پاورپوینت کامل سال روز تأسیس امور تربیتی و روز تربیت اسلامی ۶۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سال روز تأسیس امور تربیتی و روز تربیت اسلامی ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سال روز تأسیس امور تربیتی و روز تربیت اسلامی ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سال روز تأسیس امور تربیتی و روز تربیت اسلامی ۶۱ اسلاید در PowerPoint :

چهارشنبه

۸ اسفند ۱۳۸۰

۱۴ ذی الحجه ۱۴۲۲

۲۰۰۲ Feb 27

مربیان تربیتی۱

محمدرضا سنگری

همیشه، زیر این آسمانِ بی رنگ که به تماشای تکاپوی رنگْ رنگمان ایستاده است، انسان هایی زیسته اند که بیش از آن که خاکی باشند آسمانی اند و پیش از آن که به خویش بیندیشند به دیگران اندیشیده اند و از «او» خواسته اند تا روشن ترین و کوتاه ترین راه را پیشِ پایشان بگشاید و دستانشان را کلید قفل های بسته و مرهمِ دل های شکسته گرداند.

همیشه، در غوغای زیستن زمینی، در ازدحام کوشش هایی که به بخش فرودین وجود انسان ختم می شود کسانی را می توان یافت که عکسِ موج، شنا می کنند و ساحلی دیگر می جویند و عطشی دیگرگونه دارند.

تاریخ، آیینه ی روشنِ چنین انسان هایی است. زمانی که تاریک زار مکه، باتلاقی است از شعر و شهوت و شمشیر، مردی همه شعور و شوکت و شور، رو به سمت آرامشِ کوهسار می آرد و در خلوتی که هنوز نمی دانیم چگونه می گذشت، در میان بهت و حیرت سنگ ها و صخره ها به زمزمه و اشک و تأمل می نشیند.

تاریخ، مردی را می شناسد که در طوافِ گیج و پوک آدمیانی خود گم کرده، ناگهان دور باطل را می شکند و حلقه ی طواف را به شوق طوافی دیگرگونه رها می کند.

تاریخ، زنی را می شناسد که درمیان خنده و هلهله نمی خندد، می گرید، فریاد می زند، به سکوت می خواند تا فریاد بیاموزد و کوفه و شام را بر سر بیداد و جنایت و قساوت آوار می کند.

تاریخ هم اکنون نیز مردمی را می شناسد که در عصر جاهلیت جدید، از ایمان می گویند، از غربت عشق و تنهایی خوبی سخن می رانند و از سیاهی و ستم، به سمت سبز پاکی و رهایی اشارت می کنند.

این مردمِ برگزیده، برگزیدگانی نیز دارند که ایمان در تمام لحظه ها و فرصت هایشان، حرف اول را می زند؛ برگزیدگانی که عاشق ترند و درد و دغدغه ی خوب ماندن و خوب شدن و خوب ساختن، هماره در خاطره و ضمیرشان طوفان می آفریند. برگزیدگانی طوفانی که نوحِ دل های طوفان زده اند. عاشقانی سالک که در فضای زندگیشان، هیچ چیز مهم تر از گشودنِ چشم ها به زندگی و چرخاندن قلب ها به سمت ملکوت نیست. این برگزیدگان، «مربی» اند و تربیت نسلی معتقد، مؤمن، خودباور، شکوفا، پیشرو، پیشاهنگ و بینش مند تمام همت و تلاششان.

مربیان از دیروز انقلاب تا روزهای آتش و حماسه و سنگر تا امروزی که جبهه های تازه و دشوارتری فرا روی انقلاب اسلامی گشوده شده، فارغ از فراغت و آرامش «راه» می نمایند و راه می گشایند و به راه می خوانند. در مدرسه، حتی پس از مدرسه، قلب ها را آرامش می بخشند، بی سامانی ها را سامان می دهند. در حل مشکلات دانش آموزان، چاره می جویند، مشورت می کنند، به مطالعه می پردازند و آن گاه که بن بستی شکسته می شود و لبخندی بر لبی طلوع می کند، نشاط و طمأنینه ای شگفت در سیما و نگاهشان می یابی. مهم نیست که قدر و منزلتشان پنهان و مجهول مانده است. مگر هزاران کهکشان ناشناخته و میلیون ها خورشید درخشان، آن سوی ادراک و کشف انسان ننشسته است؟ مگر قله های بزرگ تاریخ انسان ـ پیامبران و اولیا ـ گمنام و قدر ناشناخته نبوده اند؟

مربیان، رنگین کمانی از محبت و معرفتند. با همه ی سنگینی باری که بر دوش دارند و عظمت کاری که باید انجام دهند، نگرانی و خستگی، شِکوهِ و بی تابی و وازدگی و واماندگی، آشنای زندگیشان نیست. آنان خوب می دانند که پاداشِ تلاش در راه خدا، در متن کار نهفته است. آن که تلاش خویش را به پیشگاه دوست تقدیم می کند چیزی می یابد که هیچ چیز را با آن توان برابری نیست.

مربی، منتظر ستایش چشم ها نیست. او چشم ستایش و پاداش ندارد. لبخند رضایت دیگران که نه… لبخند رضایت حضرت دوست کافی است. که کفی باللّه حسیبا.

مربی، محرم و آشنای قلب هاست و خود، قلبش را پیش تر به کسی سپرده است که قلب ما حرم امن اوست. در نگاهش همه ی خورشیدها فرصت طلوع یافته اند. دست هایش سرشارِ صمیمیتی غریب و لب هایشان ترانه گاهِ حرف های شنیدنی و روح نواز و سازنده اند.

صبح پیش از همه به مدرسه می آید تا فضای مدرسه را پروازگاه فرشتگان و معطر از آیات پاک قرآن سازد. لبخند او در هر صبح گاه، نخستین هدیه ی آسمانی به نگاه منتظر دانش آموزان است.

از او همه چیز می خواهند، برنامه ی خوب، سرود خوب، مشاوره ی موفق، گره گشایی تربیتی، اردو، برپایی مسابقات و آن گونه که آمارها سخن می گویند پنجاه کار متنوع و مختلف؛ اما او کاری مهم تر نیز دارد و آن پرورش نسلی عاشق است، عاشق اسلام و انقلاب و همین کافی است که مربیان را عاشقانی عاشق پرور بدانیم و بال هایی مطمئن که هم سفران را به سیر آسمان و دیدار دوست دعوت می کنند.

مربیان، با ایمانشان شناخته می شوند، ایمانی بالنده و شکوفا، ایمانی که سستی نمی شناسند و ریشه در ژرفای قرآن و عترت دارد. مربیان را قدر بشناسیم و ارج بگذاریم که ارج گذاری به خوبان، پاسداری از خوبی است.

هشتم اسفند، سالگرد تأسیس امور تربیتی، این مجمع سازندگان عاشق و مؤمن ـ بر همه ی مربیان عرصه ی تعلیم و تربیت خجسته و مبارک باد!

۱ـ سنگری، محمدرضا، یادهای سبز.

مربیان، سفیران صداقت۱

محمدرضا سنگری

کسی را می شناسم که هشت روز هفته، کار می کند و هر ماه چهل روز، برنامه دارد و بر پیشانی لحظه هایش نوشته است: فاذا فرغت فانصب: همین که از کاری فارغ شدی کاری نو را آغاز کن!

کسی را می شناسیم که هم معلم است، هم مربی. هم دوست است هم مشاور. دانش آموز، غم هایش را به او می سپارد و او همه ی غم ها را بین قلب خویش و او عادلانه تقسیم می کند.

کسی را می سناسم که بی توقع و بی نشان، همه ی قلب ها را بر سفره ی محبت و معرفت خویش میهمان می کند، دست ها را می گیرد و پله پله به ملاقات خدا می برد و جرعه های زلال محبت اهل بیت علیهم السلام را در کامشان می چکاند. حتی جمعه ها که رسما تعطیل است، رسما کار می کند، دانش آموزان را به نماز جمعه می برد و بر سجاده های سادگی به نماز عشق می خواند.

او گرچه در زمین مجهول القدر است و ناشناخته، در ملکوت، آشنای فرشتگان است. نسیمِ نامش در عرش می وزد و «عرشیان» بدو مباهات می کنند و سرانگشت همه ی خلوت نشینان ملکوت، او رانشان می دهد.

کسی را می شناسم که در عصر جبهه و جهاد، خاک ریزِ تعلّقات را فرو می ریخت، از سیم خاردارِ دنیا می گذشت و کربلا در کربلا حماسه می آفرید و در سرخ ترین لبخند، سبزِ سبز در باغِ ابدیت می شکفُت و خاکسترش را با گلبرگ های تنش را، به رسمِ هدیه به خانواده اش می بخشید.

کسی را می شناسم که امام را فهمید و همه ی جغرافیای خوبی را می شناخت. شب ها، پنجره های مناجات را می گشود و دلش را از روزنه ی خاک به آسمان پرواز می داد، گریه می کرد، شانه هایش می لرزید و با صدایی لرزان، با دوست زمزمه می کرد: الهی و ربی مَنْ لی غیرُک.

کسی را می شناسم که کسی او را نمی شناسد. نمی خواهد که او را بشناسند! در همه ی تنگناها و مشکلاتِ مدرسه او را «به یاد» می آورند و شانه های صبورش را به کشیدنِ سنگین ترین بارها می خوانند.

کسی را می شناسم که درد آشنای «تربیت» است؛ شعله ی مقدسِ تعهّد در «طور» جانش روشن و پاسداری از حریم دل ها در تهاجمِ آفات، در قلبش دغدغه افکن.

این ها همه وصف مربی است. مربی دلسوز و عاشقی که پرچم دار تربیت و تهذیب میلیون ها دانش آموز است؛ مربی تلاشگری که از «صبح گاه» مدرسه، پُل به آسمان می زندو در همه ی لحظه ها، حتی در هنگام تفریح با دانش آموزان، هم دل و هم قدم می شود تا گرهی بگشاید و روزنه ای بنماید و دانش آموزی را به روشنای حقیقتی برساند.

مربیان، باغبانان کشتزار عشق اند. چشم های بیدار در هجوم و شبیخون رهزنان فرهنگ و حافظانِ حریمِ حماسه های بزرگ. مربیان، دست های بذرافشان در قلب های حاصل خیزِ این نسلند. شمع می افشانند و «خورشید» درو می کنند!

مربیان، سفیران صداقت و پیامبران راستی اند. و پاسداری از حرمت مربی، پاسداری از «خوبی» است تعظیم و تکریم «مهربانی» و «پاکی» و «عظمت» است. تجلیل از مربی، تجلیل از سربازان گمنام عرصه ی تربیت است. تجلیل از تلاش گرانی است که اگر نبودند مشعل انقلاب اسلامی بر بام مداس ما این همه روشنی بخش و گرما آفرین نبود. امروز بیش از دیروز جامعه ی ما نیازمند مربی است و این وظیفه ی همه ی فرهنگ خواهان و تربیت اندیشان است که حامی و پشتوانه ی این جریان زلال باشندو نگذرند تا غبار غربت و فراموشی، یا خدای ناخواسته، دل سردی در سنگینی کارها و قدرناشناسی برخی کج اندیشان، این شجره ی طیبه را که محصول و ره آورد دو فرزانه ی بزرگ، شهید رجایی و باهنر است آفت زده کند. امور تربیتی فرزند امام است. در دامان انقلاب اسلامی چشم گشوده و با انقلاب مقدس اسلامی بالیده است.

۱ـ سنگری، محمدرضا، یادهای سبز، صص ۱۳۸ ـ ۱۳۶.

بیت المعمور عشق و ایمان۱

محمدرضا سنگری

هر روز و هر لحظه، چشمی مهربان، مراقب هستی است. گل ها را می پرورد. بذرها را می شکوفاند. چشمه ها را می جوشاندو قطره ها را به وسعت آبی آسمان می کشاند تا ببارندو بهار را مهمان سفره ها کنند.

هر روز و همیشه، دستی صمیمی، آشفتگی ذره ها را سامان می بخشد، کاروانِ بی شمار پدیده ها را در جاده ی حیات راه می نماید و در ضمیر آفرینش غوغای زندگی و شور و حرکت می افشاند.

هر شام گاه و صبح گاه در همه جا و همه گاه، قلب هایی هستند که خاضعانه و عارفانه تقدیم دوست می شوند و او این قلب های عاشق و آفتابی را به تبسمی می نوازد، بارور می سازد، تربیت می کند، رشد می بخشد و در آستانِ محبت خویش پاس می دارد.

آن چشم مهربان، آن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.