پاورپوینت کامل اخلاق پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در تفسیر نمونه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اخلاق پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در تفسیر نمونه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اخلاق پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در تفسیر نمونه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اخلاق پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در تفسیر نمونه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

اشاره

از مهم‎ترین عوامل پیروزی رسول خدا صلی الله علیه و آله جاذبه اخلاقی ایشان بود. صفات عالی انسانی و مکارم اخلاق چنان در ایشان گرد آمده بود که دشمنان سرسخت را به تسلیم وامی‎داشت و دوستان را سخت مجذوب می ساخت. در این نوشته کوتاه، با بررسی تفسیر نمونه، به اخلاق آن پیامبر والا پرداخته ایم.

اخلاق پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله

پیامبر همواره خوشرو و خندان بود و هرگز خشن و سنگدل و پرخاشگر و بدزبان و عیبجو و مدیحه گرنبود. هیچ کس از او مأیوس نمی شد، و هر کس به در خانه او می آمد، نومید بازنمی گشت. سه چیز را رها کرده بود: مجادله در سخن، پرگویی و دخالت در کاری که به او مربوط نبود. کسی را سرزنش نمی فرمود، و از لغزش ها و عیوب پنهانی مردم جست‎وجو نمی کرد. (نک: مکارم شیرازی، ۱۳۷۶: ج۲۴: ۳۷۹؛ به نقل از شیخ صدوق، معانی الاخبار: ۸۳)

آری، اگر این اخلاق کریمه و این ملکات فاضله نبود، آن ملت عقب مانده جاهلی و آن جمع خشن انعطاف ناپذیر در آغوش اسلام قرار نمی گرفتند و همه پراکنده می شدند. چه خوب است این اخلاق اسلامی امروز زنده شود و در هرمسلمانی پرتوی از خلق و خوی پیامبر باشد. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۶: ج ۲۴: ۳۷۹)

اخلاق در سخن پیامبر

من برای این مبعوث شده‎ام که فضایل اخلاقی را تکمیل کنم. (همان؛ به نقل از طبرسی، مجمع البیان: ج۱۰: ۳۳۳)

مؤمن با حُسن خلق خود به درجه کسی می‎رسد که شب ها به عبادت می ایستد و روزها روزه دار است. (همان)

چیزی در میزان عمل در روز قیامت، سنگین تر از خلق خوب نیست. (همان)

از همه شما محبوب تر نزد خدا کسی است که اخلاقش از همه بهتر باشد؛ همان کسانی که متواضع‎اند، با دیگران می جوشند و مردم نیز با آنها می جوشند. از همه شما مبغوض تر نزد خدا، افراد سخن چینی هستند که در میان برادران جدایی می افکنند و برای افراد بی گناه در جست‎وجوی لغزش‎اند. (همان)

بیشترین چیزی که مردم را وارد بهشت می کند، تقوا و حُسن خلق است. (همان؛ به نقل از قمی، سفینه البحار: ج۱: ۴۱۰)

از مجموع این خبرها به خوبی استفاده می شود که حُسن خلق کلید بهشت، وسیله جلب رضای خدا، نشانه قدرت ایمان، و هم طراز عبادت های شبانه و روزانه است. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۶: ج۲۴: ۳۸۱)

پیامبر اسلام اسطوره پایداری

زندگی پیامبران بزرگ خدا، به ویژه پیامبر اسلام، بیانگرپایداری بی حد و حصر آنها در برابر حوادث سخت، توفان های شدید و مشکلات طاقت فرساست و با توجه به اینکه مسیر حق همیشه دارای این گونه مشکلات است، رهروان راه حق باید از آنها در این مسیر الهام بگیرند.

ما معمولاً از نقطه روشن تاریخ اسلام به روزهای تاریک پیشین می نگریم و این نگرش که از آینده به گذشته است، واقعیت ها را طور دیگری مجسم می کند. ما باید خود را در آن روز تصور کنیم که پیامبر تک و تنها بود، هیچ نشانه ای از پیروزی در افق زندگی او به چشم نمی خورد، دشمنان لجوج برای نابودی او کمر بسته بودند و حتی خویشاوندان نزدیکش درصف اول این مبارزه قرار داشتند.

او پیوسته به میان قبایل عرب می رفت و از آنها دعوت می کرد، ولی کسی به دعوتش پاسخ نمی گفت. سنگسارش می کردند، آنچنان‎که از بدن مبارکش خون می ریخت، ولی دست از برنامه خود برنمی داشت. آنچنان او را درمحاصره اجتماعی و اقتصادی و سیاسی قرار دادند که تمام راه ها به روی او و پیروان اندکش بسته شد. بعضی از گرسنگی تلف شدند و بعضی را بیماری از پای درآورد. حتی یاران اندکش را شکنجه می دادند؛ شکنجه هایی که بر جان و قلب او می نشست.

گاه ساحرش خواندند، گاه دیوانه اش خطاب کردند، گاه خاکستر بر سرش ریختند و گاه کمر به قتلش بستند و خانه اش را در میان شمشیرها محاصره نمودند. (همان: ج۲۱: ۳۸۲)

در حدیثی می خوانیم که امام صادق علیه السلام به یکی از دوستانش فرمود: «خداوند، محمد صلی الله علیه و آله را مبعوث کرد و او را به صبر و مدارا دستور داد، و او صبر کرد تا نسبت های بسیار ناروا به او دادند، تا آنجا که سینه اش تنگ شد و خداونداین آیه را بر او نازل کرد: «ما می دانیم که به خاطر سخنان آنها ناراحت می گردی و سینه ات تنگ می شود، تسبیح و حمد پروردگارت را به جا آور، و از سجده کنندگان باش». (حجر: ۹۷ و ۹۸)

باز او را تکذیب کردند و تیرهای تهمت از هرسو به طرفش پرتاب نمودند، و از این جهت محزون و غمگین شد. باز خداوند برای دلداری‎اش این آیه را نازل فرمود: «ما می دانیم سخنان آنها تو را اندوهگین می کند، ولی آنها تو را تکذیب نمی کنند، بلکه ستمگران آیات خدا را تکذیب می کنند. پیش از تونیز رسولان خدا را تکذیب کردند و آنها در برابر تکذیب ها و آزارها صبر نمودند تایاری ما به کمک شان آمد». (انعام: ۳۳ و ۳۴)

پیامبر خود را وادار به شکیبایی کرد، ولی دراین هنگام آنها از حد گذراندند و نام خدا را بردند و ساحت مقدسش را تکذیب کردند. پیامبر فرمود: من در برابر ناملایمات خود و خانواده و حیثیتم صبر کردم، ولی در برابر بدگویی به پروردگارم شکیبایی ندارم. در اینجا خداوند عزوجل این آیه را نازل فرمود: «ما آسمان و زمین و آنچه در میان این دو است، در شش دوران آفریدیم (و در آفرینش جهان شتاب و عجله نکردیم) و رنجی به ما نرسید. بنابراین، تو هم عجله مکن و در برابر سخنان آنان صابر باش». (ق: ۳۸) اینجا بود که پیامبر شکیبایی را در تمام حالت‎ها پیش گرفت و سرانجام میوه شیرین این درخت را چشید» (همان: ج ۲۲: ۲۹۳؛ به نقل از عروسی حویزی، نورالثقلین: ج ۵: ۱۱۷) وآیین او، نه تنها جزیره عربستان، که شرق و غرب عالم را دربرگرفت و امروز بانگ اذان که فریاد پیروزی اوست، هر صبح وشام از چهار گوشه دنیا و در تمام پنج قاره جهان به گوش می رسد و این راه و رسم مبارزه با شیاطین و اهریمنان و طریق پیروزی بر آنان و نیل به اهداف بزرگ الهی است. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۶: ج ۲۱: ۳۸۴)

زهد پیشوای بزرگ

در حدیثی آمده است: روزی عمر درمحلی در نزدیکی مدینه خدمت پیامبر رسید، در حالی که آن حضرت بر حصیری از برگ خرما خوابیده بود و قسمتی از بدن مبارک او روی خاک قرار داشت و متکایی از الیاف درخت خرما زیر سر داشت. سلام کرد و نشست و گفت: تو پیامبر خدا و بهترین خلق او هستی. کسری و قیصر بر تخت های طلا و فرش های ابریشمین می خوابند، ولی شما این چنین! پیامبر فرمود: آنها گروهی هستندکه طیبات‎شان در این دنیا به آنها داده شده و به زودی قطع می شود، ولی طیبات ما برای قیامت ذخیره شده است. (همان: ج ۲۱: ۳۴۸؛ به نقل از طبرسی، مجمع البیان: ج ۹: ۸۸)

در حدیث دیگری از امام باقر علیه السلام می خوانیم: روزی مقداری حلوای مخصوص خدمتش آوردند، ولی حضرت از خوردن آن امتناع فرمود. عرض کردند: آیا آن را حرام می دانی؟ فرمود: نه، من از این می ترسم که نفسم به آن مشتاق گردد و پیوسته به دنبال آن باشم. (همان؛ به نقل از بحرانی، تفسیر برهان: ج ۴: ۱۷۵)

فروتنی رسول خدا صلی الله علیه و آله

پیامبر برروی خاک می نشست، غذای ساده‎ای همچون غذای بردگان می خورد، از گوسفند شیر می دوشید و بر الاغ برهنه سوار می شد. نیز در سیره ایشان می خوانیم: هرگز اجازه نمی داد هنگامی که سوار بود، افرادی در رکاب او پیاده راه بروند، بلکه می فرمود: شما به فلان مکان بروید و من هم می آیم و در آنجا به هم می رسیم. حرکت کردن پیاده در کنار سواره، سبب غرور سوار و ذلت پیاده می شود.

این گونه کارها را حتی در زمانی که به اوج قدرت رسید ـ مانند روز فتح مکه ـ انجام می داد تا مردم گمان نکنند همین که به جایی رسیدند، باد کبر وغرور در دماغ بیفکنند و از مردم کوچه و بازار و مستضعفان فاصله بگیرند و از حال توده های زحمت‎کش بیگانه شوند. (همان: ج ۱۲: ۱۲۳)

منبع: مکارم شیرازی، ناصر و دیگران. ۱۳۷۶. تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب الاسلامیه. چاپ شانزدهم.

پیشنهادهای اخلاقی و تربیتی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله درباره فرزندپروری

ابراهیم اخوی

اشاره

تربیت، برنامه ای است که در یک بازه زمانی حدود بیست سال انجام می شود و در آن، یک خردسال با آمادگی های روانی ایجاد شده در سال های اولیه زندگی اش که از طریق پاسخ‎گویی به نیازهای روان شناختی وی، مانند قصه، بازی، توجه، خودیابی و مانند آن رخ می دهد، وارد دوره دوم زندگی، یعنی کودکی می‎شود و آموزش های لازم را می بیند. سپس دوره سوم که زمان بازدهی این آموزش ها و تثبیت آن همراه با بلوغ است، آغاز می گردد. در طول این مسیر، نکته و نسخه های گوناگونی از سوی کارشناسان پیشنهاد شده که گاهی تعارض هایی با هم دارد. در این فرصت بر آن شدیم نکته هایی ناب از کامل ترین انسان و موفق ترین پدر تاریخ، حضرت محمد صلی الله علیه و آله برگزینیم و از آن بهره مند شویم.

۱. به کودکان خود محبت کنید.

محبت به کودک، یکی از مهم ترین کلیدهای تربیت است. کودکان، تشنه محبت اند و با دریافت این آب گوارا از دستان والدین، به آرامشی ژرف می رسند. از راه محبت به کودکان می توان بسیاری از مشکلات رفتاری را برطرف و حتی از آن پیشگیری کرد. محبت می تواند مصادیق متعددی مانند محبت جسمانی، تماس فیزیکی، بوسیدن، نوازش کردن، گرفتن دست کودک و… داشته باشد. همچنین لازم است کودکان از علاقه ما به خود باخبر باشند. محبت به فرزندان مانند دیگر مسائل، بر محور اعتدال است و هر گونه افراط یا تفریط در این مسئله، می تواند روند تربیت را با آسیب روبه‎رو کند. برخی روایات پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله که والدین را به محبت کردن به فرزندان شان تشویق کرده، بدین قرار است:

«أحِبُّوا الصِّبیانَ و ارحَموهُم؛ کودکان را دوست بدارید و با آنان مهربان باشید». (کلینی، ۱۴۰۱ق: ج۳: ۴۹)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عثمان بن مظعون را دید که پسربچه همراه خود را می بوسد. فرمود: این کودک توست؟ عرض کرد: آری. فرمود: دوستش داری؟ عرض کرد: آری به خدا، ای رسول خدا، او را دوست دارم. فرمود: آیا بر محبّتت نیفزایم؟ عرض کرد: چرا، پدر و مادرم فدایت! فرمود: «هر کس کودک خردسالی از فرزندانش را خوشحال کند، خداوند در روز قیامت او را خوشحال گرداند». (متقی هندی، ۱۳۹۷ق: ح ۴۵۹۵۸)

«هر که فرزند خود را ببوسد، خداوند عزّ و جلّ برای او یک ثواب می نویسد. هر که فرزندش را شاد کند، خداوند در روز قیامت او را شاد می سازد. هر که به او قرآن بیاموزد، [در روز قیامت] پدر و مادرش فراخوانده می شوند و دو جامه بر آنان پوشانده می شود که از درخشش آن، صورت بهشتیان می درخشد». (کلینی، ۱۴۰۱ق: ج ۶: ۴۹: ح ۱)

۲. به وعده های خود وفا کنید.

رفتارهای اخلاقی والدین در شکل گیری شخصیت اخلاقی آنها نقش دارد؛ به ویژه رفتارهایی مانند خوش‎قولی که با تأمین نیازهای کودک در ارتباط است. آموزه های دینی ما را به رعایت این قانون در تربیت تشویق کرده اند. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید: «کودکان تان را دوست بدارید و به آنها محبت کنید و اگر وعده ای به آنها دادید، عمل کنید؛ زیرا آنان، شما را روزی رسان خود می دانند». (همان:۵۰)

۳. با کودک بحث نکنید.

بحث و بگو مگو با کودکان، نه تنها مشکلی را در مسیر تربیت حل نمی کند، بلکه نشان ضعف والدین است. ازاین‎رو، پرهیز از مجادله، خود یکی از کلیدهای تربیت به شمار می آید. زمانی که والدین با فرزند خود وارد مشاجره می شوند، در واقع ضعف خود را در کنترل خویش به کودک اعلام کرده و در چرخه روشی معیوب از تربیت درگیر شده‎اند. این روش آسیب زا، هم به کود ک و هم والدین او آسیب می زند. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در سخنی که به عنوان قانون در مدیریت گفت وگو از آن بهره برده می شود، می فرماید: «مجادله را رها کنید؛ زیرا مجادله گر به یقین زیان می بیند.» (مجلسی، ۱۴۰۳ق: ج ۵۴: ۱۳۸: ح۳)

۴. توان کودک را در نظر بگیرید.

تکلیف به اندازه توانایی است. وقتی از کودک کارهایی بیش از توانش بخواهیم، طبیعی است سرپیچی می‎کند یا دچار ضعف اعتماد به نفس می‎شود. هماهنگی سطح انتظار والدین و مربیان با توانمندی فرزندان و تربیت آموزان، مسئله ای جدی است که در دانش روز نیز به آن توجه اساسی شده است. در این میان، لازم است به تفاوت های فردی تربیت‎جویان نیز نظر داشت و به فراخور وضعیت هر کدام، برنامه های لازم را تدارک دید. به رهنمودی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در این باره توجه فرمایید: «خداوند پدر و مادری را که به فرزندان‎شان در نیکی کردن یاری می رسانند، رحمت کند؛ به اینکه آنچه در توان کودک است از او بپذیرند و از آنچه قادر به انجام دادنش نیست، صرف نظر کنند». (کلینی، ۱۴۰۱ق: ج ۶: ۵۰: ح ۶)

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، قهرمان اخلاق و مهرورزی

روز تولد حضرت رسول صلی الله علیه و آله را که رحمتی برای همه جهانیان از سوی خداوند معرفی شده، «روز اخلاق و مهرورزی» نامیده اند؛ انتخابی شایسته که از ژرف اندیشی و تأمل در سخن و سیره حضرت خبر می دهد. به همین مناسبت، به واکاوی این همخوانی زیبا می‎پردازیم. آن حضرت، به رسالت اخلاقی و فضیلت گرایی خود چنین تصریح کرده است: «بُعِثتُ بِمَکارِمِ الأَخلاقِ و مَحاسِنِها؛ من به بزرگواری های اخلاقی و نیکی های آن برانگیخته شدم». (شیخ طوسی، ۱۴۱۴ق: ۵۹۶: ح ۱۲۳۴)

امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز که یکی از برجسته ترین شاگردان اخلاقی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و پرورش یافته مکتب ایشان بود، در سخنی می فرماید:

پس [خداوند] فرستادگان خود را میان ایشان برانگیخت، و پیامبرانش را یک به یک به سوی آنان فرستاد تا پیمان فطرتش را از آنان بازستانند، و نعمت فراموش شده خدا را به یادشان آورند و حجّت را با تبلیغ بر آنان تمام کنند، و اندیشه های پنهان آنان را برانگیزانند، و نشانه های قدرت [الهی] را نشان‎شان دهند. (نهج البلاغه: خطبه۱)

همچنین آن حضرت درباره مهرورزی رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین بیان داشته اند:

[او] طبیبی بود که با طبابتش در گردش بود. مرهم های خود را استوار می داشت، و داغ های خود را به جا می نهاد و هر جا که نیازْ بود (از قلب های نابینا تا گوش های ناشنوا و زبان های گنگ) به کارش می بست. با داروهایش جایگاه های غفلت و موارد سرگردانی [مردم] را می جُست. (همان: خطبه ۱۰۸)

یادداشت مناسبتی

روز تولد حضرت رسول صلی الله علیه و آله را «روز اخلاق و مهرورزی» نام نهاده اند. این باریک بینی در خور ستایش است؛ زیرا پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله خود الگویی جامع برای اخلاق و مهرورزی است و از هر فرصتی نیز برای ترویج اخلاق در جامعه بهره می برد. بخشی از تلاش های حضرت در قالب پرسش ها و پاسخ ها به ثبت رسیده است. این روش فعال، از نظر یادگیری اثر بیشتری دارد. نمونه ای از آن در پی می آید.

شخصی خدمت ایشان رسید و هفت سؤالش را چنین پرسید: از آسمان سنگین تر چیست؟ پهناورتر از زمین چیست؟ چه چیزی غنی تر از دریاست؟ سوزان تر از آتش کدام است؟ سردتر از زمهریر(هوای بسیار سرد) کجاست؟ چه چیزی سخت تر از سنگ است و چه چیزی تلخ تر از زهر؟ حضرت فرمود: سنگین تر از آسمان، تهمت به انسان پاک است؛ وسیع تر از زمین، حق است؛ غنی تر از دریا، دل قانع است؛ سوزان تر از آتش، حاکم ستمگر است؛ سردتر از زمهریر، نیازمندی به آدم پست است؛ سخت تر از سنگ، دل منافق و تلخ تر از زهر، پایداری در برابر دشواری های روزگار است. (محمدی اشتهاردی، داستان های صاحبدلان: ج ۲: ۱۳۲)

یادداشت های اخلاقی

۱. فریب واژه ها را نخوریم.

استادی بود ریزبین و ژرف اندیش. نکته سنجی های ایشان پرمشتری بود، سال ها در گوشه ذهن می ماند و به هنگام عمل، کار خودش را می کرد. روزی در جمع شاگردان فرمود: «آقایان، خالی بندی همان دروغ است!». همه شگفت زده شدیم؛ چرا چنین فرهیخته ای، باید مطلب روشنی را موضوع سخن خود کند؟ مگر کسی هست که نداند «خالی بندی» همان معنای عامیانه «دروغ» و «کذب» است. آشنایی قبلی ما با ظریف گویی استاد، شگفت زدگی را به اشتیاق برای شنیدن بیشتر تبدیل کرد. فرمود: «گاهی واژه ها فریب مان می دهد. وقتی شما در روایات می خوانی دروغ یکی از بزرگ ترین گناهان است و کلید ورود به خانه بدی هاست، تمام همت خود را به کار می گیری از این رذیلت اخلاقی بگریزی، ولی زمانی که همان را تبدیل می کنی به واژه ای ساده تر و خودمانی به نام «خالی بندی»، دیگر آن بار معنایی را نخواهد داشت». این سخن ایشان زمانی بود که در رسانه شاهد تماشای شخصیتی طنز و خالی بند بودیم و همه به خالی بندی های او، یعنی گناه کبیره اش می خندیدیم و گفته ها و رفتارهای روز بعدی ما را رقم می زد.

«فریب واژه ها»، یکی از ابزارهای شیطان برای منحرف کردن انسان است. ویترینی که شیطان برای محصولات خود برمی گزیند، فریبا و جذاب است و گاهی ندانسته مشتری آن می شویم.

با نگاهی به اطراف خود، واژه های فریبای زیادی می یابیم که نقش آنها وارونه سازی ارزش ها و نمایش ضدارزش به عنوان یک کار پسندیده است. مثلاً «ارتباط با نامحرم» گناهی است که عرش الهی را می لرزاند و امروزه در بسته بندی «دوستی با جنس مخالف» در گوشه ذهن ها جا خوش کرده و با توجیه «ارتباط پیامکی»، «ارتباط تلفنی» و «چت»، رخ نمایانده است.

«دزدی» رفتاری است که هیچ کدام تأییدش نمی کنیم، ولی با «زرنگی» مخلوط شده و نمونه اش را در میزان ساعت کاری مفید می توان فراوان دید. «آیا کسی که عمل زشتش در نظرش زیبا جلوه داده شده و آن را کار نیکی می بیند، با کسی که خوب را خوب و بد را بد می بیند یکسان است؟ هرگز!» (فاطر: ۸؛ ترجمه تفسیر المیزان)

۲. سکوت و سخن؛ سرمایه های کهن

بخشی از ارتباطات ما با گفتن انجام می شود. در این نوع ارتباط، به مدد واژه ها می توانیم پیام را به مخاطب انتقال دهیم. افزون بر این، سخن گفتن، نیازی روانی است که سبب بروز احساسات مثبت و تخلیه احساسات منفی است. سخن گفتن مهارتی است که اجرای درست آن، به موفقیت های فردی، خانوادگی و اجتماعی ما می‎انجامد و ناکامی در پیاده سازی این موهبت الهی، به شکست و مشکلات راه می یابد. در آیین زندگی پیشنهادی اسلام، برای سکوت و سخن، روش هایی در نظر گرفته شده است.

قانون نخست: لازم است زبان، پشتوانه ای به نام فکر داشته باشد. از ما خواسته شده پیش از گفتن، بیندیشیم و سپس آن را عملیاتی کنیم. اگر این سازوکار وارونه شود، خسارت و پشیمانی به همراه خواهد داشت. در روایتی می خوانیم: تا نگفته ای، واژه در کمند توست و زمانی که بگویی، تو اسیر سخن خواهی بود. همچنین در تشبیهی آمده است که سخن گفتن، مانند رها کردن تیر از کمان است که بازگشتی برای آن نیست و چنانچه با دقت انجام شود، به هدف خواهد رسید، ولی اگر با شتابزدگی صورت گیرد، پیامدهای آن گریبانگیر خواهد شد. تجربه های شخصی نیز چنین هشداری به هر کدام از ما می دهد.

قانون دوم: خط قرمزهایی برای گفتار تعیین شده است. سخن نادرست، سخن در تخریب دیگر افراد، برجسته سازی معایب دیگران و بازگویی آن، سخن های درشت، به کارگیری واژه های زشت و ناپسند، سوگندهای نادرست و مانند آن، از این خطوط تعیین شده است. برای نمونه، آموزه های دینی با انتقاد موافق است، ولی با غیبت خیر. شخصی که انتقاد می کند، از سلامت شخصیتی خوبی برخوردار است و با استدلال و شهامت چنین کاری را به طرف مقابل خود می رساند، ولی اگر شکل غیبت به خود بگیرد، نشانه ضعف شخصیتی اوست.

قانون سوم: استفاده بهینه و بهنگام از این مهارت و موهبت است. پرگویی بی هدف، عادتی ناپسند به شمار می آید و خاموشی نابهنگام نیز ملامت شده است. در سخنی از معصوم می خوانیم که سخن، آرامش روان و سکوت، آرامش خرد است. زمانی که نیازمند تفکر و تصمیم گیری هستیم، سکوت همراه خوبی است و آن گاه که عرصه بروز احساسات است، از سخن بهره می گیریم. همچنین، سخن نیکو می تواند مانند جرقه ای، شعله های همت و تلاش برای بهتر زیستن را در دیگران برافروزد و آنها را به تعالی همه جانبه بخواند.

۳. یاد خدا؛ ویتامین جان ما

بدن ما به مدد ویتامین ها به وظایف خود عمل می کند. به صورت طبیعی، ویتامین ها از دل طبیعت و بیشتر آنها با خوردن وارد بدن می شوند. کمبود ویتامین، جسم را دچار مشکلات جدی می کند. روان ما هم نیازمند ویتامین است. تقویت کننده های روان، شکل و شمایل متنوعی دارد که اگر به اندازه کافی وجود داشته باشد، سرزندگی، نشاط و پویایی در ما دیده می شود و اگر هر کدام از آنها کم باشد یا نباشد، بی حالی، کسالت و تنبلی وجود ما را فرامی گیرد. در دانش روان شناسی، برای روحیه بخشی ما تدابیر زیادی دیده شده و کتاب های متعددی نگاشته اند تا با روحیه ای عالی در خدمت خود، خانواده و جامعه باشیم؛ مثل تفریح، تقویت انگیزه، بودن با دوستان، پرداختن کارهای اختصاصی مناسب با جنسیت و دیگر پیشنهادهایی که از جذابیت خوبی برخوردار است.

طراح بزرگ ما که یک «ابَرسازنده» است، برای افزایش کارکرد این محصول، به ما «ویتامین ذ» را پیشنهاد می کند. این ویتامین، خیلی ساده به دست می آید و مدت زیادی هم کارایی دارد. با بهره گیری رایگان از محصول این تولیدکننده بزرگ، می توانیم نشاط، امید، جوشش، آرامش، هدفمندی و هر آنچه را بدان نیازمندیم، به دست آوریم. ویتامین ذ، مخفف ویتامین ذکر خداست. امام علی علیه السلام، یکی از بزرگ‎ترین بهره مندان از این ویتامین، درباره کارکرد آن چنین گزارش می دهد:

ثمره یاد خدا، نورانی شدن دل هاست.

یاد خدا موجب موفقیت در کارها و روشنایی درون ها می شود.

هر که بسیار به یاد خدا باشد، فکرش روشنی گیرد.

هرکه به یاد خدا باشد، بینش و بصیرت یابد.

مداومت بر یاد خدا، دل و اندیشه را روشن می کند. (محمدی ری شهری، ۱۳۷۷: ج ۴: ۲۲۹)

۴. دنبال قانون جذب نباشید!

زمانی که ما با شکست یا موفقیتی روبه‎رو می شویم، دوست داریم آن را به دلایلی نسبت دهیم. عده ای، شکست های خود را به شانس بد، قوانین جامعه، سخت گیری دیگران و هر چیزی بیرون از خود نسبت می دهند و موفقیت های خود را مدیون شانس، تابلوی کائنات، قانون جاذبه و مانند آن می دانند. در مقابل، تعداد دیگری هستند که موفقیت یا شکست را در درون خود و به میزان تلاش های خویش برمی گردانند.

از نظر روان شناسی، افرادی که با خود طرف حساب می شوند، موفق ترند تا کسانی که دنبال دلایل واهی برای ناکامی یا کامیابی خویش هستند. از منظر دین، نگاه دوم تقویت شده است. در نگاه دینی که دلایل عقلی فراوانی هم برای آن وجود دارد، ما چیزی به نام شانس نداریم. انسان ها مرتب فرصت هایی در اختیار دارند که می توانند در آن تصمیم های درست بگیرند و با انتخاب های خویش، در مسیر موفقیت و سعادت حرکت کنند یا بی خیال تمام رهنمود ها، مسیر لذت های زودگذر را برگزینند و با بن بست های بعدی روبه‎رو شوند. آموزه های دینی به ما می گویند: هر چه کنی کشت، همان بدروی. این ترجمه آیه ای است که می فرماید: «و ان لیس للانسان الا ما سعی؛ برای انسان چیزی جز ثمره کوشش هایش نیست». (نجم:۳۹)

با این نگاه، حرکت و پویایی به بالاترین حد خود می‎رسد و شکایت و گلایه به کمترین درجه نزول می کند. زمانی که بر توانمندی، تلاش و سخت کوشی خودمان تکیه کنیم، نشاط، شادکامی و کامیابی بیشتری را تجربه خواهیم کرد تا وقتی که از واسطه های واهی یا نامطمئن برای این مسیر مدد جوییم. البته توفیق الهی نیز رفیق راه کسانی خواهد بود که با انگیزه های متعالی، زندگی خویش را مدیریت می کنند.

۵. اینجا سبقت ممنوع نیست!

تابلوهای رانندگی، پیام های رسیدن به مقصد هستند. این نشانه ها ما را با خطرها و موقعیت ها آشنا می کنند. بی توجهی به این علامت‎ها، موجب کمک در افزایش آمار تصادفات و سوانح رانندگی است. در زندگی نیز چنین حکایتی وجود دارد. نشانه ها و علامت هایی هستند که از آنها به «ملاک های زندگی» تعبیر می کنیم. فردی که برای خویشتن چارچوب فکری مشخص کرده، مانند راننده ای است که با احترام به قانون، به تمام تابلوهای نصب شده توجه می کند و برای آنها احترام قائل است. همان‎گونه که راننده قانون مدار از دیدن پلیس واهمه ندارد، بلکه حتی حس تقدیر در او به وجود می آید، شهروند قانون مدار نیز از همراهی با قانون های زندگی ابایی ندارد. به یک نمونه از این قانون ها توجه فرمایید:

در جاده با سرعت و شرایط مشخصی می توانید از خودروی کناری تان سبقت بگیرید. این کار با رعایت مقررات، اندکی زمان شما را در رسیدن به اهداف تان کاهش می دهد. در بزرگراه زندگی نیز، انگیزه سبقت و پیش افتادن از دیگران وجود دارد. برخی از مکتب‎ها، شما را به یکه تازی در این عرصه فرامی خوانند و شعار «تنها در اوج» را سر می دهند و برخی دیگر، هر نوع انگیزه برتری را منع می کنند.

خداوند در کتاب راهنمای زندگی خود، قرآن کریم، به ما پیشنهاد می کند در کارهای خیر و نیک پا روی گاز بگذاریم و سرعت بالاتری داشته باشیم. چشم و هم چشمی مثبت و نیز پایان محدوده سبقت ممنوع، انجام کارهای معنوی با سرعت و دقت بالاست. اگر چنین رقابتی در حوزه مادیات باشد، نقطه پایان و رضایت فردی در آن نیست، ولی خداوند با این پیشنهاد، افزون بر ایجاد آرامش فردی، انگیزه پیشرفت را در ما همیشه تازه نگه می‎دارد و جامعه را به سوی همدلی و والایی پیش می برد. ترجمه چند پیشنهاد خداوند را با هم مرور می کنیم:

«برترین شما، پارسا ترین شماست». (حجرات:۱۳)

«در کارهای خیر از یکدیگر پیشی بگیرید». (بقره: ۱۴۸)

«برای رسیدن به پاکی، رضایت الهی و بهشت از یکدیگر سبقت گیرید». (حدید: ۲۱)

۶. مراقب زشتی های زیبایی باشید!

تمایل به جلوه گری و زیبا بودن در وجود ما نهاده شده است. این تمایل، به خودی خود مسئله ای ایجاد نمی کند، ولی زمانی که با آفت های جانبی همراه شود، می تواند مشکل ساز گردد.

یکی از این آفت ها، زیاده روی در این کار و اصالت دادن به آن است؛ به گونه ای که افراد تمام همت شان را برای هر چه زیباتر شدن به کار بندند و از زیبایی های درونی، ماندگار و اصیل مانند خصوصیات اخلاقی، خوب سخن گفتن، ارتباط شایسته با دیگران، توجه به معنویات و مانند آن بی بهره شوند.

تصور کنید با فردی مرتب، زیبارو و خوش پوش روبه‎رو شده اید که ظاهر خوبش شما را جذب کرده است. قدمی به جلو برمی دارید و به ارتباط با او تصمیم می گیرید، ولی با رفتارهای زننده ای از طرف او روبه‎رو می شوید. در این شرایط، آیا باز احساس خوبی به او خواهید داشت؟ در مقابل، فردی را تصور کنید که ظاهری بسیار ساده و معمولی دارد، ولی از قدرت درک بالا، فکر قوی و خصوصیات فردی پرچاذبه ای برخوردار است. اگر با ملاک های فکری قصد انتخاب داشته باشید، به نظر می رسد فرد دوم، گزینه مناسب تری برای انتخاب خواهد بود.

از نگاه دین، در کنار تشویق به آراستگی، زیبایی ظاهری و رسیدگی به خود، همه ما به زیبایی های واقعی دعوت شده ایم و رقابت در حیطه زیبایی های ماندگار است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم، بهترین و زیباترین چهره ها و وضعیت جسمی را داشتند؛ به گونه ای که افراد از دیدن آنها سیر نمی شدند و شوق به تماشای چهره این بزرگواران در همه، حتی مخالفان آنان وجود داشت، ولی در عین حال، سفارش همه معصومان، به دست آوردن زیبایی های اخلاقی و تلاش برای زیبایی سیرت به جای خوب جلوه دادن صورت بوده است. ضمن اینکه همیشه به پیروان خود سفارش می کردند مراقبت آفت های زیبایی، مانند تکبر، غرور، به گناه افتادن ناشی از حفظ نکردن زیبایی و مانند آن باشند.

منابع

شیخ طوسی، محمد بن حسن. ۱۴۱۴ق. الامالی. قم: دارالثقافه.

کلینی، محمد بن یعقوب،۱۴۰۱ق. الکافی. بیروت: دارصعب و دارالتعارف.

متقی، علی بن حسام‎الدین هندی.۱۳۹۷ق. کنزالعمال. بیروت: مکتبه التراث الاسلامی.

مجلسی، محمد باقر. ۱۴۰۳ق. بحارالانوار. بیروت: مؤسسه الوفاء.

محمدی ری شهری، محمد. ۱۳۷۷. میزان الحکمه. قم: درالحدیث.

متن ادبی

از ردای نور تو

سودابه مهیجی

ناگاه با میلاد تک ستاره ای بی بدیل، بهار به درختان زمین سرایت کرد. گل‎بوته ها در آفتاب به نجوا نام کسی را می گویند که انگار فصل پنجمین جهان است؛ فصلی به دور از تمام تقویم های تلخ گذشته. امروز هر آن‎که از این میلاد سخن می گوید، دهانش عطر هدایت دارد و صدایش سپید و صالح است. آنان که از عشق، فقیر بوده اند، از خانه بیرون دویده‎اند و در هوای این روز تنفس جدید زندگی را می آموزند. چه سعادت‎ها در راه است! چه تاریخ خوشی خواهد آمد!

او کیست که تولد ناگهانش بهت تمام اعصار شده؟که ایوان و تالار سلطنت ها از صدای رسیدنش در هم می شکند و دست و پای ستم می لرزد و انگیزه نخوت به تردید می افتد؟ پیش از این نیز پیش از قدوم تبرکش، بادهای بشارت نام او را دهان به دهان به گوش زندگی گفته وراویان آینده روزگار صفاتش را سینه به سینه نقل کرده بودند. خلقت بدیع خداوند است او، که این چنین آسمان و زمین را انگشت به دهانِ آغاز خویش کرده است.

(

ای سعادت منتخب، عشق برگزیده، اعجاز بی سابقه، تو که آمدی، رؤیاهای سرمازده زمستانی، جوانی بهار خود را از سر گرفتند؛ همان رؤیاهایی که خوش بختی انسان مفلوک را خواستار بودند. دعاهای بی‎جواب ناگهان روسپید شدند و رزق آدمیان وافر گشت.پیکر زندگی در تابش وعده هایی شگرف از ملکوت جان گرفت و زیستن، پیراهن آبرو به تن کرد.

سپیده شد. همه دیدند. انکاری نبود که آن شب طولانی، شبِ قرن ها به طول انجامیده، با گام‎های نورسیده تو کوچید، و آفتاب رونما گشت. زمین ناگهان اهلی شد. توحش بی شیوه بودن سر به زیر افکند و تمدن آموخت. تاریکی خفّت دفن شد؛ چرا که تو چراغ ها را با دست‎های هوشیارت روشن کردی.

سلام تو رو به همگان بود و لبخندت برای هر نظاره گری. ای ابدیتِ ظهور کرده در لباسِ لحظه ها، ای جاودانه مشهور، همه تو را می‎خواهند. هیچ کس از آروزی فرارسیدنت تهی نبوده. مخاطب میلاد تو، تمام شعف خواهانِ عالم‎اند.

در میان آن قوم پر خشم، ولادت تو،مژده منجی مردانه ای بود که به زودی پیش روی ظلم ها و آشوب ها قد می کشد و چشم در چشم فتنه های ناروا می ایستد تا سخن از یگانگی حقیقت بگوید. گهواره تازه قدم تو از همان پلک های نخست، تلألؤ وحی داشت. مردمان رسول نادیده آن سرزمین، خرقه رسالت تو را پیشاپیش حدس می زدند؛ چرا که تو با همان گهواره معصوم برای‎شان بشارت ایمانی تازه داشتی.

حادثه بهار بودی تو. شهادتی برای رستاخیز زمین به سوی پاک‎دامنی و خرمی. شگفتی باران برای تفتیدگانِ کویر شده. میمنت و تبرک کشتزاران و چشمه های خشکیده لب. پایان آفت های سالیان. انتهای خامی و سرافکندگی بشر. …

تو عید بودی. پایکوبی دل‎های امیدوار به آسمان. … تحقق دعای رسولان قدیمی. … رؤیای تعبیر شده جهان برای بهشت ماندگار. …

(

از ردای نور تو

از ورای قلب چون بلور تو

می‎شود بهشت جاودانه را نگاه کرد

با امید نام مهربان تو

می شود تلفظ دعای خویش را

عاشقانه رو به راه کرد

ای چراغ کوره راه های پر خطر،

پشت گرم از نگاه تو

می شود

کمتر از فرشته ها گناه کرد. ..

طلوع محمد صلی الله علیه و آله

قربان صحرائی چاله سرائی

وقتی ظلمت، چادر جهالت را بر گستره حجاز پهن کرده بود؛

وقتی هُبَل و لات و عُزّی، معبود بودند و آستان شان مسجود انسان های بی خبر؛

وقتی سینه سرد خاک بیابان از نادانی پدران جاهل، حجله عروسی دختران احساس بود؛

وقتی سیاهی ذغال از ستم تازیانه بوجهل و بولهب و بوسفیان، بر پیکر بلال و عمار و سمیه رنگ می باخت؛

وقتی زمین از کفر، ظلمت کده شده بود و کبر و نخوت حاکم بر آن؛

وقتی زمان خجالت زده گذر خویش بود؛

وقتی امارت رفیع خلیفهاللّهی بشر از نادانی به حضیض «اولئک کالانعام بل هم اضلّ» سقوط کرده بود؛

وقتی چشم بصیرت دل از حدقه بیرون زده بود و خُرافه و جهالت یکه تازی می کرد؛

وقتی تعصبات نژادپرستی، شرافت و انسانیتِ انسان را زیر سُمّ ستوران قوم گرایی پامال می کرد؛

وقتی کرامت انسانی به باد فنا رفته و جایگزینش، رنگ و خون نژاد شده بود؛

وقتی بر حُرمت انسانیت چتر تاریکی گسترده و بر چهره دل آویز تقوای الهی پرده حجاب کشیده شده و به جایش قبیله گرایی و ایل مندی امتیاز گشته بود؛

و وقتی. ..

(

هفده ربیع از راه می رسد.

در بامداد این روز از ماه خُرّم، ناگهان خورشیدی جهان افروز از خانه عبدالله بن عبدالمطلب طلوع می کند.

خورشید فلکی در هفده ربیع سال عام الفیل با طلوع محمد، شرم از طلوع دارد.

خاتون آل هاشم، احمدش نام می نهد.

اینک آفتاب عالم تابِ محمد طلوع کرده تا یخ های ظلمت را آب کند.

پسر نازنین آمنه، مصطفای الهی است.

حتی دامن حلیمه سعدیه هم بر خود می بالد که بر آن، خورشید احمد فرود آمده است.

و این چنین بود که مشرق پاکی به قدوم مبارک محمد زینت یافت.

ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.