پاورپوینت کامل میلاد حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف ۴۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل میلاد حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل میلاد حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل میلاد حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف ۴۵ اسلاید در PowerPoint :
نیمه ی شعبان[۱]
سلام بر مهدی، خورشید جان ها و امید انسان ها؛ مهدی، یادگار پیامبران، خلاصه ی ابراهیم، عصاره ی محمد، و زنده کننده ی سنت هاست.
نیمه ی شعبان، مطلع خورشیدفروزان مهدی در ظلمت تاریخ است. پیروان قائم آل محمد، همچون او اهل قیام و انقلابند.
مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف، کعبه ی مقصودو قبله ی موعود امت هاست.
غیبت کبری، دوره ی آزمایش منتظران راستین حضرت مهدی است.
وقتی نیمه ی شعبان می رسد، گلواژه های «انتظار»، «ظهور»، «فرج»، «حکومت جهانی»، «قسط و عدل»، «دیدار» و «مهدی» می شکفد.
نیمه ی شعبان، عید منتظران وراثت زمین برای مستضعفان و شکست سلطه های جباران است.
نیمه ی شعبان، افروختن چراغ شوق در دل شیعیان و امید دادن به محرومان است.
طبیب آخرین
علی خیری
سال ها است که حق در انتظار آمدنت، دیده به راه دوخته است. سال هاست که زمین در انتظار گام های تو بر جا مانده است.از آن هنگام که هابیل، بی گناه و مظلوم به دست قابیل به خون نشست، از آن هنگام که حق را لگدمال کردند و پهلوی مادرت میان در و دیوار شکست و از عاشورای سال ۶۱ هجری تاکنون، همه ی هستی در انتظار خروش و قیام تواند.
آن سحرگاه که تو پا به عرصه ی عالم نهادی فرشتگان به هیجان آمده بودندو سر از پا نمی شناختندو با زمینیان میلادت را به شادی نشسته بودند. توآمدی تا وعده ی خدا این بار هم چون همیشه با حقیقت پیوند بخورد. تو آمدی تا آسمانِ مردی و حق خواهی، بی آفتاب نماند. تا شب های این قبیله، بی ستاره، سیاه تر جلوه نکند.
تو آمدی تا همه ی آنانی که خدا را جستجو می کنند ازدامن تو به او برسند.
تو آمدی تا قافله ی بشریت در طول تاریخ بلند خود بی سالار نماند.
تو آمدی تا شیعه، در این کویر برهوت، که سرتاسر آن را شیعیان اشغال کرده است، بی امام نماند.
تو آخرین طبیبی که نسخه ی شفابخش همه ی دردهای بشر در دستان توست.
آخرین جرعه از جام
زینب رودی بیدگلی
شعبان به نیمه رسیده است! و قدر «شعبانیه» زیبا و نقره گون بر هستی سایه انداخته و درهای ملکوت به روی زمینیان گشوده است. افلاک گذرگاه ملایک است و هنوز خورشید در چشم آسمان طلوع نکرده است. مجلس بزم آفرینش، گرم و پرشور است. ساقی بزم ولایت یازده جام از می ناب «ولی» در کام آفرینش چکانده اما انسانِ سرمست از غرور و نخوت «ظلومی و جهولی» ساغرهای مینایی ساقی را بر خاک ریخته است.
اکنون سبوی سفالین بشریت، لب تشنه از عطش این باده های ناب، در انتظار جرعه ای، بی تاب است! امشب برجستگانِ خلقتِ خداوندگار، از آدم تا خاتم، غاشیه داران هبوطِ آفرین موعود آفرینشند. امشب خداوند از خزانه ی الهی خود رازی می گشاید و نوری می تاباند که ظلمت زمین را در آخرالزمان خلقت به روشنایی می رساند.
امشب از گنبد افلاک، خورشیدی چاه تاریک زمین را غرق نور می کند! ساقی، مجلس آراسته است تا آخرین جرعه های ولایت را در ساغر هستی ریزد! و در پس پرده های حکمت و مصلحت الهی خویش، پوشیده دارد تا دست هیچ ظلوم و جهولی، ساغر ولایش را بر خاک جهالت نریزد.
تا مطلع الفجر «لیله القدر» شعبان «آیه آیه» سوره ی زیبای مهدی نازل می شود! مُلک، چون ساغری تهی، بر پای ایستاده است و دست قدرت ساقی از آسمان عرش قطره قطره مهدی را می تراود.
ملک و ملکوت در این «قدرِ» مبارک بی قرارند. بی قرار از بوی آن می، که دست ساقی در افلاک، پراکنده است. سرمست از عطر ناب محمدی که از سترِ راز ناک عرش به زمین می رسد!
یا موعود! خاک کدام بیابان را در دیده کشیم که با پاهای نازنین تو هم آغوش بوده است!؟ در کدام وادی چله نشین شویم تا لحظه ای سایه ات بر سر ما افتد؟! یا مولا! تو را در کدام صحرا بجوییم! و بوی تو را از کدام گلزار ببوییم! در کدام میخانه به دنبال مستی آخرین جرعه از جام ولای تو باشیم!
به کرشمه ی عنایت نظری به حال ما کن
که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد
تولد یک حقیقت
نزهت بادی
از کودکی شنیده بودم که فردای آخرالزمان، که طوفان سرگشتگی زمین را در خود خواهد گرفت، تو می آیی و کشتی وجود ما را می رانی، تا بر «جودی»۱، آن منزل مبارک بنشیند.
می دانستم که تو اوج راز آفرینشی و وجودت ستون کاخ خلقت و حضورت بهانه ی هستی عالم. که فرموده اند: «اگر زمین به قدر یک ساعت بدون حجت خدا بماند، اهل خود را مورد غضب قرار می دهد»
گفته بودند که محبوب ناشناسمان در میان ما می گردد و وقتی ظهور کند، همگان می گویند ما پیش از این او را دیده ایم و با همین حجت است که به هر سو رو می کنم تو را می جویم و در هر گردش و طوافم و جود تو، کعبه ی چشمانم می گردد که «فَأَینَما تَوَلوُّا فَثَمَّ وَجهُ اللّه».
آه از این دل سنگی که ما را صمّ و بکم[۲] می خواهدو حجابی است بر چشمانمان تا نبینیم آن «وجه اللّه الَّذی اِلَیه یتَوجَّهُ الأَوْلِیاء»[۳] را!
تولدت تصویری از اوهام شبانه ام نبود، رویای صادقه ای بود از یک خلسه ی مستانه، که به حقیقت پیوست! ایمان داشتم به مدد «منصور»ی که «جنید»ها بر بالای منابر مساجد، تکفیرش خواهند کرد و بر انکار او امضای عقل خواهندزد.
تو آمدی تاپاسخی باشی بر ندای «هل من ناصر» تاریخ! و یاری خواهی گشت با خون آنانی که قرن هاست می گویند: «اَنْ یرْزُقنی طَلَبَ ثارِک مَعَ امامٍ مَنصو» پای برهنگانِ بازگشته از وادی مقدس فاخلع تحلیک، و حیران و مدهوش برق آتش درخت «انا الحق» در چشمان تو خواهند گشت.
ستاره گمگشته ی وجود مردمان آخرالزمان در مدار کهکشانی دل، با خورشید وجود مهدی (روحی له الفداء) هم افق می شود و ناگزیر عشق، آنان را به مدار یار می کشاند.
چه مبارک شب و چه فرخنده بزمی است هنگامه ی تولد آخرین حجت خدا که هرچه عشق است درکوله بار شبانه ی او نهفته است.
دست خالی ما و عنایت کریمانه ی حضرت عشق!
روز بشارت
سیدکاظم سیدباقری
نیمه ی شعبان! روزی که زیستن و شکفتن های ابدی آغاز شد و زمین مژده ی روزگاری را دریافت کرد که در آن شکوفه زاری پرطراوت خواهد بود. زمانی که حنجره ها، نوای سبز آرامش را سر خواهند داد؛ به سان طربناکی روزهای بهار که زمین، پوست می اندازد و غنچه ها، بی پروای گلچینِ خزان، گریبان می شکفاند و رو به خورشید لبخند می زنند.
بشارت، امید و اشتیاق زیباترین کلماتی هستند که در این روز معنا می شوند، خنجرها شکسته می شوند، حنجره ها جرأت سخن گفتن می یابند و خورشید خود را خُرد و کم نور می بیند.
آسمان با آن دیبای اطلسی زیبایش می ایستد و محو تماشای سلطان روشنی می گردد و دریا چندان دست افشانی می کند که همه ی ساحل ها از رقص شادمانه ی او پیراسته می شوند و طراوت می یابند.
ما زنجیریان تاریخ، در آن روز دانستیم که باید به روزی تابناک امید داشت، روزی که بزرگ مردی از تبار روشنایی خواهد آمد، بندها را خواهد گشود و زمین آرامش و شکوه عاشقانه را به تجربه خواهد نشست.
ما آن روز را انتظار می کشیم آن سپیده ی بزرگ را تا خورشید جمال موعود، برآید و روشنی گسترده گردد و ظلم و ظلمت از کره ی خاک، برچیده شود.
«ای روزهای خوب که در راهید!
ای جاده های در مه!
از پشت لحظه ها به درآیید!
ای روز آفتابی!
ای مثل چشم های خدا آبی!
این روزها که می گذرد، هر روز در انتظار آمدنت هستم!
اما با من بگو که آیا، من نیز در روزگار آمدنت هستم؟»[۴]
در جشن میلاد مهدی زهرا با حافظ
ساقیا می ده که جشن عید امت امشب است
موسم سور و سرور اهل دولت امشب است
هر طرف بریالوا با نام حجت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 