پاورپوینت کامل تأملی در سخنان حضرت امام حسین علیه السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تأملی در سخنان حضرت امام حسین علیه السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تأملی در سخنان حضرت امام حسین علیه السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تأملی در سخنان حضرت امام حسین علیه السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

میلاد حضرت امام حسین علیه السلام میلاد حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام میلاد حضرت امام سجاد علیه السلام

خدامحوری

رعایت حریم ها، به ارتقای شخصیتی ما کمک کرده، اعتبار دوچندانی نصیب ما می کند. زمانی که محور عملکرد ما، رضایت خداوند باشد، رفتارهایی متعالی خواهیم داشت و اطمینان درونی را تجربه خواهیم کرد. به همین دلیل، امام حسین علیه السلام در سفارش به مردی که از او درباره خیر دنیا و آخرت پرسید، فرمود: «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ. اما بَعدُ، فَإِنَّهُ مَن طَلَبَ رِضَا اللّهِ بِسَخَطِ النّاسِ کفاهُ اللّهُ امورَ النّاسِ، ومَن طَلَبَ رِضَا النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَکلَهُ اللّهُ إلَی النّاسِ. وَالسَّلامُ؛ به نام خداوند بخشاینده مهربان. اما بعد، هر کس رضایت الهی را با نارضایی مردم بطلبد، خداوند برای کارهای مردم و حلّ نارضایی آنان او را بس است؛ و هر کس با خشم خدا در پی خشنودی مردم باشد، خداوند، او را به مردم وامی گذارد. والسلام».

نیکی به نام یکتا

زبان سپاسگزاری در کسانی که با آنان دادوستد احسان گونه داریم، ممکن است ضعیف یا خاموش باشد. در این شرایط نمی توان دست از خوبی برداشت و جامعه را با رکود احسان روبه رو کرد، بلکه می توان با باوری فراتر از خویشتن بینی، به معامله با خداوند پرداخت و او را در میدان نیکی ها، حسابگر شمرد. این شیوه اجتماعی که به دست معصومان آموزش داده شده و خود آن بزرگواران از پیشتازان چنین احسانی بوده اند، کمک می کند خود و دیگران را از موهبت و لذت احسان بهره مند سازیم. امام حسین علیه السلام در توصیه ای فرمودند: «مَهما یکن لِأَحَدٍ عِندَ أحَدٍ صَنیعَهٌ لَهُ رَأی أنَّهُ لا یقومُ بِشُکرِها فَاللّهُ لَهُ بِمُکافَأَتِهِ؛ فَإِنَّهُ أجزَلُ عَطاءً وأعظَمُ أجرا؛ هر کس درباره دیگری کار نیکی کند و ببیند او سپاسگزارِ آن نیکی نیست، خداوند، پاداشش می دهد؛ چراکه خداوند، عطایش بیشتر و پاداشش بزرگ تر است».

حضرت در تأکید بر سودمندی چنین رفتار و انتخابی می فرمایند: «مَن أحسَنَ أحسَنَ اللّهُ إلَیهِ، وَاللّهُ یحِبُّ المُحسِنینَ؛ هر که نیکی کند، خداوند به او نیکی می کند و خداوند، نیکوکاران را دوست می دارد.» شایسته است فرد نیکوکار، از همان ابتدا سمت و سوی رفتار پسندیده اش را خدایی کند و از زمان تصمیم تا پایان آن، از حمایت و دلجویی خداوند برخوردار شود. در چنین شرایطی، اگر با زبان ناسپاس روبه رو گشت، رنجشی نخواهد دید.

هنوز دیر نشده است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، مجموعه ای از آیین نامه های زندگی را تحویل جامعه بشری داد که برای همیشه می تواند نسخه تضمینی زندگی آرام و رضایت بخش باشد. هرگاه که این نسخه دستخوش فراموشی گردد یا به حاشیه کشیده شود، نسخه های تقلبی وارد میدان زندگی می شود و عوارض خود را برجای خواهد گذاشت. از آنجا که قوانین حضرت از سوی خداوند صادر شده، بی گمان بهترین و کامل ترین است و در همه زمان ها کاربرد دارد. در سخنی از سالار شهیدان می خوانیم: «لَو أنَّ النّاسَ سَمِعوا قَولَ اللّهِ عزوجل ورَسولِهِ لَأَعطَتهُمُ السَّماءُ قَطرَها، وَالأَرضُ بَرَکتَها، ولَمَا اختَلَفَ فی هذِهِ الامَّهِ سَیفانِ، ولَأَکلوها خَضراءَ خَضِرَهً إلی یومِ القِیامَهِ؛ اگر مردم سخن خدا و پیامبرش را می شنیدند، آسمانْ بارانش را، و زمینْ برکتش را به آنان می بخشید و هرگز در این امت، اختلاف و زد و خورد پیش نمی آمد و همه از نعمت سرسبز دنیا تا روز قیامت، برخوردار می شدند.» هنوز هم می توان بخش مانده از زندگی خویش را نجات داد و به سوی حدود الهی حرکت کرد و لذت برد.

امید به آینده

امیدآفرینی از ویژگی های رهبران جامعه است که روحی تازه در کالبد اجتماع می دمند و در پرتو آن، حرکت و پویایی را رقم می زنند. در سخنی از سومین امام، سال های پیش از ظهور آخرین ذخیره خدا، چنین روح امیدی دمیده شده است. امام حسین علیه السلام در بیان آنچه هنگام ظهور امام زمان علیه السلام رخ می دهد، فرمود:

ولَتَنزِلَنَّ البَرَکهُ مِنَ السَّماءِ إلَی الأَرضِ حَتّی إنَّ الشَّجَرَهَ لَتَقصِفُ مِمّا یزیدُ اللّهُ فیها مِنَ الثَّمَرَهِ. ولَتُؤکلُ ثَمَرَهُ الشِّتاءِ فِی الصَّیفِ، وثَمَرَهُ الصَّیفِ فِی الشِّتاءِ وذلِک قَولُهُ تَعالی: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَیهِم بَرَکتٍ مّنَ السَّمَآءِ وَالأْرْضِ وَلَکن کذَّبُواْ.

برکت از آسمان به سوی زمین فرومی ریزد، تا آنجا که درخت از میوه فراوانی که خداوند در آن می افزاید، می شکند. [مردم] میوه زمستان را در تابستان و میوه تابستان را در زمستان می خورند و این، معنای سخن خداوند است که: و اگر مردمِ آبادی ها ایمان می آوردند و پروا پیشه می کردند، برکت هایی از آسمان و زمین به روی آنان می گشودیم؛ لیکن تکذیب کردند.

بحث نکن!

مهار زبان، یکی از بهترین روش های مدیریت ارتباط است. زمانی که زبان افسارگسیخته به هر طرف هجوم بَرَد و هر سخنی را مجاز شمارد، آسیب های جدی و فراوانی در حیطه های فردی و اجتماعی بروز می یابد، ولی آن گاه که هر فردی مسئولیت مراقبت از آن را بر عهده گیرد، با مجموعه ای از انسان های کنترل شده روبه رو خواهیم بود. مجادله و بگو مگو که ریشه بسیاری از اختلاف های زناشویی، تربیتی و اجتماعی است، قابل مهار و رها شدن است. در آموزه های اخلاقی بزرگان به این مهم بسیار اشاره شده است. در سخنی از امام حسین علیه السلام نیز می خوانیم: «لا تُمارِینَّ حَلیما ولا سَفیها، فَإِنَّ الحَلیمَ یقلیک وَالسَّفیهَ یردیک؛ با آدم بردبار و نادان، مجادله نکن؛ چراکه فرد حلیم، دشمنت می دارد و شخص نادان، پستت می سازد».

انجامش بده!

از وقتی به انجام کاری تصمیم می گیریم، تمام ذهن ما با آن کار درگیر می شود و تا پایان و اعلام پیام «تمام شد» آن را دنبال می کند. اگر کسی به بهانه های گوناگون، میان تصمیم و اقدام و نیز نتیجه گیری فاصله اندازد، به خود آسیب زده، بخشی از آرامش خویش را حراج کرده است. در نکته های دینی نیز به این مسئله توجه داده شده است. برای نمونه، آورده اند که مهر امام حسین علیه السلام این پیام را با خود داشت: «کانَ نَقشُ خاتَمِ حُسَینِ بنِ عَلِی عَلِمتَ فَاعمَل؛ نقش مهر حسین بن علی علیه السلام چنین بود: دانستی؛ پس به کار بند».

منبع روایات: مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، کتابخانه نور (نرم افزار) نسخه ۹/۱.

نگاهی به حماسه عاشورا از منظر زیبایی شناسی

سید محمود طاهری

اشاره

حماسه بزرگ و بی مانند عاشورا، از جنبه های گوناگون قابل تأمّل و بررسی است که یکی از آنها، جنبه زیباشناسانه آن است. این بُعد از حماسه عاشورا، آن را از منظر زیبایی شناسی می کاود و به بررسی زیبایی هایی که در آن بازتاب یافت می پردازد. البته حماسه عاشورا در مقابل خود، زشتی و پلشتی نیز داشت که از لشکر دشمن به ظهور رسید. از یک منظر می توان آن را به فال نیک گرفت؛ چراکه در اثر این پلشتی و زشتی، زیبایی عاشورا نمودِ بیشتری یافت و بهتر توانست تجلی یابد. به هر حال، حماسه عاشورا سرشار از زیبایی هاست که واکاوی آن، می تواند دلبری و گیرایی این حماسه را دوچندان کند و هر انسانِ دلداده حماسه عاشورا را بیش از پیش به دلدادگی و تعظیم وادارد. فراموش نکنیم نخستین کسی که سنگ بنای نگاه زیبایی شناسانه به حماسه عاشورا را نهاد، حضرت زینب علیها السلام بود، آن گاه که در مجلس ابن زیاد فرمود: «ما رَأَیتُ إِلّا جَمیلاً؛ جز زیبایی ندیدم». (سید بن طاووس، ۱۳۷۸: ۱۷۸)

استاد علامه محمدتقی جعفری در تبیین این سخن جاودانه حضرت زینب علیها السلام می نویسد:

زیبایی های معقول (معنوی)، کوتاه ترین راه به سوی خداست.. .. در مورد حسین بن علی باید دید در درون این مرد چه چیزی نهفته بود که اگر حادثه صدها بار تندتر از این می شد، برای او هیچ فرقی نمی کرد… بلکه حضرت زینب هم زیبایی این حادثه را می دید. یزید به حضرت زینب گفت: دیدی با برادرت چه کردند؟ زینب گفت: «ما رَأَیتُ إِلّا جَمیلاً؛ جز زیبایی ندیدم.» ما باید درباره زیبایی چه تصوری داشته باشیم که قطعه قطعه شدن اعضای عده ای از پاکان اولاد آدم، این گونه زیبا جلوه کند؟ ما از زیبایی چه چیزی باید در نظر داشته باشیم که آن همه مصایب و شداید را زیبا بدانیم. زیبا یعنی چه؟ یعنی حادثه حسین، جمال هم داشت؛ فقط جلال نیست. (جعفری، ۱۳۸۰: ۵۱۹ و ۵۲۰)

ضرورت بحث از زیبایی های حماسه عاشورا

بی گمان همه ما درباره حفظ پیام های عاشورایی مسئول هستیم و وظیفه داریم همواره این حماسه را زنده نگه داشته، پیوسته آن را باشکوه تر به تصویر بکشیم. اما آنچه ما را در این باره بیشتر مدد می کند، بازگویی زیبایی های آن و ارائه آن به جهانیان است. به یقین از آنجا که بازگویی حماسه عاشورا، همواره در طول تاریخ مسئله ای از مسائل جامعه بشری را حل نموده، نیازی از نیازهای روحی و معنوی آدم را برطرف کرده، کاری فرهنگی در راستای رشد و تعالی جامعه بشری بوده است. بدیهی است توجه به این موضوع از منظر زیبایی شناسی ـ به دلیل هم سویی زیبایی شناسی با فطرت، ذوق و طبع زیبایی جوی انسان ها ـ بسی بهتر به جان ها نشسته، بسی زلال تر و لطیف تر می تواند عقل را شاداب و دل را سیراب کند. بشر همواره ستایشگر و جویای زیبایی ها بوده، در برابر آن تعظیم نموده است. در این باره اگر از ستایش و تعظیم «حقیقتی» و «پیام والایی» بازمانده است، به دلیل آن بوده که به زوایای زیبای آن پی نبرده، از جمال پنهان آن بی خبر مانده است. از این رهگذر، هر اندازه جنبه های زیبایی شناسانه حقیقتی و پیام والایی، واکاوی و نمایانده شود، بر دلبری آن افزوده شده، زمینه اثرگذاری آن دوچندان خواهد شد. این خود دلیلی استوار است بر ضرورت رویکرد زیبایی شناسانه به حماسه عاشورا.

بر این اساس، از آنجا که انسان ها به طور فطری، زیبایی جو هستند و از این رهگذر، سخن گفتن به زبان فطرت، سخن گفتن با زبانی مشترک میان همه انسان هاست، مخاطب پیام عاشورا ـ آن گاه که این حماسه از جنبه های زیبایی شناسانه آن معرفی شود ـ جهانی بوده، می تواند همه کشورها و همه ادیان و مذاهب را در گستره پیام خود قرار دهد.

گستره زیبایی های عاشورایی

در حماسه عاشورا دو گونه زیبایی پدیدار گشته است: برخی از نوع «زیبایی های حسی» (استتیک) است؛ مانند شعر و رجز و خطابه هایی که از سیدالشهدا علیه السلام به دست ما رسیده، و بعضی ها نیز از نوع «زیبایی های معنوی» است؛ مانند ایثار، صبر، جوانمردی و… که در رفتار و اخلاق امام حسین علیه السلام و یاران او تجلی یافته است. در واقع، همان گونه که شعر و رجز و خطابه، جزء زیبایی هاست و از این منظر می تواند بسی جذاب و اثرگذار باشد، ویژگی هایی چون ایثار و صبر و جوانمردی نیز مصداق هایی از زیبایی است که بسی دل انگیز بوده، به عنوان «زیبایی» جذاب و اثرگذار می باشد. ضمن آن که در گستره زیبایی های عاشورایی، زیبایی های دیگری نیز می بینیم که پس از حماسه عاشورا و با موضوع عاشورا تجلی نموده است. این زیبایی ها مصداق های فراوانی داشته، در طول تاریخ هنرمندان از آنها به منظور حفظ و مانایی پیام های عاشورایی استفاده کرده اند. برخی از این دست از زیبایی ها عبارت اند از: شعر، روضه، سخنرانی و سخنوری، خوش آوازی، تعزیه، خط، نقاشی، قصه پردازی و مقتل نویسی.

نقش زیبایی ها در جاودانگی حماسه عاشورا

از آنجا که زیبایی به جان می نشیند و دل را مسخَّر می کند، جاودانه می ماند. زیبایی، رمز جاودانگی اش را با خود همراه دارد؛ چراکه جذاب است، دلبری می کند، زلال و بی آلایش است و پاسخی به یکی از حیاتی ترین نیازهای روحی و روانی انسان هاست. شهید مطهری می گوید:

آنجا که زیبایی وجود پیدا می کند، یک نیروی جاذبه ای هم هست. زیبا جاذبه دارد. آنجا که زیبایی وجود دارد، عشق و طلب نیز در یک موجود دیگر وجود دارد. حرکت و جنبش وجود دارد؛ یعنی خودِ زیبایی، موجب حرکت و جنبش است. (مطهری، ۱۳۷۷: ۹۹)

بی گمان زیبایی، از این نظر که آدمی را مجذوب و مسحور خویش می کند، قلب و جان و ذهن ـ و حتی جسم انسان ـ را به سوی خود می کشد و او را به بزرگداشت خود وامی دارد.

زیبایی مصداقی از «قدرت» است و همین توانمندی و قدرت «زیبایی» است که بقای او را تضمین می کند و از او عنصری پایدار می سازد. این، حقیقتی است که در ماجرای حماسه عاشورا به اثبات رسیده است.

اگر امروزه، پس از گذشت هزار و اندی سال همچنان حادثه عاشورا تازه است، و همچنان حسین علیه السلام دلبری می کند و میلیون ها عاشق، سر بر آستان حسین علیه السلام می نهند و جان برای فدا شدن عرضه می دارند، خبر از قدرت نهفته «زیبایی های عاشورایی» دارد.

زیبایی های حسینی، قرن هاست دل و جان عاشقان را آن چنان می ستاند که به سوی مجلس او می دوند و در محرم برایش بیرق عزا نصب می کنند و برای او می گریند و بیقراری ها می کنند.

اینجاست که نقش زیبایی ها در جاودانگی عاشورا آشکار می شود و چنین فهمیده می شود که حادثه خونین عاشورا، مانایی خود را وامدار «ارائه زیباترین شکل ممکن آن» از سوی سید الشهدا علیه السلام و یاران اوست.

مروری کلی بر زیبایی های حماسه عاشورا

زیبایی های حماسه عاشورا دو دسته است: برخی از آنها در جریانِ رخ دادن حماسه عاشورا آشکار شد و بعضی نیز پس از حماسه عاشورا تا زمان ما.

شماری از زیبایی های گفتاری و اخلاقی و رفتاری که در جریان حماسه عاشورا از سیدالشهدا علیه السلام شاهد بودیم، عبارت اند از:

۱. خطابه ها

مقصود از خطابه ها، سخنان گران بهایی است از امام حسین علیه السلام دربرگیرنده مضامین اخلاقی، اجتماعی و سیاسی است و آن حضرت آنها را به منظور روشن گری و بازگویی اهداف قیام خویش و نیز به انگیزه اتمام حجت، در طول شکل گیری حماسه عاشورا ایراد فرمود. از آنجا که در این خطابه ها، اصول زیبایی شناسی رعایت گردیده، فنون فصاحت و بلاغت به درستی به کار گرفته شده، در شمار «فنّ» و «هنر» درآمده، و آن حضرت از آنها به عنوان ابزاری هنری به منظور رساندن پیام خویش به مخاطبان استفاده کرده است.

از آنجا که امام حسین علیه السلام با همه فنون «زیبایی شناسی» سخن و سخن وری آشنا بود، هیچ گاه خطابه هایش، خالی از مؤلفه های زیبایی شناختی نیست؛ چراکه دغدغه اصلی آن حضرت در خطابه ها و سخنرانی ها، انتقال پیام های معنوی و علمی این سخنان به مخاطب بود و بدیهی است هر اندازه سخن از عناصر زیبایی شناسانه برخوردار باشد، بر مخاطب اثر بیشتری خواهد گذاشت؛ زیرا آدمی زیبایی طلب و زیبایی دوست آفریده شده است، و به همین دلیل، سخن زیبا به جانش می نشیند. پس این امری طبیعی است که وقتی سخن زیبا به جان آدمی نشست، پیام و مضمون آن سخن نیز به دلش می نشیند.

۲. شعر

استفاده از شعر در سخنان امام حسین علیه السلام، از اهتمام آن حضرت به مقوله «زیبایی» خبر می دهد. بی گمان «شعر» یکی از مصداق های آشکار «زیبایی» است و اگر در مواجهه با ذوقی ظریف و طبعی لطیف قرار گیرد، آن را تحت تأثیر قرار می دهد و پیام خود را بدون دشواری در ذهن او جای می دهد.

امام حسین علیه السلام بارها برای رساندن پیام خود، از شیوه هنری شعر ـ اعم از اشعار شاعران دیگر یا شعرهایی که خود سروده اند ـ بهره برده است. نمونه هایی از اشعاری که حضرت از آنها در مسیر حماسه عاشورا استفاده کرده، اکنون در دسترس است. محمد فاضل استرآبادی می نویسد:

از امام حسین علیه السلام آثار ادبی منظوم و بسیار گران بها به یادگار مانده، که هم از نظر محتوا بسیار آموزنده و خوش مضمون است، و هم از لحاظ ادبی، رعایت اصول در آن شده است. می توان چنین گفت: امام در فنّ شعرسرایی، بعد از پدر بزرگوارش، از همه امامان برتری دارد. (استرآبادی، ۱۳۹۱: ۱۱۳ و ۱۱۴)

۳. رجز

رجز در لغت، یعنی اشعاری که در معرکه، در مقام مفاخرت و شرافت خوانده می شود. رجز مفاخرت کردن و بیان مردانگی و شرافت خود نمودن است. (دهخدا، ۱۳۷۳: ج۲۲: ۲۹۳)

به دلیل جایگاه ادبی و اثرگذار «رجز» در میدان جنگ، برخوردار بودن آن از زیبایی و جاذبه ساختار و مضمون، نقش آن در شناساندن شخص و اجدادش به طرف مقابل، مرعوب نمودن هماورد، و نیز به دلیل ضرورت عرفی رجزخوانی در میان اعراب در میدان جنگ، امام حسین علیه السلام به خوبی از این هنر زیبا در برابر دشمنان خود استفاده کرده است.

۴. دعا و نیایش

یکی از زیبایی های حماسه عاشورا، دعاها و نیایش های امام حسین علیه السلام است. این دعاها و نیایش ها، افزون بر ژرفایی مضمون (زیبایی معنوی) از نظر ظرافت و لطافت ساختار (زیبایی حسی) نیز بسی درخور توجه است. از این رهگذر، واژگان این دعاها در گستره زیبایی شناسی حسی قرار گرفته، می توان آن را از این منظر بررسی کرد. بی گمان مصداقی از «زیبایی» عاشورایی، دعاها و نیایش های موسیقیایی و آهنگینی است که از امام حسین علیه السلام در شب و روز عاشورا تجلی یافته است. این دعاها به سبب فصاحت و شیوایی واژگان، و صرف نظر از مضامین آن، زیبایی ای است که نمی توان در راستای شمارش زیبایی های عاشورایی از آن صرف نظر کرد.

۵. تلاوت قرآن

امام حسین علیه السلام همواره با قرآن مأنوس بود و آن را تلاوت می کرد. این ویژگی در شب و روز عاشورا آشکارتر شد و به سبب موقعیت ویژه ای که آن حضرت در آن بود، جلوه بیشتری یافت. در واقع، آن حضرت در شب و روز پایانی عمر شریف خویش، قرآن را تنها به انگیزه ثواب و سیراب کردنِ هرچه بیشتر دل و جان خویش از زلال وحی تلاوت نمی کرد، بلکه افزون بر آن، از این قرائت و تلاوت زیبا و آهنگین به منزله ابزاری هنری برای ایجاد دگرگونی روحی در دیگران و جذب آنها به سوی کانون زیبایی ها ـ یعنی خداوند تبارک و تعالی ـ بهره می برد.

از امام حسین علیه السلام زیبایی های رفتاری و اخلاقی فراوانی در جریان حماسه عاشورا به ظهور رسید. در روایات از این ویژگی های رفتاری و اخلاقی، رسماً به عنوان ویژگی های زیبا یادشده و درباره آراسته شدن بدانها توصیه شده است. برخی از این ویژگی های زیبا که در حماسه عاشورا از امام حسین علیه السلام تجلی یافت، از این قرار است: عشق، رضا، احسان، اخلاص، دانش در خصوص اقدام خود، ادب، ایثار، حلم، جوانمردی، اهتمام به نماز، امر به معروف و نهی از منکر، وفاداری، آزادگی، شهادت و خدادیداری.

اما درباره حماسه عاشورا، زیبایی هایی نیز ظهور نمود که پس از این حماسه رخ داده است. این زیبایی ها، ابزارهای هنری ای بودند با موضوع عاشورا که هنرمندان از آنها به منظور صیانت از قیام عاشورا و دامن زدن به جذابیت آن، و به انگیزه جاودانه ساختن آن به خوبی استفاده کرده اند. این زیبایی ها و ابزارهای هنری را با محور عاشورا می توان به صورت زیر شماره نمود:

شعر (اعم از حماسی، مدیحه، مرثیه و اشعار عرفانی)، روضه، سخنرانی و سخنوری، منبر، خوش آوازی (اعم از خوش آوازی در مداحی و خوش آوازی در روضه خوانی)، تعزیه، سینه زنی، نقاشی، پرده خوانی، نگارگری، پرچم، خوش نویسی و خطاطی، قصه پردازی و داستان نویسی، و مقتل نویسی.

منابع

استرآبادی، محمدفاضل. ۱۳۹۱. عاشورا انگیزه، شیوه و بازتاب. قم: مؤسسه شیعه شناسی. چاپ اول.

جعفری، محمدتقی. ۱۳۸۰. امام حسین علیه السلام شهید فرهنگ پیشرو انسانیت. تهران: مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری. چاپ اول.

دهخدا، علی اکبر. ۱۳۷۳. لغت نامه. تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران. چاپ اول.

سید بن طاووس. ۱۳۷۸. لهوف. ترجمه: عقیقی بخشایشی. قم: دفتر نشر نوید اسلام. چاپ دوم.

مطهری، مرتضی. ۱۳۷۷. فلسفه اخلاق. تهران: صدرا. چاپ بیستم.

متن ادبی

هروله در بین الحرمین عشق

قربان صحرائی چاله سرائی

برگ برگ تقویم ورق خورده تا رسیده به شعبانش. فصل بهار است و بشر در حقیقت تقویم عمرش را ورق زده است؛ شاید هم بهتر است بگویم روزگار فرزندان آدم را از ربیع و جمادی و رجب عبور داده و رسانده به شعبان.

گرچه شعبان است، از همان صفحات اولش رنگ نفَس می بارد، رنگ سبز زیستن، رنگ ربیع و بهار.

تو گویی قرن ها پیش بوی این خورشید سبزِ حیات بخش را آن شاعر شیرین سخن تنفس کرده بود که قدحش را سر کشید و تا عید رمضان مستش باقی ماند؛ و سرخوش آن مستی که از باده شعبان حاصل آید.

این صفحات از تقویم، همه اش سبزند، رنگ بهار، رنگ حیات و زندگی، رنگ تولد و بقا. طراوت و نشاط از آن می بارد. آدم این اوراق را که می پوید، بوی زیستن را با تمام وجود از برگ برگش استشمام می کند.

هرچه بیشتر در این سبزبرگی تأمل گردد، نیک معلوم می شود این سبز با سبزهای دیگر فرق دارد. این سبز، گرچه سبز غدیر است، رنگ عاشورا و خون از آن می تراود. تو گویی از هم اکنون سرخی اش در چشمانم برق انداخته؛ خونی که حیات و بقای درخت تناور اسلام به آن است. تعجبی نیست، خاصیت ثارالله همین است، خاصیتش حیات بخشی است.

نوشته: امروز سوم شعبان است و میلاد امام حسین علیه السلام.

آه! حسین مظلوم، سلامت باد از زبان اجدادم، از روزگار آدم ابوالبشر تا انتهای نسلم. از ازل تا ابد، آخر با نام تو چه کنم که هرگاه نام تو بر زبان جاری می شود، غمی دیرینه وجودم را فرامی گیرد؛ غمی ماندگار و حزین؛ غمی جانکاه و جگرسوز؛ غمی که هم چشم را می گریاند و هم گوش را و هم دل را.

آدم نمی داند روز میلادت را جشن بگیرد یا مجلس عزا برپا کند؟

چه سرّی در نام شریفت نهفته است که تا بر زبان جاری شود و بر گوش موج زند، بغض حزینی سراغ گلوی آدمی می آید؟ چه رازی در این نام نهفته است که تا بر زبان جاری شود، سرشک خونرنگ از گوشه دیدگان فرومی غلتد و کنگره های صورت را آهسته آهسته طی می کند و در محاسن پنهان می شود؟ تو گویی اشک هم شرم دارد از جاری شدن. انگار حیا می کند از اینکه رنگ قطرات فرات است.

مات و مبهوتم و در خودم حیران، این چه پرسشی است، روز تولد که عزا نمی گیرند؟!

آخر این حسین کیست که جشنواره تولدش هم به سوگواره می ماند؟

از خودش یاری می طلبم، تا مرا از حیرانی بیرون آورد.

بگذار روز تولدش به کربلا برویم، به صحن و سرایش، به بین الحرمینش.

گفتم بین الحرمین، آه، خدای من! چه بهشتی است این بین الحرمین.

عجب مروه ای است کوی حسین علیه السلام و چه صفایی دارد این عرفات.

شگفتا! چه محشری است این مشعرالحسین علیه السلام که بین الحرمینش نام است.

از همان اول که وارد کربلا می شوی، دلت می گیرد؛ گویی بغض گلوگیر ارثی مادرزادی است. کسی چه می داند شاید آن روز که مادر شیرت می داد و حسین حسین می کرد و تو با شیر، زمزمه حسین حسین می نوشیدی، وجودت نوش می کرد شهد شکرینی را که حسینش نام بود و کامت از این نام همیشه عسلی است.

حسین جان!

بین صفا و مروه را جده ات هاجر، هفت مرتبه پیمود تا جرعه ای آب بیابد برای جدّ ذبیحت اسماعیل. کسی دریغش نکرده بود، برهوت حجاز بود و سرزمین بی آب. فقط هفت بار پیمود و داشت ناامید می شد که خدا از زیر پای اسماعلیش زمزم را جوشانید. او از زمزم سیراب شد و تا ابد حاجیان سیراب زمزم و مدیون ذبیح اند. اما خدا می داند بر تو و طفلان کوچکت چه گذشت هنگامی که این قطعه از زمین را که امروز بین الحرمین شده است برای بشر، بارها و بارها تو و عباس نام آور طی کردید تا جرعه ای آب از نهر علقمه برای ذبیح کوچک حرم، علی اصغر علیه السلام ببرید.

اُف بر روزگار و شرم باد بر چهره پلید عمر سعد! که «از آب هم مضایقه کردند کوفیان» و چه «خوش داشتند حرمت میهمان کربلا» را.

حاجیان در صفا و مروه هفت بار سعی به جا می آورند تا صفای باطن یابند و درون را از شیطان رجیم پاک کنند و باطن را طهارت بخشند. هروله در بین الحرمین تو و عباس نام آورت نیز صفایی به آدم منتقل می کند که توصیف ناشدنی است.

اینجا قطعه ای از بهشت است که بر زمین مادی قرار گرفته. رو به قبله که بایستی، پشت سر مولایی. گویی با ولایت دستان را گلدسته کرده ای تا قیام و قعودت، در طواف و نماز عشق سامان یابد.

سر که برگردانی، رو به روی میر علمدار قرار می گیری. گاهی رویت نمی شود دیده در رُخ چون ماه او افکنی. به فتوای عقل بر دل خویش نهیب می زنی که با چه جرئتی رُخ در رُخ قمر العشیره افکنده ای؟! آن شیر دلاور و آموزگار و اسوه ادب کجا و من روسیاه کجا؟!

اینجاست که آدم از خودش شرم می کند.

اما کاشف الکرب الحسین علیه السلام است عباس علیه السلام. او باب الحوائجی است جلیل. معدن سخا و بخشندگی است اباالفضل علیه السلام. دستگیر و بنده نواز است ماه بنی هاشم. رعیت پروری است قمرالعشیره که گدایان کویش را عزیز می دارد.

اقلیم حیا و ادب افتخار می کند که عباس علیه السلام شاه اوست. اما این شاه، مقابل سلطان کربلا عبدی مطیع و سربازی فرمان بَر است. به قدری در فرمان بَری و اطاعت از ولی اهتمام دارد که در تاخت وتاز عرصه پیکار، شعار «والله ان قطعتموا یمینی، انی احامی ابداً عن دینی» را با نهایت اخلاص و فروتنی تفسیر عملی نمود.

عباس علیه السلام در زندگی و فرهنگ شیعه همچون «آب» روان چشمه ساران زلال کوهساران، جاری است. اصلاً او خود یک فرهنگ است. فرهنگ ادب و دلاوری و مردانگی و شجاعت و پایمردی و ایثار. فرهنگ غیرت و صلابت و در عین حال رادمردی. فرهنگ به تمام معنا وفاداری و برادری. این است که گویند: برادر یعنی عباس علیه السلام.

یادم ز وفای اشجع الناس آید

وز چشم ترم سوده الماس آید

آید به جهان اگر حسین دگری

هیهات برادری چو عباس آید

اینجا بین الحرمین است و من از آب سخن گفتم. آه! شرمنده ام حسین جان! که مقابل سکینه ات گفتم «آب». این «آب» عجب قصه ای دارد.

دست خودم نیست. مگر می شود نام حسین علیه السلام و عباس علیه السلام را برد و از آب یادی نکرد؟ آب، عنصر جداناشدنی از عاشوراست. همین است که ما همه تشنه فرات آبیم.

گفتم فرات. آه از داغ عمو عباس علیه السلام. «رحم الله عمی العباس علیه السلام ».

هفته اول شعبان و ایام جشن و سرور و شادمانی است، ولی آیا می شود در میلاد حسین علیه السلام و عباس علیه السلام روضه نخواند؟ نه، نمی شود. اصلاً دل به روضه این بزرگان آرام می گیرد. مگر نه این است که حسین آرام جان هاست؟ آخر این دل وامانده و متلاطم هم خواهان آرامش است. ناگزیرم کمی از عباس علیه السلام و آب و دست سخن بگویم. در حقیقت می خواهم قطره ای آب از دست عباس علیه السلام بر دلم بچکانم تا شاید اندکی این دل آتش گرفته خنک شود. روضه خوانی من هم این گونه است. این شگفت زده و حیران از سلطان کربلا و علمدار باوفایش هم می خواهد خود را در حسینیه اش داخل نماید و به خرگاه خیمه اش دست توسل دخیل بندد.

دل را به گوشه ضریح پاک حسین علیه السلام گره می زنیم و از آنجا به بین الحرمین برمی گردیم.

بین الحرمین را که هروله کنان طی می کنی تا به زیارت ماه بنی هاشم علیه السلام نایل شوی، قبل از حرم باصفا و مضجع شریف عباس علیه السلام، گنبدی کوچک و فیروزه ای تو را به سمت خودش می کشد. این گنبد زیبا بر ابتدای دو کوچه که به بازار، بازمی شود قد علم کرده است. ناخودآگاه به سویش می روی، می بینی روی آن نوشته: «مقام سقوط الکف الایسر لابی الفضل العباس.» این جمله آتش به جان آدم می زند و می گوید: اینجا مکان افتادن دست ابوالفضل العباس علیه السلام است؛ جایی که دست چپش از پیکر جدا شد.

اندکی آن طرف تر و در میان بازار انگشترفروشان، مقام دست راست عباس علیه السلام قرار دارد. تو گویی همه بازاریان و مشتریان زائر، انگشترها را به این مقام متبرک می کنند؛ پس آن گاه بر انگشت خویش زینت می دهند تا نشانی باشد از دست خدایی عباس علیه السلام.

این دو مقام، همان جایی است که عمو عباس علیه السلام مشک آب را به دست گرفته بود تا به طفلان عطشان حسین علیه السلام، آب برساند، ولی اُف بر روزگار که دشمن امانش نداد و دستان نازنین عباس علیه السلام را قطع کرد و عباس علیه السلام دستانش را کنار نهر علقمه و شریعه فرات، میان نخلستان کاشت تا آسمان بر آن دستان مبارک تکیه زند و فرونریزد.

وقتی نام عباس علیه السلام می آید، داغ جانسوز آن یگانه برادر وفادار و سردار نام آور سپاه حسین علیه السلام سینه را می فشارد و سرشک اشک از دیدگان ناقابل علاقه مندانش همچون باران بهاری فرومی ریزد. در دل سوگواره ای برپا می گردد آتشین. آن گاه بی اختیار دست به سوی سینه می رود و بر لبان مرثیه سوگ زمزمه می شود.

برای ما گفته اند و در تاریخ ثبت است که قامت عباس علیه السلام دلاور همچون سروی افراشته، رشید بود و طلعت زیبا و نورانی اش ماه را شرمنده می کرد. وقتی سوار بر اسبی تنومند و فربه می شد، پاهای مبارکش به زمین می رسید؛ تو گویی اسب، هیبت و شکوه و جلالش را برنمی تابید. کسی چه می داند؛ شاید اسب هم، در مقابل آن نام آور، تواضع و سر کرنش فرود می آورد. شاید هم وقتی عباس علیه السلام بر پشتش سوار می شد، این اسب در میان هم نوعان بر خود مباهات می کرد و بر دیگر اسبان فخر می فروخت.

اینها را زمین بین الحرمین که امروز

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.