پاورپوینت کامل امام رضا (شعر – متن ادبی – داستان ) ۴۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل امام رضا (شعر – متن ادبی – داستان ) ۴۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امام رضا (شعر – متن ادبی – داستان ) ۴۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل امام رضا (شعر – متن ادبی – داستان ) ۴۳ اسلاید در PowerPoint :
متن ادبی
قطعه ای از بهشت
محمدعلی کعبی
قطعه ای از بهشت، باید هم این گونه باشد.
و مگر می شود قطعه ای از بهشت روی زمین باشد و شلوغ نباشد؟!
آنجا همیشه شلوغ است و چه زیباست که این حالت توفانی همیشه در سیطره ای عرفانی است. وقتی که می رسی و روبه روی ضریح می ایستی؛
وقتی که می بینی دست های قد کشیده را که به طرف ضریح می روند؛
وقتی می بینی ضریح نقطه ای شده است شبیه به مرکز یک پرگار و گویی تمام اشیا در اطراف را به طرف خود می کشد؛
وقتی می بینی حتی انگار آینه کاری ها و نقش و نگارها دوست دارند کنده شوند و به طرف ضریح بروند و حتی تمام حروف و واژه های متبرک در اطراف دوست دارند به حرکت درآیند؛
وقتی حس می کنی این مرکز ثقل منتظر آمدنت بوده است و وقتی حس می کنی، غریب طوس همچنان غریب است و تمام این آشنایان، تمام روشنایی ها، مثل وطن او نیست؛
اینجاست که چشم هایت خود به خود می جوشند و دست هایت به طرف ضریح قد می کشند؛ گویی این غریب، تمام غربا را در آغوش مهربان خود کشیده است.
حاجتت را بگویی یا نگویی مهم نیست؛
سلام که بدهی، حس می کنی آنجا وطن توست.
تنها کافی است بگویی «اَلسَّلامُ عَلَیک یا عَلِی ابْنَ مُوسَی الرِّضا الْمُرْتَضی».
اشارات
محمدعلی کعبی
شمع ها هم سینه می زنند و شعله ها شبیه دایره های عزا خم می شوند و دوباره می ایستند و سینه می زنند.
انگار امشب زهر در تمام آسمان ریخته اند که این گونه تیره گون است و عق می زند که این گونه عرق بر جبینش برق می زند که این گونه اشک آلود است و می بارد.
پناهمان ده، ای زهر چشیده زخمی.
این فوج ها که می بینی آمده اند، در این سرما آمده اند، تنها آمده اند، پیر و جوان پیاده و سواره. آمده اند که به آغوش گرم تو پناه ببرند.
این مردمی که می بینی آمده اند، سیاه پوش و مغموم آمده اند، گویی زخمی و مسموم آمده اند، با حالتی معلوم آمده اند که گویی این حرم را از خانه های دور و نزدیک خود بیشتر دوست دارند. اینان که چون آسمان اشک می بارند.
پناهمان ده، ای زهر چشیده زخمی.
بغض آورده ایم، درد آورده ایم، زخم آورده ایم.
شکوایه و درد دل آورده ایم.
مشکل آورده ایم، اما تا می رسیم، تا بو می کنیم، عطر حرم را، گویی هیچ نیاورده ایم و تنها آمده ایم.
که نزدیک تو باشیم که نگاهمان کنی که سلامی بدهیم.
السلام علیک…
اما همیشه بغضمان در وسط همین سلام می ترکد.
پناهمان ده، ای زهر چشیده زخمی.
سینه زنان آمده ایم، زنجیرزنان آمده ایم، در غم امام مهربان آمده ایم، با اشک و فغان آمده ایم، از آخرالزمان آمده ایم، در پی نشان آمده ایم، پیر و جوان آمده ایم، از جمع جهان آمده ایم، تا در این شب سرد در کنار تو باشیم تا دهی پناهمان.
پناهمان ده، ای زهر چشیده زخمی.
بپذیر مرا، ای امام رئوف!
سودابه مهیجی
اکنون مرا به پرواز بدل کن. همین اکنونِِ دلتنگی که دلم دوردست را می خواهد. دلم آسمان خانه تو. حوض حیاط، پنجره های مشرقی تو را می خواهد. اکنون معجزه کن. همین حالا که من دلم شراره آتش است. دستم التماس مقدر، چشمم منظره سیل اندوه، آرزوهایم در حسرت های بی پایان جهان درو شده. دعاهایم با دستان فروافتاده در بستر بیماری در مرگند. سلام دارم به تو ای طبیب! ای مسیحا! لحظه ای نگاهم کن. صدای شفاعتت باید در موسم بی کسی من هنگامه دلخوشی به پا کند.
من در میان تمام گریه ها به سمت دیدار تو دویده ام. من، دعاهایم خواب تو را دیده اند. من دلم آهو شده؛ آهوی دربه دری که به دنبال دام، به دنبال صیاد نگاه تو آواره عشق است. من تو را سوگند تمام خواهش ها کرده ام. نسیم اگر بر پاره های افروخته دلم می وزد، برای شعله ور شدن آتش اشتیاق تو آمده. نسیم، نازکای مهر توست که مرا در می یابد. در ناگهانِ تنهایی. باید بیایم، باید در بگشایی. بال پرواز مرا بگشایی، وگرنه مرگ مرا محتوم است وگرنه من زمین گیری نامستجابم. عذری ندارم برای خطاهای مشدد، اما گواه فراوان دارم برای سخاوت و رحمت تو. پس مرا بدان. مرا بخوان. فراخوان پرحوصله رأفت!
به کنار تو می آیم، به این برکت زار بی دریغ. در کنار توست که روزهای هفته پر بارانند. کبوتران، بالِ تا بهشت دارند. دستان مسافران، تأیید حاجات خویش است. پیرهن زائران، ادامه ملکوت است. در کنار تو نامم سلامت است، سعادت است. دلم همسایگی خداست. روحم دردهای شفاگرفته است. دلم را برهنه بر دست گرفته ام و روبه روی تو نماز شده ام. قبله را جز سوی نگاه تو نمی دانم پاسخ سؤال های آغشته به رنج را جز صدای آینه زار خانه ات نمی دانم. پاییزی که چهار فصل غزل های من است در زیارت رحیمانه تو به هم می ریزد. برگ هایی که در من فرو ریخته اند، در کنار تو به شاخساران خویش بر می گردند. تو مرا بشکوفان. تو مرا جواب باش. تو مرا در باران بهبود زندگانی حل کن. من به اعجاز اجدادی تو سخت پابندم. من به رنگ آسمان قصرت اعتقاد دارم. به گنجشک های زیارتگاه تو مؤمنم. دل خوشی منند، جاده هایی که به بادیه شرق می رسند.
چشمان تو را برای روزی در خواب دیدن بارها تمرین کرده ام. بارها گریسته ام. گیسوانم را دخیل بسته ام به تمام پنجره های این بارگاه. قبول کن نذر مرا که با مژگانم، تمام سنگفرش هایت را غبارروبی کنم. پذیرا باش اگر ناگاه دلم، روحم کبوترانه از سینه پر کشید و به گلدسته هایت روی آورد. من اگر کنار این پنجره فولاد مردم، حلالم کن. بگذار پاره پاره در گوشه و کنار حرم غبار شوم.
ضمانت چشمان تو
سودابه مهیجی
تو هستی و شده دنیا به کام آهوها
اشاره کن که بیفتند خیل صیادان
به شوق چشمانت توی دام آهوها!
تو آمدی و سپس هرچه مُشک معنا شد
که ریخت رایحه ات در مشام آهوها
زمین همیشه تو را پیش روی خود دیده
همین که خیره شده در خرام آهوها
هنوز جنگل ها ایستاده می میرند
به افتخار تو و احترام آهوها
تو یادمان دادی تا خدای معجزه را
قسم دهیم به اعجاز نام آهوها
به جز ضمانت چشمان تو جواب نداد
کسی در این دنیا به سلام آهوها
خوشا به حال همه آهوان دنیا که
فقط تو را دارند ای امام آهوها!
حرم
سودابه مهیجی
همین جا بی گمان مثل همین یک مشت فواره
به شوقت می پرم از جای و می افتم دگر باره
دهان از شکوه می بندم که درد مستجابم را
روایت می کند فریاد بی پروای نقاره
نگاهم کن که در من سرزنش های فراوانی است
به لحن خارزار جاده و فرسنگ ها خاره
حرم پر می شود از چهره بی حرفِ این غصه
حرم، یعنی غمم را خوانده ای از رنگ رخساره
حرم، یعنی همین جا تا ابد در پرسه می مانم
تمام گریه را سر می گذارم کنج دیوار
حرم، یعنی کسی در شهر خود سر می کند، اما
دلش در کوچه های دور مشهد مانده آواره
خبر
سوداب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 