پاورپوینت کامل تولد مولانا جلال الدین محمد رومی ۲۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تولد مولانا جلال الدین محمد رومی ۲۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تولد مولانا جلال الدین محمد رومی ۲۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تولد مولانا جلال الدین محمد رومی ۲۳ اسلاید در PowerPoint :
حکایت نی
محمدسعید میرزایی
«امروز خندان آمدی، مفتاح زندان آمدی
بر مستمندان آمدی، چون بخشش و فضل خدا…»
مولوی کیست؟ عارفی دلسوخته که با کلمات سوزناکش، جهانی را به آتش کشید.
مولوی، از سلسله جنون مدارانی بود که به یک نعره، پای بر بساط عالم می زدند و به یک لمحه، در ملکوت سیر می کردند.
کوچه های قونیه، هنوز شوریدگی های مولانا را به یاد دارد.
عشقی جنون آسا که زمین و آسمان را به هم پیوند می زد. ناله فراقی که شنیدنش دل سنگ را نیز آب می کرد. امّا ناله مولوی از جنس دوری های این جهانی نبود، اندوهِ او، اندوه دوری از وطن و اصل خود بود، اندوه رانده شدن آدم علیه السلام از بهشت قربِ حق تعالی بود:
«بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
از نفیرم مرد و زن نالیده اند…»
حکایتِ نی، حکایت سرگشتگی آدمی است، در طول اعصار؛ حدیث غربت انسانی که از لحظه تولد، در جستجوی گمشده خویش است. شوریدگی مولوی، با دانش و آگاهی عمیق او از قرآن و حدیث و فلسفه و حکمت و علوم اسلامی همراه بود. مثنوی معنوی مولوی، گواه همین مطلب است. اثری که از ارزشمندترین آثار مکتوب بشری به شمار می رود.
مولوی در مثنوی معنوی، آن چنان مفاهیم حِکمی و فلسفی را به شیرین ترین حکایات و ظریف ترین کلمات درمی آمیزد که خواننده را با یک اثر کاملاً هنری روبرو می کند…
درباره مولوی این عارف و شاعر شوریده پارسی گوی بسیار می توان سخن گفت. شاید بهتر آن باشد که به جای هر سخن دیگری، چند بیت از یکی از غزل هایش را زمزمه کنیم:
باز آمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم
وین چرخ مردم خوار را، چنگال و دندان بشکنم
هفت اختر بی آب را، کاین خاکیان را می خورد
هم آب بر آتش زنم، هم بادهاشان بشکنم
از شاه بی آغازْ من، پرّان شدم چون باز من
تا جغد طوطی خوار را، در دیر ویران بشکنم…
«زاده عشقم این نفس»
سیده فاطمه موسوی
این جا سرزمین باستانی بلخ است و من، جلال الدین محمد بلخی ام.
امروز متولد شده ام
همین امروز قرار است شاعر بشوم و ملزم به عاشقی؛ که عشق از ادوات شعر است و شعر، احساس عاشقانه ها
ـ من همین امروز در پی مکاشفه و شهود خواهم رفت.
من کودکی هستم که وقتی برای بازی، به باغِ مِه رفته بودم، کفش هایم را در آستانه آسمان جا گذاشتم.
من با ساعتی که از گل آفتابگردان ساخته بودم، از خواب بیدار می شدم و صبح های زود، کودکی ام را می دیدم که از کوچه ها رد می شد.
کودکی ام به عشق، سلام می کرد و برای عاشقان نان می خرید. کودکی ام در تصوّف عمیق رودخانه شنا می کرد و با ماهیانِ دلداده می رقصید. دوران کودکی ام، در خانقاهِ خاکی گلدان ها بزرگ و بزرگ تر می شود ـ هر وقت باران می آمد، برای دل کویر، شعری می سرودم و هر وقت در بیابان قدم می زدم، برای باران شعر می گفتم.
یک روز در یک بعد از ظهر، وقتی می خواستم به سیر و سلوک پروانه ها بروم، نوری بر من ظاهر می شد؛ نوری که لباسی از آئینه پوشیده بود با منشوری از رنگ های بی رنگ.
آن نور جلو آمد و به من جامِ شرابی کهنه داد؛ وقتی از آن می نوشیدم، حضرت نور، مرتعش شد و حریم شیشه ای اش به رقص درآمد
گفتم نامت چیست؟
گفت: شمس
گفتم: مرا با تو چه کار؟
گفت: مرغی ست در دل من و مرغیست در دل تو، که این باید به وحدت برسند و از قفس جان رها شوند و چون سیمرغ، به کوه قاف برسند تا به بقا برسند؛ پس در من بریز و فانی شو تا به بقا برسی.
گفتم: این الطاف موزن تو با افکار مجنون من چگونه ادغام شود؟
گفت:سر از پی آن باشد تا مستِ بتی باشد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 