پاورپوینت کامل امام زمان ( متن ادبی – شعر – داستان) ۳۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل امام زمان ( متن ادبی – شعر – داستان) ۳۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امام زمان ( متن ادبی – شعر – داستان) ۳۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل امام زمان ( متن ادبی – شعر – داستان) ۳۱ اسلاید در PowerPoint :
متن ادبی
دعای عهد
سودابه مهیجی
عهدی که هست همیشگی است، تا ابد و بی تردید. از ازل آمده این عهد و به جاودانگی می پیوندد. تو از ازل در ما بوده ای، در دل های بی قرار عشق. در چشم های لاجرمِ اشک و اشتیاق. بوده ای بی آن که به چشم آمده باشی و هویدا شده باشی. همین که دل تنگ توایم؛ یعنی که حقیقتی تو؛ یعنی بودنِ محضی. همین که جایت همه جا خالی است؛ یعنی در تمام دل ها جایی برای توست. برای تو و حضور بی دریغ و بایسته ات.
ای کاش نام ملایم تو را به زبان که می آوریم، همان لحظه باران در دست هایمان جا بگیرد. ای کاش به محض دوست داشتن تو تمام عالم را عطر گل سرخ فتح کند. ای کاش القاب بزرگوار تو را زیر آسمان بر لب آوریم و به مرادِ صلح و نجات دست یابیم. ای کاش از دروغ و درد و ستم، تهی، از رنج و فریب، رها و پر از دیدار فاتحانه تو شویم. قلب به ستوه آمده است، از این همه تپیدن به اضطراب تو. لبخند هیچ دوامی ندارد. استعاره ظهور تو را می خواهند، تمام غزل ها، وگرنه قافیه در آستانه مرگ بی سرانجام است. «قافیه در باد گم می شود» و آهنگ های ایمان و هم بستگی در گور خواهند خفت.
امروز هم همچون دیگر روزها تو را دوست می دارم، همچون دیگر لحظه ها در انتظار توام، اما امروز لحظه عهدِ دوباره بستن با دست های نامرئی توست. چه بهارهای پنهانی که زیر پوست تقویم ها معتکفند. چه شاخسارانِ پر میوه و سبزی که در بطن درختان مخفی اند تا روزی که تو بیایی. در شیب سرکش خیابان ها، من همچنان ایستاده ام و ره سپار خیابان هایی هستم که شاید روزی به انتهای این ایام دوری، وصل شوند؛ خیابان هایی که تو از آنها گذری که من نمی بینم.
به گلدان های خالی چگونه می شود دل بست؟ اما سرنوشت همین است که احتماًل روییدن نرگس ها و حسن یوسف ها را طاقت داشته باشیم. دژخیمانِ نومیدی، سد راه هر رویا و هر آرزویی شده اند که اینک از باغچه ها لاله بی سر می روید و در خواب هایمان، خورشید، طلوع می کند.
یا حتی در غروب های بی کس جمعه، گاهی جای آسمان و زمین عوض می شود. ای کاش کتاب را ورق می زدی. ای کاش عنوان دیگری بر جریده زندگی می نوشتی و ما صبحگاهی سراسیمه از خواب می پریدیم و می دیدیم، مرزهای کشورهای عالم را پرچم های سپید آشتی پوشانده و تو بر فراز دنیا ایستاده ای، با پیراهن صلح که در باد می وزد و جشن دلخوشی انسان را مژده می دهد.
غلظت این تاریکی رو به مرگ است، می دانم و این خیابانِ تنها که در آن می دوم و صبحی هنوز ندارد، سرانجام به میدانی شگفت، به عیدی شکوهمند منتهی می شود که در آنجا تمام درختان برگ دارند و روزهای هفته همه عاشقند. پیداست از همین ستاره های شب بیدار که سپیده در راه است.
و از هوایی شگرف و برکت خیز مملو است. پیداست از تمام چراغ های خفته خانه ها، که بیداری در راه فراگیرِ تمام عالم خواهد بود. من از سکوت زندگی صدای فریادِ رهایی می شنوم. از ترس و اضطرابِ عاشقان، شادی و شجاعتِ دلاوران را حدس می زنم. من به صبورانِ زخم خورده، خوش بینم. به گرسنگانِ عشق، به تشنگانِ آزادی، امیدوارم.
این اشک ها، همه چراغ بزم وصل خواهد شد و این همه ناله، زیر و بمِ ترانه شادی. این غربت روزی گل خواهد داد. بهشت خواهد شد. گوش کنیم؛ گندم زاران در معرض نسیم سماع اگر می کنند، قصدشان پیام آوری برخاستن و هوشیاری است. ابرها اگر با شتاب از فراز عمرمان می گذرند، منظورشان رستخیزِ به سرعت زندگانی است. سکوت کنیم لحظه ای. صدای خدا را بشنویم که رشادت می پراکند: «تقُومُوا للهَ مَثْنی وَ فُرادی». شجاعت در قلب های ما سرنوشت محتومی دارد. صبر، جان های چشم انتظار را رویین تن و مستدام کرده. دست در دست تنهایی یک دیگر بگذاریم و دروازه های حقیقت را برای رسیدنِ اردیبهشتِ آبادی بگشاییم. پردیس نزدیک است. جنت قطعیتِ همین دنیاست، اگر آن عشق گم گشته زودتر عالم گیر شود.
اگر از اعماقِ این شبِ جراحاتِ امید پیدا شویم، اگر در عبادتِ لحظه ای از انتظار به خود بیاییم و این همه شکنجه های بی قراری را برای وقوع انسانیت، کافی بدانیم، حتماً کسی ناگاه درهای خانه هایمان را خواهد کوبید و طلوع معجزاتِ گل سرخ واقع خواهد شد. جوانی دنیا در راه است، پس از این فرسودگی باطل و شرمناک. در آرامش موعود محبت، پایتخت های جهان دوباره متولد می شوند و زندگی انسان را اجازه می دهند؛ انسانی که تا سرحد مرگ انتظار بلوغ خویش را کشیده و تا سرحد یأس، امید استجابت صبر را داشته است.
شعر
مقصود پس پرده
سودابه مهیجی
ای عشق که از خط به خطِ هر چه روایت
کردی به سراپای زمین سخت سرایت!
ای علتِ عاشق شدگان تک و تنها!
ای باعث دل تنگی هر درد نهایت!
مقصود پس پرده به ناچار تو هستی
هر جا که لبی وا شده، از غم به شکایت
وقتی لب هر زمزمه دلهره بر دوش
با لهجه هر نذر و دعا کرده صدایت
پس رخت تجلی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 