پاورپوینت کامل متن ادبی (آه زمین و گریه آسمان) ۳۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل متن ادبی (آه زمین و گریه آسمان) ۳۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل متن ادبی (آه زمین و گریه آسمان) ۳۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل متن ادبی (آه زمین و گریه آسمان) ۳۵ اسلاید در PowerPoint :

آن شب ستاره ها غمگنانه به کوفه می نگریستند و ماه از شرم، خود را با ابرها پوشانده بود. بغض آسمان که باز شد، زمین به حال خود گریست. تنها نه امت، یتیم شده بود، بلکه انسان سند افتخار و برگ برنده خود را در برابر ابلیس گم کرده بود. از در و دیوارهای کوفه ناله می بارید و وحشت سراسر آن را فرا گرفته بود.

کوفه سراسر سکوت است و خاک مرگ، روی شهر پاشیده اند. از آسمان غم می بارد. نگرانی در عمق زمان و لحظه ها موج می زند. علی(ع) در بستر مرگ آرمیده است. گوش ها که ندای قُتِلَ امیرالمؤمنین را شنیدند، تن ها پای ایستادن نداشتند. مردم گیج و مبهوت شدند و ناباورانه خبر را زمزمه می کردند، همان مردمی که بارها امیر و امامشان، از بی وفایی و پیمان شکنی و سست عهدی آنان شکایت کرده بود، همان مردمی که درباره شان فرموده بود: «ای گروهی که جسمتان اینجا حضور دارد، اما عقل و خرد شما پنهان گشته است. ای گروهی که فرمان روایانتان گرفتار شمایند، من که امیر و فرمانده شما هستم، خدا را اطاعت می کنم، در حالی که شما از من فرمان نمی برید و معاویه که فرمان روای اهل شام است، خدا را نافرمانی می کند، اما مردم شام از او فرمان می برند. به خدا سوگند که دوست دارم معاویه، درباره شما مردم بی وفا و نافرمان، با من معامله کند. از من سکه نقره بستاند و به من دینار طلا بدهد. ده نفر از شما را بگیرد و یک نفر از شامیان را بدهد».۱

آری، همان مردم اینک سخت اندوهگین و افسرده اند و می دانند که روزهای سیاهی پیش رو خواهند داشت.

راستی، مگر علی(ع) چه کرد و چه گفت که مستحق شمشیر زهرآگین شد؟ پاسخ به این سؤال را باید در آن همه فضایل و مناقبی جست که رسول خدا، گاه و بی گاه، در سفر و حضر و به مناسبت مختلف درباره علی(ع) فرموده بود: «وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی اِنْ هُوَ اِلاَّ وَحْی یوحی ».

نهج البلاغه، خطبه ۹۶.

آوای رستگاری

آه، ای سرور من! مولای من، علی(ع)! ضربت فقدانت، هماره بر گرده زمان و فرق انسان فرود می آید. شهادت برای تو سعادت بود و برای دشمنانت جهالت؛ چرا که سرنوشت جاهلان را با رنج و تاریکی قرین کرد.

سرور من! علی جان! از روزی که شمشیر، فرقت را شکافت، سال ها و سال ها می گذرد. با این همه، حتی یکی از حروف نام بزرگت ناپدید نگشته و تو هر روز، زنده تر شده ای و اثرگذارتر در زمان و بر انسانی. دشمنانت هنوز از نام تو هراس دارند.

مولای من! آن گاه که عزم سفر کردی، در میانه وداع، نوری از ایمانت جاری شد و از دو لبت فرو غلتید و به چشمه خورشید رسید. آری، تاریخ درست شنیده بود، آوای رستگاریت را که «فُزتُ وَ رَبِ الکعبه».

دنیا بداند! اینها افسانه نیست

دنیا بداند! فرمان روایی بود که نان سیر نمی خورد؛ زیرا در کشور او کسانی بودند که با شکم سیر نمی خوابیدند. جامه نرم نمی پوشید؛ چرا که در جامعه او کسانی بودند که لباس خشن می پوشیدند. نقدینه ای نمی اندوخت، چون میان مردمش فقیرانی بودند.

دنیا بداند! سردار و امیری بود که بر همگان فرمان می راند، ولی به دست خود آسیاب می چرخاند و نان درست می کرد. کفش خود را به دست خود وصله می زد.

دنیا بداند! رزمنده دلاور و شجاعی بود که در میدان جنگ نیز با دشمنان خود مهرورزی می کرد و به یارانش سفارش می کرد که شروع به جنگ نکنند و اگر شکستشان دادند، تسلیم شدگان را نکشند و فراریان را تعقیب نکنند و زخمی شدگان را یاری کنند و زنان را آزار نرسانند. آن گاه که در میدانی از میدان های نبرد، آب را به روی او و یارانش بستند و به او پیام دادند که آب را تا مرگ او به روی او خواهند بست، دیری نپایید که او بر آنان حمله برد و بر آب مسلط شد. سپس از همان دشمنان برای آشامیدن آب دعوت کرد و به یاران خود فرمود: «پاداش مجاهد شهید در راه خدا، بیشتر از کسی نیست که قدرت یابد و عفو کند. شاید کسی که عفو می کند و می بخشد، تا مرتبه فرشتگان بالا رود».

دنیا بداند! حاکمی بود که به ناحق در عبادتگاه با ضربت شمشیری زهرآگین در بستر مرگ افتاده بود و قاتل به اسارت او درآمده بود، او که بین خود و مرگ فاصله ای نمی دید، کسان خود را به رعایت مروت و عدالت درباره قاتلش سفارش می کرد و از آنان می خواست هر چه خود می خورند و می آشامند به او نیز بدهند.

دنیا بداند! اینها افسانه نیست.

غروب عدالت

سودابه مهیجی

کافی ست لحظه ای پشت پنجره ها به تماشای این رگبارِ انگار ابدی بایستیم تا اندوهِ بر سرمان نازل شده را دریابیم. این باران بی امان، درد کمی نیست برای یتیم شدن شانه های بی تکیه گاه زمین. درختان، سر بر شانه هیچ نسیمی ندارند. درختان کمرشکسته و محزون، قصد دارند بر زمین فرو بیفتند و با خاک، خاک سوگوار و بی سرنوشت یکسان شوند.

«و خاک خاک پذیرنده / اشارتی ست به خاموشی»

هنوز خورشید را به سزا در نیافته بودیم که شب شد. هنوز جوانی روزگار خام و بی تجربه دست هایش، آن گونه که باید به دست های تجربه عشق متصل نشده بود که این مرثیه برایمان فرا رسید. دست هایمان بسته است برای آنکه این پارچه های سیاه را از در و دیوار جهان برداریم و سوگ را انکار کنیم. عزا از همه سو، شبیخون زده. سوگواری چنان حقیقت دارد که دل هایمان سر به زیر می افکنند و بی صدا گریه را می پذیرند. ماتم در هر خانه کنار هر سفره چنبر زده است. زهر این واقعه در تمام کام ها و مذاق ها حضور دارد. نوحه خوانی پرنده ها، هذیان پریشان نیست، بلکه سرود واقعیت است. شرح شایسته این لحظه ای که در تن ها و

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.