پاورپوینت کامل شهادت دومین شهید محراب آیت اللّه مدنی به دست منافقان کوردل ۲۰ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شهادت دومین شهید محراب آیت اللّه مدنی به دست منافقان کوردل ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهادت دومین شهید محراب آیت اللّه مدنی به دست منافقان کوردل ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل شهادت دومین شهید محراب آیت اللّه مدنی به دست منافقان کوردل ۲۰ اسلاید در PowerPoint :

آفتاب عالم عشق

عبداللطیف نظری

کجا باید یافت آن مسکن آلام را؟ کجا باید یافت آن آفتاب عالم عشق را؟ کجا باید یافت آن جاودانه ی ایمان را؟ آه، چه بگویم از فراق آن سید ژرف نگر؛ هم او که دیدار چهره اش تسکین قلب و شادی روح و موجب قوت ایمان بود.

هم او که سخنانش، برندّه تر از تیغ بود بر جان دیوسانان منافق و دشمنان بد کنشت و کوردل. آیت اللّه مدنی را می گویم. مردی که مهربان تر از ابر بهار، سخی تر از خورشید، استوارتر از کوه، وسیع تر از دشت، زیباتر از زندگی و روشن تر از صبح بود. او اسطوره ی ایثار و شجاعت، عزم مجسم، صلابت معین، شعر مجسّم عشق، هم یار قافله سالار نور و احیاگر اخلاق خدایی بود.

اما افسوس که ناگهان در یک جمعه ی خونین، در هجران آن سید جلیل، گلستان جان مان، اسیر خزان ماتم و اندوه گردید. مردم بیدار دل و سپیداندیش ایران اسلامی به یک باره بیرق آه را برافراشتند و ستاره های زلال اشک را بر خاک تیره ی تبریز فرو باریدند. از آن پس بود که چراغ شوق مان به خاموشی گرایید و غنچه های لبخندمان در سوگ آن عزیز پژمرد.

پس یاد باد آن هنگامه ی شیرین بودنت، ای سلسله جنبان شقایق ها! ای چرخ سپهر، بی تو نگون! یاد باد روشنای راه امام با مشعل داری چون تو ای یوسف قحط سال محبت و اخلاص و شهامت! یاد باد جلوس موکب عشق در میادین مبارزه با دیجور ستم و خوارج های زمانه.

یاد باد آن محراب عبادت و سجاده ی خونین؛ آن دم که مرغ روح ناآرام وی، قفس تن را شکست و به ملکوت اعلا پر گشود. و امروز، اگر تو نیستی و اگر تو در وادی حیرت ما، در اعلی علیین، به آرزوی همیشگی خود رسیده ای، راهت را که راه امام جماران است، پاس داشته ایم. شرمسارِ بودن خویشیم که در تب و تاب فراق جانسوزت، هم چنان مانده ایم.

ای خلاصه ی اخلاص! ای خورشید تابان! جای خالی نگاهت همیشه در حسینیه ی دل های عزادارمان محسوس است. ما را در فردوس جاودانه، شفیع باش، ای شهید محراب عشق! ای شعر ناب عاطفه! ای باغبان گلستان محبّت! ای کشته ی جور و جهل! ای سید جلیل و ای مدنی! اینک سلام و رحمت و درود خداوند و همه ی انبیا و اولیا و شهدا بر آن نفس قدسی الهی باد.

باز هم شب قدر

مریم سقلاطونی

بی صبرانه در انتظار روزی بود که جام شهادت را از مولایش حسین گرفته بود، آن سان که خود می گفت: «من در دو موضع نسبت به خودم شک کردم، یکی این که، به من می گویند: سید اسدللّه؛ آیا واقعا من از اولاد پیامبرم؟ و دیگر این که، آیا من لیاقت آن را دارم که در راه خدا شهید شوم یا نه؟ روزی به حرم امام حسین رفتم و در آن جا با ناله و زاری از امام خواستم که جوابم را بدهد. پس از مدتی، یک شب امام حسین(ع) را در خواب دیدم که بالای سرم آمد و دستی به سرم کشید و این جمله را فرمود: «یا بنی انتَ مقتولٌ؛ ای فرزندم! کشته می شوی» که جواب هر دو سؤال من در آن بود…»

دیوارها، عصری از نیرنگ را چشم به راه اند. عصری از نیرنگ در جمعه ای خونین؛ آیت اللّه مدنی، بی صبرانه به نماز می ایستد.

دست هایش بوی دعا می گیرند و در بُهتی شناور از عشق، بالا