش را؟

چشم می چرخاند، فراتر از مرزها، گستردگی نور می خواهد و دستانی که هم جهت با دستانش یاد بگیرند، اگر بشنوند گوش هایی که پنبه زاری از غفلت اند.

آقای گورباچف!

سیده فاطمه موسوی

آقای گورباچف!

به من بگو که کاخ کرملین باید به کدامین ارتش سرخ بنازد؛ یگان های گرسنه کمونیسم، سربازهای یخ زده و مأیوسِ بی فلسفه، فرماندهان خائن ارشد یا پوتین های به گِل نشسته در خاک افغانستان؟

آه این شکست های پیاپی تا کجا ادامه خواهد داشت؟

آقای گورباچف!