پاورپوینت کامل آغاز جنگ تحمیلی و آغاز هفته دفاع مقدّس ۲۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آغاز جنگ تحمیلی و آغاز هفته دفاع مقدّس ۲۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آغاز جنگ تحمیلی و آغاز هفته دفاع مقدّس ۲۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل آغاز جنگ تحمیلی و آغاز هفته دفاع مقدّس ۲۳ اسلاید در PowerPoint :

آغاز حماسه ی پایداری

مریم سقلاطونی

و آسمان دیگر، آسمان خوزستان نیست، که زلال بود و روشن…

و نخل ها دیگر، نخل های جنوب نیستند، که سبز بودند و معطّر…

و رودها دیگر، رودهای جاری نیستند، که بلند بودند و بی کران…

و روزها دیگر، روزهای دل گرمی و روزهای زندگی… و شب ها دیگر… شب های آرامش و آسودگی…

سی و یکم شهریور ماه ۵۹ است.

آسمان، ردّی از خون و شعله و اشک و آه است.

و زمین، دامانی گسترانیده از ناله های به خون تپیده…

و روزها، روزهای بر آمدن تاریکی است و وحشت… روزهای متورّم.

دیوارها، پر از تصاویر لاله هاست، و خانه ها، آشیانه ی خفاشان.

روزها، روزهای بی قراری و شب ها، شب های بی رحمی است.

سی و یکم شهریور ماه ۵۹ است.

آسمان، مأمنِ پرنده های مرگ است و زمین، آشیانِ کفتارها.

عصرِ آوارگی ها و فصلِ بی پناهی ها است.

عصرِ سرگذشت های سرخ است.

گاه وقوع فاجعه ای بشری است.

سی و یکم شهریور ماه است. روزی، بلندتر از تاریخِ سیاهِ ستم و ویرانی، و دردناک تر از تاریخِ سرخِ ایستادگی.

سی و یکم شهریور ماه ۵۹ است. روز خون، روز شهادت، روز پای مردی، روز نخل های بی سر، آسمان های بی پرستو، گل های در خون تپیده، روز شعله ور شدن ناله های مردان و زنان، روز به گل نشستن فریادهای کودکان! روز نابرابری مرگ و زندگی.

ستاره ها، از خواب می پرند… عروسک ها در رؤیای شیرینِ کودکانه شناور می شوند… مرگ می بارد… خیابان ها، آوارِ فریادهای دادخواهی می گردند… و خانه ها، به ویرانی تن می دهند… آسمان دیگر، آسمانِ پرنده ها نمی شود و زمین دیگر، زمین نخل و گل و سلام نیست.

سی و یکم شهریوماه ۵۹ است. روز برآمدن تاریکی، فصل تن پاره های سوخته، روز خون ـ روز شهادت…

صدای زوزه ی بمب ها، خبر از ویرانی می دهد.

بوی قیامت می آید. صدای صور اسرافیل می پیچد. و گروه گروه مردان و زنان و کودکان در پی مفرّی می گردند، که نیست.

صدای زوزه ی بمب ها، مرگ را تا خانه ها همراهی می کند. و برای گروه گروه اجازه ی ورود به آسمان ها صادر می شود، راهی تا بهشت هموار می شود، راهی تا زندگی دوباره…

بوی مرگ می بارد… و همه جا، روی سنگ فرش خیابان ها، دیوارها، با پیکرهای قطعه قطعه شده، آذین بسته می شوند. خورشید از وزشِ خاکستر استخوان ها، در قریحه ی صبح می پیچد.

بوی مرگ می بارد و آسمان از نخستین گریه های کودکانه ی شهر، در هم تنیدنِ ناباورانه ترین مُردن را به تجربه می نشیند.

حماسه ی سرخ

علی خیری

هنوز شب پرشور و حماسه ی انقلاب به آرامش نرسیده و کشتی پر تلاطم آن به ساحل امن نزدیک نشده بود، که وارثان بنی امیه و فرزندان کوفه ی نامردنشین، از آن سوی مرزها به ایران؛ این خاک پاک، تاختن آغازیدند. دیگر بار، ایران برخاست و دفاعی مقدس را در وجب به وجب سرزمین به تصویر کشید.

آن روزها و شب ها، آسمان جبهه، شاهد پایداری قبیله ی هابیل در برابر هجوم قابیلیان بود، که تصویر آن را جز در عاشورای امام عشق، نمی توان یافت.

آن روزها، مردانی، مرگ را به بازی می گرفتند و رقص کنان، سنگر به سنگر در پی خدا می گشتند و خوب می دانستند که بهای دیدار، چیزی جز پیشکش جان به پیشگاه حضرت دوست نیست.

مردانی که زیباترین آیه های ایثار و روشن ترین تفسیرهای السابقون السابقون را به ظهور می رساندند.

مردانی که آسمان به غبطه در آن ها می نگریست. مردان مبارزه و جهاد، ایمان و عبادت، تنهایی و اشک، ایثار و خلوص.

آن روزها، نام و