پاورپوینت کامل آفرینش(باران) ۵۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آفرینش(باران) ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آفرینش(باران) ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آفرینش(باران) ۵۲ اسلاید در PowerPoint :

موسیقی طبیعت

محمدحسین قدیری

ببار، تا مردم، گوشه ای از دریای لطف و ریزش رحمت خدا را حس کنند. ببار تا بار دیگر، چشمان تفکرمان، سر از بی کرانه های لطف ایزدی درآورد.

ببار تا اندیشه هایمان برای لحظاتی مهمان تازگی گل ها و عمق طراوت تکرارت گردد.

ببار تا حوض تأملمان لبریز از شادابی اسرار آفرینش شود.

ببار و کریمانه خود را به دستان تفدیده دشت ها جاری ساز. ببار تا کودک تصورمان بار دیگر زیر شبنم های نقره فامت به رقص آید و سرمست از موسیقی شُرشر ناودان هایت گردد.

خوش به حال چشمه ها و دشت ها

خوش به حال دانه ها و سبزه ها خوش به حال غنچه های نیمه باز

خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز باران، اشک جاری هستی است که از عمق حکمت می جوشد تا در مراسم احیاءاش، سبزه ها و گل ها را تا صبح قیامت، بیدار از تازگی و سرشار از نشاط نگه دارد.

باران، مراسم غبار روبی آسمان دل هاست که در دود و دم کارخانه های فراموشی، سیاهی خودخواهی گرفته اند.

باران، قاصدک های نویدبخش خرّمی اند که به سراغ تک تک بوته ها می روند و آنها را به عروسی رویش دعوت می کنند.

باران، نوازش مهر خدا بر سر سبزه ها و تبسم رحمت الهی به سوی آه ها است.

باران، عصاره آه اقیانوس ها در تب و تاب خورشید است و زمزمه خوش رویش در گوش طبیعت.

باران، مسکرهای تمام عیار بهار در کاسه امید کشاورزان است.

باران، قطره های خون زندگانی در کالبد هستی و بلندترین آبشار خلقت است که از گرده نرم آسمان، به دامان سخت زمین سرازیر می شود، اشک شوق ابرها در انتظار رسیدن سبزه هاست.

باران، اقیانوس پرنده ای است که با قطار ابرها، خود را به خانه التماس و دعای مردم رسانده است؛ پرنده ای که گاه از دامن ابرها بر دامنه کوه ها می نشیند و گاه، از شاخه رودها، تا عمق آسمان ابرها پر می گشاید.

تو را دوست داریم. تو را با نغمه هایت، ای آوازجاری طبیعت! با ضرباهنگ فرودت برسیم برگ ها و شاخه ها، دستی بر تار اندیشه ها می کشی، ای که با تو، گام های موج جویبارها، بلندتر می گردد!

تو را دوست داریم ای رگبار مسلسل غیرت حق بر سر و سینه نامحرمان و ای مرهم نوحه های نوح علیه السلام در بیابان خشکیده!

با آمدن تو بود که کشتی نجات بخش نوح، پر در آورد، ای مظهر رحمت الهی، ای باران!

صدای خلقت انسان

محدثه رضایی

«.. وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقا لَکمْ»

باران، طنین آیه های خدا در گوش زمین

باران، واژه های مقدس شعر شور آفرینش

باران، صدای خلقت انسان و نشانه رحمت حق بر موجودات عالم «و هُوَ الَّذِی اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ مَآءَ فَاخْرَجْنا بِهِ نَباتَ کلِّ شَی ءٍ فَاَخْرَجْنا مِنْهُ خَضرا تُخْرِجُ مِنُ حَبّا مُتراکبا…»

باران، مادر موجودات، زاینده بهار، مادر زمین؛ زمین تشنه، زمین تشنه با لبان ترک خورده.

باران، با قطران نورانی خود زمین را به آسمان پیوند می دهد و زمین، بوی آسمان می گیرد؛ بوی خدا، بوی بال فرشتگان، بوی عرش.

دستان معجزه آسای باران که بر رخسار پنجره ها دست نوازش می کشد، غبار از سر و روی کوچه ها می زداید و بعد از رفتن، رنگین کمانی زیبا به آسمان هدیه می دهد.

دست های دعا در زیر باران مستجاب تر است و دل های شکسته در باران، نوید گشایش.

باران می بارد و آسمان، سخاوت محض است و دست های تشنه در زیر کرامت باران.

بوی خاک باران خورده، عطر سکر آور آسمان در زمین «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کلِّ شَی ءٍ…»

و ما زنده ایم از باران و باران، پیغام آسمانی فرشتگان را به گوشمان می رساند.

باران، شفاعت کننده دستان نیاز ما در حضور حق است. باران، نزول حضرت عشق است بر دل های ما.

با نم نم باران، یاد اوست که در دل ها بیدار می شود و با یاد اوست که طنین قطرات باران دلنشین است در گوش جان ما.

باران، آوای قدسی آسمانیان است که برای زمینیان نواخته می شود.

هق هق باران

حورا طوسی

باران، شوینده غبارها و زداینده دل های گرد گرفته، سیراب گر زمین های ترک خورده و نوازش کننده گونه های خشکیده است.

باران، تصویرگر اقیانوس ها و آسمان ها در هزار آینه تو در توی کوچک است که به یکایک مخلوقات پروردگار، هدیه داده می شود.

باران، شبنم آفرین نگاه نگران غنچه های بهاری و نگارهای دلربای گلزارهاست.

باران، هبوط ابرهای بالا نشین بر خاکی زمین نیاز است تا رحمت خداوند، ببارد و جان های تشنه را سیراب سازد.

باران، اشکستان خاطره های تلخ تاریخ است؛ خاطره روزها سرخ و سیاه، روزهای مظلومیت. باران، برای نهر شدن، رگباری می شود فریادگر؛ تا ناله های عاشورایی و زینبی را به فراتِ فطرتِ خود فراموشان بسپارد.

باران، بوی نم روستای اصالت را به یاد شهرنشینان عادت می آورد تا دلتنگی هایشان تلنگری برای آغازی دوباره باشد.

باران، به بادهای خشک، طراوت نسیم بهاری و به دل های خشکیده، طهارت تزکیه نفس و تقرب الی الله می بخشد.

باران، مژده مهر الهی و حاصل گشایش عقده دل های دردمندی است که به آستان آسمان اجابت، چشم دوخته و نماز استسقا خوانده اند.

باران، بهانه بهاری شدن و بهای بهشتی زیستن است.

و ابرها می بارند

الهام نوری

این آه دریاهاست که بالا می رود، یا زمین به آیینه آسمان «ها» می کند؟

فواره های حوض آسمان را کدام دست می گشاید؟ کیست که بر آبی یکدستِ آن مشتی سپیدی می پاشد و سر انگشت مدار آفرینش را می تراشد، تا در کلاسی نو، طرحی تازه بکشد؟

وقتی نبض باران نزند، نظم کلاس ها به هم می خورد. قد بلندها شیره زمین را می کشند، آن قدر که کوچک ترها لَه لَه می زنند. و اگر باز هم باران نیاید، داغی به جان گیاهان می افتد نگفتنی. حتی کوهستان با صدای خشن صخره ها و آهنگ ظریف چشمه ها پوست می ترکانَد و آرامشِ زمین را مخدوش می کند. مدتی که بگذرد، جویبارهای بی جان خمیازه می کشند و رودها در بستر خود، جرعه جرعه فرو می روند.

در حضور و غیاب ابرها، همه گیاهان حاضرند. انگشت اشاره افراها بالاتر از همه برمی خیزد تا زمین، نفس بکشد، تا سپیدارها، انگشت به بالا، طراوت بخواهند و آسمان را بکاوند و خاک خسته – مثل نیمکت های کهنه مدرسه – طراوتِ روییدن ها را بغل کند.

همیشه کسی هست که بداند زمین کی تشنه می شود، کی گرسنه! او می داند بعد از لباس زردِ پاییزی، باید برای درختان، کلاهِ برفی ببافد و بهار که می شود، باید برای آنهایی که در مدرسه باغ ها و باغچه ها ثبت نام کرده اند، روپوش سبز تازگی بدوزد، هم برای آنها که از قبل بوده اند، هم برای آنها که تازه واردند.

او مدیر کل آفرینش است. دست اوست که زنگ دبستان را به صدا درمی آورد و می گوید: ببار! و ابر می بارد. و می گوید: بتاب! و خورشید می تابد. به رود می گوید: برو! و می رود، و به درخت می گوید: سبز باش، تا باشد. او به ابر می آموزد معلّم رویش بودن را و ابر خوب می دانَد کی داد بزند: ساکت! و بغرّد، و برقی در چشم هایش بدود، و همه هم بترسند از صدای بلندش و هم خوشحال باشند که به آنها توجّه کرده است. همه می دانند وقتی او می غرّد، حتما می بارد. آن وقت همه می توانند در سخاوت مهربانش رشد کنند و بالا بروند.

وقتی دست ابرها کشیده می شود روی سرِ باغ ها، همه جا از محبتِ خدا خیس می خورَد. گیاهان، با نوازش باران، درخت می شوند، درخت ها میوه می دهند و میوه ها آن قدر می رسند به مقصد، که آدم می شوند. یعنی: با شفافیت، همه ابرهایی که در خود ذخیره کرده اند، در دهان آدم ها، طعم تلاوتِ باران می چکانند، تا طراوت آنها در خون آدم ها بدود و به چشمه چشم هاشان برسد.

یک نیمه شب هم ممکن است مدیر آفرینش بخواهد، در دانشگاه آدمیت ابر دل آدم ها را باز کند و طعم باران را از چشم آنها بباراند و این بار، درختان نیز باران شوند و بریزند روی گونه های دلتنگی آدم ها، روی گونه های استسقای زیبایی، روی نگاه های پل زده بی نهایت.

گاهی وقت ها همین قطره های کم قُطراند که آتشِ قطار قطار هیزم جهنم را خاموش می کنند.

راستی! بگو بدانم، چند فصل است که برکت این باریدن ها را خدا به مؤمنانِ سبز آیین وعده داده است؟

تولد در باران

داوود خان احمدی

پنجره باز است، بوی تو می آید از میان علف های سبز بهاری.

دست می برم به سو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.