پاورپوینت کامل نگاهی به سیره اخلاقی رسول اعظم صلی الله علیه و آله ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نگاهی به سیره اخلاقی رسول اعظم صلی الله علیه و آله ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی به سیره اخلاقی رسول اعظم صلی الله علیه و آله ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی به سیره اخلاقی رسول اعظم صلی الله علیه و آله ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

رسول اکرم صلی الله علیه و آله قرآن مجسّم

بسیار شنیده‌ایم که خداوند برای راهنمائی بشر قرآن کریم را فرستاده است که نسخه ایی برای کمال یابی وی باشد، اما باورمندی به این کتاب آسمانی وقتی تمام می‌گردد که مصداقی نیز برای آن بتوان نشان داد، تا بدین وسیله بر صدق آن صحّه گذاشت.

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله که اسوه سالکان کوی نزاهت است قبل از دیگران، خود متخلق به قرآن است، و آنگاه راهیان کوی تطهیر و تزکیه را به اصل، رهبری کرد. (جوادی‌آملی، ۱۳۷۸، ج۱۰، ص۲۱۱)

در جوامع روایی از یکی از همسران رسول اکرم صلی الله علیه و آله درباره خلق و خوی آن حضرت پرسیدند که وی گفت: «و کان خُلقُه القرآن (فیض کاشانی‌، بی‌تا، ج۴، ص۱۲۰)؛ خلق آن حضرت صلی الله علیه و آله عین قرآن است.

ازاین‌روی است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله اسوه امت است. «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»؛ (احزاب: ۲۱) یعنی الگو و نمونه تمام‌نمای باوری کامل فرستاده خداست، زیرا کوشش همه‌جانبه حضرت محمد صلی الله علیه و آله در این است تا همه علاقمندانش را متخلق به قرآن بنماید.

ارکان زندگی انسان پرهیزگار

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی به ترسیم خطوط کلی زندگی یک انسان پرهیزگار می‌پرداخته و می‌فرماید:

«اَربَعٌ مَن کنّ فیه کان فی نور الله الأعظم…» (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۷۴، ص۱۳۴)؛ یعنی اگر این چهار اصلی که در ادامه حدیث نورانی ذکر می‌گردد در سبک زندگی یک انسان راه یابد، او در فضای مملو از نور اعظم الهی تنفس خواهد نمود و درنتیجه محیط زندگی وی روشن است و نه خودش و نه دوستان و خانواده‌اش در تاریکی نمی‌زیند، بلکه علاوه بر اینکه خود در روشنایی سیر می‌نماید باعث روشنایی جامعه‌اش نیز می‌گردد. و مصداق آیه شریفه «وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ» (انعام: ۱۲۲) است.

و اگر ما پایبند به قرآن شویم، دیگران نیز وقتی به ما می‌نگرند، به یاد خداوند می‌افتند.

اما آن چهار رکن مهم عبارتند از:

«من کانَت عِصمَه أمرِه شهاده أن لا اِله ألاّ الله و أنّی رسولُ الله،

و من إذا أصابَتهُ مصیبه قال إنا لله و إنّا إلیه راجعون،

و اذا أصابَ خیراً قال الحمدلله ربّ العالمین،

و إذا أصاب خطیئه قال أستغفِر الله و أتوبُ إلیه». (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۷۴، ص۱۳۴)

رکن اول: کسی می‌تواند معصوم از کفر و آسیب شرک باشد که در پناه توحید و نبوّت زندگی کند. البته لازم به توضیح است که معصوم دو قسم است؛ معصوم اصطلاحی که اختصاص به انبیاء و ائمه علیهم السلام دارد و عصمت عام که همه مؤمنان خالص می‌توانند در پرتو تقوا از آن بهره‌مند گردند. (جوادی‌آملی، ۱۳۷۸، ج۱۰، ص۲۱۲)

رکن دوم: مربوط به زمانی است که برای انسان رویدادهای مصیبت بار و ناگواری رخ می‌دهد، ازاین‌روی بر طبق قرآن کریم در چنین حالاتی باید کلمه استرجاع را بر زبان جاری نمود: «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ.» (بقره: ۱۵۶) این آیه می‌خواهد به ما بفهماند که تقدیر و تملک همه امور در دستان خداوند است.

رکن سوم: در صورتی که انسان توانسته است کار خیری را انجام بدهد و یا قدم خیری برداشته است و یا نیت پاکی نموده است، نباید آنها را به خودش نسبت بدهد، بلکه باید شکرگزار نعمت الهی به درگاه الهی باشد که به وی این توفیق را داده است تا بتواند خیری را انجام دهد و از خداوند بخواهد که این کار خیر را زمینه رشد و تعالی وی قرار دهد.

رکن چهارم: چون انسان همانند انبیاء و ائمه علیهم السلام دارای مقام عصمت نمی‌باشد امکان این دارد که گاهی دچار اشتباه گردد ازاین‌رو، باید بی‌درنگ استغفار نماید و ذکر «استغفراللهَ ربی و أتوبُ إلیه» را بر زبان جاری نماید.

پس همان‌طوری که گذشت اگر انسان بتواند این چهار رکن را معیار سبک زندگی خویش قرار بدهد، می‌تواند امید آن را داشته باشد که پسندیده مقام الهی قرار گیرد.

ریشه‌یابی معاصی

یکی از موضوعاتی که در محضر رسول اکرم صلی الله علیه و آله می‌توان از آن آگاهی یافت، گناه‌شناسی و ریشه‌یابی گناهان است. یکی از قسمت‌های مهم سفارش‌های پیامبر صلی الله علیه و آله به ابن مسعود از این قرار است که رسول الله صلی الله علیه و آله بر اساس آیات قرآن کریم منشاء تباهی‌ها و تباهکاری‌ها را جاه‌طلبی و حب نفس معرفی می‌کند؛ یعنی گاهی انسان برای تبعیت از نفس کرده و یا پیروی از غرایز شهوانی، چشم فطری و درونی خود را می‌بندد و موجب می‌شود تا علم به منافع و سودخود را در نظر نداشته باشد.

در نتیجه رسول گرامی صلی الله علیه و آله برای دوری از گناه به بررسی علل انجام گناه می‌پردازد و می‌فرماید:

ای ابن مسعود از مستی گناه پرهیز کن زیرا همان‌طوری که شراب مست‌کننده است، گناه نیز مست‌کننده است و «احذر سکر الخطیئه» (جوادی آملی، ۱۳۸۷، ج۷۰، ص۳۸۰) در چنین حالتی است که انسان؛ همچون انسان مست، نیروی فکر و ادراکی خود را از دست داده، و درست نمی‌بیند و نمی‌شنود و نمی‌اندیشد. در نتیجه، امکان دارد متعاقباً هر کاری را انجام دهد.

طلب، اولین وادی سلوک

شوق طلب، گوهر گرانی است، که کمتر نصیب انسان می‌شود و تا این درّ‌گران، رد صدف وجود انسان قرار نگیرد، سلوکی و سفری در آفاق و انفس شکل نمی‌پذیرد. ازاین‌رو، اهمیت شایان توجهی برای اهل سلوک پیدا می‌نماید.

طلب

طلب از خوابِ غفلت بیدار شدن است و از مستی شهوت هوشیار گشتن و بی‌شک طلب موصل به مطلوب باشد.

همچنان که پیامبر گران‌قدرمان فرموده‌اند: «مَن طَلب شیئاً وجَدَّ وَجَدَ». (کاشفی سبزواری، ۱۳۶۲، ص۱۵۵)

بزرگی گوید:

من طلب کردم وصالش روز و شب

یافتم اینک بحکمِ: مَنْ طَلَب

ای عزیز، مراد از این «طلب»، طلبِ حقّ است نه طلبِ «دنیا و عقبی» که هر دو حجابند، و در حدیثی وارد است که:

«الطّلاب ثلاثه: طالب الدّنیا، و طالب العقبی، و طالب المولی؛ أمّا طالب الدّنیا فله البلوی، و أمّا طالبُ العقبی فله الدّرَجاتُ العُلی، و أمّا طالبُ المُولی فله الدّنیا و العُقبی و المَولی». (همان، ص۱۵۶)

«طالبان سه گونه‌اند: طالبان دنیا، اصحاب شمال‌اند و سرانجام ایشان دوزخ و نکال است. و طالبان عقبی اصحاب یمین‌اند و مالِ ایشان با نعیم و نوال است، و طالبانِ مولی، مقرّبانِ حضرت و خواصّ بارگاهِ احدیت‌اند و طلبِ ایشان بعد از شناخت باشد.

پیر هروی رحمه الله گوید: این کار عجب کاریست، تا چیزی را نجویند، نیابند، و در این کار تا نیابند، نجویند.

و در یکی از احادیث قدسی می‌آید که:

«أَوحی اللهُ تَعالی إالی داوُد: یا داوُدُ مَن عَرفَنی ذَکرَنی، وَ مَن ذَکَرَنی قَصدنی، و مَن قَصَدنی طَلبَنی، و مَن طَلبَنی وَجَدنی، وَ مَن وَجَدَنی حَفِطَنی، وَ مَن حَفِظَنی لا یختارُ علَی غَیری». (همان)

ای عزیز هر که را که کلیدِ طلب دادند، درِ مقصود برو گشادند و هر که بی‌دردِ طلب است، اگر به مطلوب رسد عجب است.

تو به هر حالی که باشی می‌طلب

آب می‌جو دائماً ‌ای خشک لب

آن لبِ خشکت گواهی می‌دهد

که به آخر بر سرِ منبع رسد ج

(مولوی، ۱۳۸۹)

در اهمیت طلب همین بس که استاد علامه حسن زاده آملی، طلب را به همراه حضور، ادب، همت؛ چهار سرمایه اصلی سالک دانسته است:

سرمایه راه رو حضور و ادب است

آنگاه یکی همّت و دیگر طلب است

ناچار بود رهرو ازین چار اصول ج

ورنه به مراد دل رسیدن عجب است

(حسن‌زاده آملی، ۱۳۷۱، ص۲۸)

آثار روحی و روانی گریه

یکی از دعاهایی که رسول گرامی اسلام در بیان می‌دارد، این است:

«اللّهم إنّی أعُوذُبِکَ مِن هؤلاءِ الأَربَع» و در برخی از روایات به جای این جمله دارد: «الّلهم إنّی أعوذُبک… وَ من عینٍ لا تدمَع». (کاشفی سبزواری، ۱۳۶۲، ص۱۲۸)

ای عزیز، در این دعا سید عالم صلی الله علیه و آله به خاطر، چشمی که اشک نبارد، به خدا پناه می‌برد، که آبروی آدمی از اشک است که بدین آب آتشین غضبِ ربّانی فرو می‌نشیند.

«کما قال النّبی صلی الله علیه و آله : یطفیءُ ماءُ العینِ غضبَ الرَّبِّ؛ آب چشم آتش خشم پروردگار را فرو می‌نشاند».

بزرگان گفته اند: که آب دوگونه است: یکی آبِ چشمه و یکی آبِ چشم، یکی شستنِ جامه را به کار آید و یکی شستن نامه را؛ از آبِ چشمه برای شستنِ جامه مَشکی باید، امّا از آبِ چشم جهتِ شستن نامه اشکی بس آید و چشمی که از خوفِ خدا آب بارد، آتشِ دوزخ با آن کار ندارد که:

«عینانِ لا تمسسّهما النّارُ، عینٌ بکَت فی جوف الّلیلِ مِن خشیه اللهِ، و عینٌ باتَت، تحرُسُ فی سبیل اللهِ». ۱

حکایت: چون آدم علیه السلام را از بهشت به دنیا فرستادند بر سرِ کوهِ سراندیب قرار گرفت چندان بارانِ حسرت از سحاب دیده بر زمینِ ندامت بارید که از آبِ چشمِ وی چشمه‌ها روان شد. مرغانِ هوا از آبِ چشمه چشمِ وی می‌خوردند و با یکدیگر می‌گفتند که: ما هرگز خوش‌تر از این آبی نخورده‌ایم.

آدم که این کلمات از مرغان استماع کرد آهی سرد از جگر پُر درد برکشید و به حضرت عزّت بنالید که: بار خدایا چنان شدم که مرغانِ هوا، آب چشمِ من سخریت می‌کنند، ندا آمد که:‌ای صفیّ، دل خوش دار که مرغان راست می‌گویند که: ما هیچ چیز خوش‌تر و نفیس‌تر از آبِ چشم نیافریده‌ایم.

ای عزیز، آبِ چشم نشانِ زندگی دل است و جمودِ چشم علامتِ غفلت است. که آن حضرت صلی الله علیه و آله فرمود:

«جمود العَین مِن قَسوه القَلب، و قَسوه القلبِ مِن کَثره الذُّنوب، و کثره الذُّنوب مِن طول الأمل، و طُول الأمل من حُبِّ الدُّنیا، وَ حُبُّ الدُّنیا رأسُ کُلّ خطیئه». (کاشفی سبزواری، ۱۳۶۲، ص۱۲۹؛ نوری، ۱۴۱۱، ج۱۲، ص۹۶) جمود چشم از قساوت قلب است و قساوت قلب از کثرت گناه است و کثرت گناه از آرزو‌های بلند است و آرزوهای بلند و بزرگ از دنیادوستی است و دنیادوستی اساس هر خطیئه‌ای است.

چون خدا خواهد که‌مان یاری کند ج

میلِ ما را جانب زاری کند ج

ای خوشا چشمی که آن گریانِ اوست‌ ج

ای همایون دل که او بریانِ اوست ج

آخر هر گریه ما خنده ایست ج

مردِ آخر بین مبارک بنده ایست ج

هین بیا اکنون میان را چیست بند

خیز ‌ای گرینده و زین پس بخند

که برتر می‌نهد شاهِ مجید ج

گریه را در فضل، با خونِ شهید ج

(مولوی، مثنوی معنوی)

خلاصه آنکه، گریه دل را جلاء می‌دهد و باعث زدودن زنگارهای دل می‌شود تا پنجره دل را به سوی ملکوت الهی بگشاید و هر کس به جایی رسید از گریه و زاری در سحر‌ها و اشکی است که از فراق یار از دیدگانش ساری و جاری بوده است.

عشق و محبت با گریه و زاری که نشان فراق و هجران است هویت پیدا می‌کند…

دو چشم‌اند که آتش دوزخ به آنها نمی‌رسد؛ چشمی که نیم شب از بیم خداوند گریسته، و چشم شب‌زنده‌داری که مرزبان دین خداست».

اهمیت ادب مع الله

یکی از برنامه‌ها و موضوعاتی که برای هر سالک طالب مطلوبی، اهمیت قابل توجه دارد و جزو اصول سلوک انسان مؤمن به حساب می‌آید، ادب مع‌الله است.

اهمیت موضوع آن‌چنان است که مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله در تفسیر المیزان، ذیل آیات ۱۱۶ الی ۱۲۰ سوره مائده در حدود ۶۶ صفحه به این موضوع پرداخته است. به راستی موضوع ادب مع‌الله در این تفسیر بیشترین صفحات را به خودش اختصاص داده است.

استاد بزرگوار علامه حسن‌زاده آملی که همچون استاد فرزانه‌اش به این موضوع اقبال خاصی داشته‌اند، بارها در درس و بحث و دیگر دیدارها می‌فرمودند؛

( ‌ای کاش بحث ادب مع‌الله تفسیر المیزان، به دلیل اهمیتش جداگانه ترجمه و چاپ شود تا استفاده آن تام و تمام شود.

( خلاصه آنکه مؤمن متقی راهی به جز ادب مع‌الله برای سلوک خویش ندارد. در ظاهر و باطن، باید از ادب خارج نشود. خروج از ادب همان و سقوط و سرنگونی در تاریکی و ظلمات همان.

بیداران قبیله عشق و معرفت، دمی از ادب مع‌الله فارق نشده، بلکه متأدب‌تر و باحیاء‌تر می‌شوند، مثلاً درباره یکی از عالمان ربانی، نقل شده است که شب‌ها در بیشتر عمر خویش نشسته خوابید، تا که به محضر الهی بی‌ادبی روا ندارد. این حیاء و ادب کجا و بی‌حیایی و بی‌ادبی در گفتار و کردار و پوشش و… کجا.

سخن گفتن در این باره سخت است، زیرا صاحب این قلم را با این معانی و معارف فاصله‌هاست.

( استاد علامه حسن زاده آملی در یکی از دستورهای خویش در حوزه عرفان عملی و آداب سائر الی الله، دستور العمل مهم «الأدب مع الله تعالی فی کلّ حال» (حسن‌زاده آملی، ۱۳۷۱، ص۲۵) را بیان می‌دارند و به عنوان شاهد، سیره نورانی و گرامی رسول معظم اسلام صلی الله علیه و آله را بیان می‌کنند که برای استفاده بیشتر نقل می‌شود:

در باب چهل و نهم کتاب ارشاد القلوب دیلمی آمده است که:

«روی أن النبی صلی الله علیه و آله ؛ «خرج إلی غنم له و راعیها عریان یفلی ثیابه، فلمّا رآه مقبلاً لبسها». فقال النبی صلی الله علیه و آله : «امض فلا حاجه لنا فی رعایتک. فقال: و لم ذلک؛ فقال: إنا أهل بیت لانستخدم من لایتأدب مع الله و لا یستحیی منه فی خلوته». (دیلمی، ۱۳۷۵، ص۲۵)

روایت شده که نبی اکرم صلی الله علیه و آله به سوی گوسفندانش رفت، شبانش را برهنه دید. شبان تا دید که پیغمبر صلی الله علیه و آله می‏آید، لباس‌هایش را پوشید. حضرت فرمود: برو که ما را نیازی به شبانی تو نیست.

شبان عرض کرد برای چه؟ حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: ما خاندان کسی را که ادب نداشته باشد، استخدام نمی‏کنیم، آیا در خلوت از خدا شرم نمی‌کنی.

پیغمبر صلی الله علیه و آله این کار را انجام داد به واسطه‏ اینکه شبان نسبت به خدا ادب روا نداشته بود! خلاصه، آنکه از مهم‌ترین آداب سلوک الی‌الله در روش و منش پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیتش علیهم السلام رعایت ادب مع الله و حیاء در ظاهر و باطن است. اگر این روایت شریفه معیار ما باشد، چه ‌بسا که با همه ادعاها و… از مرز حیاء و ادب مع‌الله خارج می‌شویم و باز انتظار تعالی و بیداری و معرفت داریم. از آداب دعا کردن گرفته تا آداب نماز، زناشویی، استحمام و بسیاری از موضوعاتی که در سلوک فردی، اجتماعی، سیاسی و… در سیطره ادب مع‌الله تکامل می‌یابد و سالک را گریزی از این موضوع اصیل و رمز سلوکی مهم در عرفان مصطفوی صلی الله علیه و آله نیست و بدون توجه به آن، سالک به جایی نمی‌رسد.

حرف این و آن؟!

یکی از بزرگ‌ترین آسیب‌های اجتماع امروز در غیبت و بهتان و حرف‌های بیهوده است که بزرگ‌ترین تخریب‌ها را به همراه دارد. حرف‌هایی که شاید در نگاه اول، بوی صواب و استحباب را نیز به همراه داشته باشد، اما با کمی دقت در خواهیم یافت که آنچه محور نیست صواب و درستی است.

راه چاره در رعایت و مراقبت در گفتار است؛ به بیان شریف و نورانی استاد بزرگوار علامه حسن‌زاده آملی:

برادرم حرف این و آن را مزن، دم فروبند و تماشا کن. بنگر و عبرت بگیر. به فکر خود باش.

دست توسّل به دامن خاتم اوصیاء و اولیاء امام زمان مهدی موعود حجه بن الحسن العسکری علیهما السلام دراز کن که گردنه‌های سهمگین و هولناک در پیش داری و آن بزرگوار امیر کاروان است.

از افراط و تفریط بپرهیز «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» گوی. از پیروی نفس حذر کن. از اوباش بگریز.

ای سالک ره از خود خبر دار

بس رهزنت هست در کمینی ج

دل را به یاد دلدار یک جهت کن تا از محبّین باشی. (حسن‌زاده آملی، ۱۳۷۱، ص۳۰)

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:

«مَن سرّهُ اَن یسلم فَلیلزَمِ الصّمت». (قضاعی، ۱۳۶۱، ص۱۵۱) هر کسی که از سلامتش شادی کند، گو پیوسته خاموش باش و زبان را نگاهدار از آنچه به کار نیاید.

پس یکم صمت یعنی؛ سکوت برای سخنان بیهود و بی‌مورد و دوم صمت یاد شده، بر اساس روانشناسی شادی، سرور و شادی به ارمغان می‌آورد.

همچنین آن حضرت صلی الله علیه و آله فرمودند سخن بسیار، پیامدی جز گناه و آتش دوزخ ندارد؛

«مَن کَثُرَ کلامُهُ کثُرَ سقطُهُ، وَ مَن کَثُرَ سَقَطُهُ کثُرَت ذُنُوبهُ، وَ مَن کَثُرت ذُنُوبهُ کانت النّارُ اولی بِه». (همان)

هر که را بسیار سخن بود، بسیار سقطش بود و هر که بسیار سقطش بود، گناهش بسیار بود، و هر که گناهش بسیار بود، به آتش ذوزخ اولی‌تر بود.

خداوند انشاء الله ما را از غیبت و بهتان و حرف‌های بیهوده و بی‌مورد که اثری جز گناه و آتش دوزخ و بُعد از خداوند، ندارد، در امان بدارد.

انسان بیدار

انسان، کشاورزی را ماند که اهل کاشت و داشت و برداشت است. او با رفتار، کردار، گفتار و نیات خویش، نهال وجودش را نشو و نما داده، حقیقت خود و باغ وجودش را زراعت و باغبانی می‌نماید.

او با عملش، چه در مرحله نیت مانده باشد و چه به فعلیت رسیده باشد، همچون کشاورزی است که در نهاد و نفسش مزرعه‌ایی را بنا می‌نهد؛ اگر بلبلان خوش‌الحان در آن نغمه سر دهند، بهشتی بر پا نموده است، و همین الان در بهشت و با بهشت‌آفرین هم‌نواست؛ اگر برهوتی مملو از حیوانات درنده و باغ وحشی ترتیب داده باشد نیز هم‌اکنون قیامتش بر پاست و عینیت جهنم را یافته است.

پس، هر کسی زرع، زارع و مزرعه خود است و نیات و اعمالش، بذرهایش؛ بنگر تا در مزرعه خویش چه کشتی؟

و در قول رسول الله صلی الله علیه و آله «الدنیا مزرعه الآخره» (دیلمی، ۱۳۷۵، ج۲، ص۱۰) دقت کن و به عبارت دیگر هر کسی سفره خود و مهمان سفره خود است. (حسن‌زاده آملی، نامه‌ها، برنامه‌ها، ص ۱۵۴)

حال که این‌گونه است؛ هر کسی از مرگ می‌ترسد، در حقیقت از خود می‌ترسد وگرنه مرگ سبب انتقال از نقص به کمال و از داری به دار دیگر است و آدمی مهمان سفره کردار خود و بهره‌مند از کشتزار خود است؛ به عبارت دیگر، محشور با اعمال خود است. بلکه عین اعمال خود است، اگر کشت او نیک است؛ «و ما عندالله خیر للأبرار».

تخم‌هایی که شهوتی نبود ج

برِ او جز قیامتی نبود

و اگر تخم بد کاشته است. «و لا تجزون الا ما کنتم تعملون». (همان)

از جمله ویژگی‌هایی که سالک باید به انسان کامل و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله تأسی نماید، بیداری و دوری از غفلت و به زبان عرفانی «حضور و مراقبه» است؛ یعنی انسان سالک و مسافر در هیچ زمانی اهل غفلت نخواهد بود، آن حضرت صلی الله علیه و آله فرمودند که «تنام عینای و لا ینام قلبی» (پاینده، بی‌تا، ص۲۳۷) یعنی؛ چشمان من به خواب می‌رود، ولی دلم بخواب نمی‌رود.

حضور و مراقبه

مرحوم شیخ ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، صاحب تفسیر شریف مجمع البیان در حالات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در تفسیر آیه «وَمَا تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَمَا تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ وَمَا یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّهٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی السَّمَاءِ وَلَا أَصْغَرَ مِنْ ذَلِکَ وَلَا أَکْبَرَ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ». (یونس: ۶۱)

‌ای پیامبر! تو در هیچ حالی نباشی، و هیچ آیه‌ای از قرآن تلاوت نکنی و [ شما‌ای مردم] هیچ کاری نکنید، مگر آن که ما از همان لحظه که شروع به عمل می‌کنید بر شما شاهد و ناظریم. همچنین اندازه سنگینی ذره‌ای، نه در زمین و نه در آسمان بر پروردگارت پوشیده نیست و چیزی کوچک‌تر یا بزرگ‌تر از آن نیست، مگر آن که در کتابی روشن ثبت و ضبط است.

می‌نویسند که امام صادق علیه السلام فرمودند که: «هرگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله این آیه را تلاوت می‌کردند به شدت می‌گریستند.» (طبرسی، ۱۳۵۵، ج۵، ص۱۱۹) نقل این حالات و مراقباتی که رسول الله صلی الله علیه و آله داشتند، شاید باعث شود که ما نیز مقطعی از زمان عمر خویش را با توجه به حضور خدا به سر ببریم. آن حضرت در روایتی دیگر نیز فرمودند:

«عودوا قلوبکم الترقب و أکثروا التفکر.» (پاینده، بی‌تا، ص۴۲۲) دل‌های خویش را به مرقبت عادت دهید و البته خود پیامبر صلی الله علیه و آله راه مراقبت را تفکر زیاد می‌داند.

مرگ آگاهی

از جمله بهترین مواعظ و ذکری که می‌تواند، آثار ژرفی در سیر و سلوک انسان داشته باشد، مرگ آگاهی و آخرت‌محوری است؛ انسان در تمام زوایای زندگی خود، با نگاه به آخرت قدم بر دارد و مسیر خود را طراحی نماید.

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:

«کفی بالموت واعظاً و کفی بالقیامه موئلاً و بالله مجازیاً؛ مرگ برای پند آموزی کافی است و رستاخیز یگانه آینده است و خدا تنها جزابخش است». (حرّانی، ۱۳۶۶، ص۳۴)

سالک در صورتی که بداند، با دنیایی کوتاه و زودگذر روبروست و به زودی قدم در دروازه ابدیت خواهد گذاشت و دنیا را به قول شیخ اشراق، همچون کفشکن آخرت می‌داند، ازاین‌روی باورمندانه بیان نورانی پیامبر صلی الله علیه و آله را ذکر می‌نماید، که:

«الدنیا مزرعه الآخره».

سالک اگر نگاهش با مرگ تعریف شود، سعی می‌کند که ذره‌ای از مسیر خود خارج نگردد و بر اساس همان روشی طی طریق کند که در کارخانه انسان‌سازی یعنی قرآن تعریف شده است.

وقتی این‌گونه شد، تنها آینده سالک مؤمن، رستاخیز خواهد بود و طبق فرمایش خداوند در قرآن کریم؛ تنها جزادهنده نیز اوست.

حال، سالک، آیا کاری جز خود‌شناسی و خداشناسی دارد.

آنکه می‌پندارد، کاری برتر از خودشناسی و خداشناسی است، چیست؟

آنکه خود را برای همیشه درست نساخت، پس به چه کاری پرداخت؟!

آنکه تن آراست و روان آلاست، به چه ارج و بهاست؟!

آنکه از مرگ می‌ترسد، از خودش می‌ترسد. (حسن‌زاده آملی، ۱۳۷۱، صص۸ و ۹)

منابع

* قرآن.

پاینده، ابوالقاسم. بی‌تا. نهج‌الفصاحه. تهران: انتشارات جاویدان.

جوادی‌آملی، عبدالله. ۱۳۷۴، ۱۳۷۸. تفسیر موضوعی قرآن. قم: نشر اسراء. (ج۹ و ۱۰)، چ اول.

حرانی، ابن شعبه. ۱۳۶۶. تحف‌العقول. تصحیح: علی‌اکبر غفاری، تهران: انتشارات اسلامیه. چ سوم.

حسن زاده‌آملی، حسن. ۱۳۷۱. صد کلمه در معرفت نفس. قم: انتشارات قیام. چ سوم.

حسن‌زاده‌آملی، حسن. نامه‌ها و برنامه‌ها. به اهتمام: حاج آقا رضا ولایی، قم: انتشارات قیام، چ اول، ۱۳۷۳

دیلمی، حسن بن ابی‌الحسن محمد. ۱۳۷۵. ارشاد القلوب. تحقیق: سید هاشم میلانی. تهران: دارالاسوه. چ اول.

طبرسی، امین‌الاسلام. ۱۴۰۸ه‍ .ق. مجمع البیان. بیروت: دارالمعرفه. چ دوم.

طبرسی، امین‌الاسلام، ۱۳۵۵. تفسیر مجمع‌البیان. اصفهان: کتابفروشی ثقفی.

فیض کاشانی، ملامحسن. بی‌تا. محجه البیضاء فی تهذیب الإحیاء. تصحیح: علی‌اکبر غفاری. قم: انتشارات جامعه مدرسین. چ دوم.

قضاعی، قاضی. ۱۳۶۱. شرح فارسی شهاب‌الاخبار. تصحیح: سید جلال‌الدین حسینی ارموی(محدث). تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. چ دوم.

کاشفی سبزواری، کمال‌الدین حسین. ۱۳۶۲. الرساله العلیه فی الاحادیث النبویه. تصحیح: سید جلال‌الدین حسینی ارموی (محدث). تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چ دوم.

مجلسی، محمدباقر. ۱۴۰۳ه‍ .ق. بحارالانوار. بیروت: دار احیاء التراث.

مولوی، جلال‌الدین. ۱۳۸۹. مثنوی معنوی. تصحیح: ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد. چ ۷.

نوری، حاج میرزاحسین. ۱۴۱۱ه‍ .ق. مستدرک الوسایل. تحقیق: موسسه آل‌البیت. چ سوم.

سیده طاهره موسوی

هنگام تنفس عشق

مچاله بی‌وقفه انسانیت

غبار شب، سیمای روشن خورشید را پوشانده بود و روز در چنگال تاریکی اسیر شده بود. پناهی در فرداها نبود و امروزها در آغوش چوب و سنگ زندانی شده بودند. آسمان از شرم، پلک فروبسته بود و زمین در ‌هاله‌ای از اوهام، زندگی را فراموش کرده بود. شأن و منزلت «آدم» در شوره‌زار تحجّر و جمود مدفون شده بود و خارهای فریب و فتنه لحظه به لحظه در کویر باورها سر برمی‌آورد. انسانیت با افکاری تباه شده در قاب خرافه مچاله می‌شد و شراره‌های گناه و فسادِ بی‌وقفه، دل‌ها را خاکستر می‌کرد؛ بی‌آنکه ققنوسی آزاد شود.

… و زمانه سر به زیر و دل‌خون، در امتداد ظلمتی پرجنون، با اهریمنی بر دوش، تنها و تنها عبور می‌کرد.

زندگی سراسر مرگ

سرزمین باورها، تفتیده؛ حسرت‌ها در هم، تنیده؛ بوی نَفَس‌ها، مسموم؛ مهربانی، محکوم؛ دریای نَفس، عطشناک؛ آسمانِ قلب، شرمناک؛ عصمت، لبریز از غم؛ عصیان، لبالب از شادی؛ اندیشه‌ها، نحس و نجس؛ دل‌ها، خالی از عشق؛ کینه و نفرت، شعله ور؛ زر و زیور، دل‌بر؛ ایمان و حقیقت، محکوم؛ کفر و شرک، مرسوم؛ نابودی دخترکان، محجوب؛ سخنان دروغ‌، مرغوب؛ مرده دلی، فخر؛ کام زندگی، پر زهر؛ قانون، بازو و زور؛ عدالت، دورِ دور؛ نگاه‌ها به هم مشکوک؛ انسانیت و دین الهی، متروک؛ چشم حیا، خالی از دیدن و تمام زندگی، تنیده در تارهای مرگ بود؛ درد بود و درد بود و درد بود، ولی درمانی نه!

معجزه‌ای می‌بایست.

معجزه تولد

باید بساط این همه شب برچیده شود و مجالی برای سرودن از روز مهیا؛ مجالی که فرصت از حضور جهل و خرافه بگیرد. مجالی برای معجزه! آری، معجزه‌ای باید، تا باورهایی سبز بیافریند و جغرافیای گیتی را در حیاتی پاک و خرم، ترسیم کند. معجزه‌ای که دهشت از تمام فرداها بازستاند و تاریکی‌ها را در نور ناپدید کند. معجزه‌ای که آمدنش در زمین تا هفت آسمان، در هفت آسمان تا کهکشان و در دنیا تا آخرت هزاران پرتو از نور بیافروزد. معجزه‌ای که نبض هستی در گرو رخ دادن آنست… .

«… نوگلی تازه به دنیای گلستان آمد

آسمان کِل بکشد: آمنه علیها السلام ، مهمان آمد

عطر توحید ز محراب گُل آید، گوید

یوسف عرش به مهمانی کنعان آمد»

… دیگر هیچ کجای هستی تاریک نیست و زندگی در جای جای آفرینش جاری شده است. آری، به راستی که معجزه است، تولد فصل‌الخطاب پیام‌آوران.

بهاری جاودانه

اینک زمان، زمان حیات دوباره زمین است، هنگام تنفس عشق! «چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید»!

اینک بهار برای همیشه شولای خویش را به پیامبر صلی الله علیه و آله ، هدیه کرده است!

بگذار خزان به بهانه پاییز هرچه می‌خواهد بکند، چه خون بریزد؛ چه پرپر کند، بهار به ‌جا ماندنیست!

یا محمد صلی الله علیه و آله ! سلام بر تو، که شکوفه افلاکی! که اگر نبود عطر تبسم تو؛ لما خلقت الافلاک نمی‌آمد.

سلام بر تو ‌‌‌ای راز خلقت انسان!

سلام بر تو ‌‌‌ای دیباچه رحمت و هدایت!

سلام برتو ‌ای مقدمه سعادت!

سلام بر تو ‌‌ای رحمت محض و صداقت عشق!

سلام بر تو ‌ای تصویر مانای آئینه‌ها!

سلام بر تو ‌ای نبض محبت در خاک و افلاک!

سلام بر تو ‌‌ای جاودانه پیام‌آور!

سلام بر تو ‌ای عاشقانه عاشق!

روزهایی سراسر اندیشه و شعور

آمده است با: ردای رسالت، سخنانی آکنده از صداقت؛ روزهایی سرشار از شعور، حیاتی پر سرور؛ آیاتی جانبخش، سیره‌ای زندگی بخش؛ مفاهیمی روح انگیز، عشقی شورانگیز؛ اندیشه‌ای سپید، قلبی نورانی ز توحید؛ کلماتی مرغوب، آئینی محبوب؛ نوری در عرش، حضوری در فرش؛ کلیدی مفتوح، پیوندهایی مشروع؛ برهانی پر منطق و دلیل، همراهی جبرئیل؛ گنجدانش،نورستانی از دوازده عشق؛ کایناتی از ایمان، شرافتی برای انسان؛ بهارستانی از مغفرت، گلستانی از معرفت؛ کهکشانی از هدایت؛ شمعستانی از عبادت؛ حکمتی بی‌بدیل؛ کرامتی بس جمیل؛ امیدی برای تزکیه و شوقی برای بخشایش و توبه!

آمده است تا تمام گلدسته‌ها پر از عطر نوای دل‌انگیز لا اله الا الله شوند. آمده است تا برهاند تمام تیره اندیشان را از بند اهریمن. آمده است تا نوزاد دخترکان را از آغوش مرگ رها و روزگار را محو تبسم یتیمان کند. آمده است تا خورشید را دوباره روشن و دل‌ها را محبوب و معصوم کند! آمده است خاتم صلی الله علیه و آله !

ای محبوب‌ترین حبیب خداوند، ای پیام‌آور اندیشه، ‌ای معلم هر چه انسان!

سپاس تو را که جهان را از عمق مرداب‌‌های جهل به اوج آسمان‌های دانایی رساندی!

خوش آمدی، ای مهربان‌ترین، گام بر دیدگان ما نهاده‌اید؛ طلع البدر علینا!

بوستان صلوات

قربان صحرائی چاله‌سرائی

هفدهم ربیع‌الاول سالروز ولادت عصاره خلقت، سرور کائنات، اشرف مخلوقات و تمام‌کننده مکارم اخلاق، حضرت خاتم‌الانبیاء، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله می‌باشد. او انسان برگزیده و خاص خداوند است که برای هدایت بشر فرستاده شد تا رسالت همه انبیاء و فرستادگان الهی را به فرجام نهایی رساند. بشر را به دریافت کُنه جایگاه رفیع و منزلت ازلی‌اش راهی نیست؛ زیرا وی ستوده در نزد خداوند است و خود حضرت ذوالجلال قبل از همه پیشگام شده و بر وی سلام و صلوات فرستاد و دستور فرمود: «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا؛ ‌ای بشر نیک‌باور؛ بر کسی درود و سلام و صلوات بفرست که پیش از تو خدا و فرشتگان عرش بر وی سلام و درود و صلوات فرستاده و می‌فرستند». (احزاب: ۵۶)

بنابراین یکی از دستورهای اسلامی که در پیشگاه خداوند متعال دارای اهمیت و جایگاهی ویژه است، «صلوات» است. تردیدی نیست که پرداختن به صلوات نیز آثار ارزشمند و ره‌آوردهای گران‌بهایی را درپی خواهد داشت.

به جرئت می‌توان ادعا کرد که اگر آدمی شرایط لازم و مخصوص صلوات را رعایت و آنگاه آن را بر زبان جاری کند، آن صلوات اعجاز خواهد کرد. صلواتی که ویژگی‌های بیانش مراعات شود، حلّال مشکلات بوده و دست انسان را در زندگی می‌گیرد. صلوات بسان پلی است که آدمی را به درگاه الهی رهنمون می‌سازد و سبب تقرب وی نزد باری تعالی می‌شود و این امر جلب نظر پیامبر رحمت و آل طاهرش علیهم السلام را به دنبال خواهد داشت.

آدمی اگر طالب تطهیر جان است، باید هماره بر زبانش صلوات بر رسول اعظم و خاندان مطهرش علیهم السلام جاری باشد تا دلش از تیرگی‌ها رهایی یافته، به سوی عالمی مصفّا به پرواز درآید. این امر باعث می‌شود باران برکات از آسمان رحمت بر روح و روان و حتی پیکر وی ببارد.

صلوات، باران رحمت است؛ باران رحمت از جانب رحمتگر بی‌نیاز.

صلوات از چهار حرف «ص»،‌«ل»، «و» و «ه» تشکیل شده است. هرکدام از این حروف نشانگر حسنات و برکاتی از سوی حضرت رحمان است که گویی همچون قطره‌ای از اسماء ذات الهی چکیده است.

از «ص» صلوات بی‌نیازی می‌بارد. به عبارت بهتر، گویی این حرف نشانگر «صمدیت» و بی‌نیازی خدای سبحان است. آن بی‌نیاز به صلوات فرستنده بر پیامبر نور و رحمت صلی الله علیه و آله و خاندان مطهرش علیهم السلام قطراتی از صفت صمدیت و بی‌نیازی خویش را می‌چشاند تا او نیز دست نیاز به غیر درگاه حضرت صمد، دراز نکند. افزون بر اینکه انگار خدای صمد، می‌خواهد بفرماید پیامبر صلی الله علیه و آله را نیازی به سلام و صلوات شما نیست؛ بلکه فراموش نکنید این شمایید که برای ارتقاء درجه و رتبه در عالم ماده و معنا به سلام و صلوات بر رسول رحمت صلی الله علیه و آله نیازمندید.

صلح، شبنم دیگری است که از این شعار فراگیر اسلام و شیعه می‌تراود. می‌توان گفت صلوات از کامل‌ترین شعارهای اسلام است که شامل صلح و صفای معرفت الهی، شناخت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام و تسلیم محض و قبولی ولایت آنان است.

از «ل» صلوات، لذت لطف شعله‌ور است. لطفی که از جانب حضرت لطیف بر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.